حسن غفوری‌فرد عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی  از آفت‌های انقلاب تا اما و اگرها برای رسیدن به وحدت اصولگرایان سخن گفت. آنچه در ادامه می‌خوانید خلاصه‌ای از این مصاحبه است: 

به نظر شما آفات و مشکلاتی که در آستانه دهه پنجم گریبان انقلاب اسلامی را گرفته چیست؟

به نظر من یکی از بزرگترین مشکلات رفاه طلبی، اشرافی گری و تجمل گرایی است. اینها واقعا مشکل هر انقلابی است؛ حتی به دین هم کاری نداریم. من ساعت ها با فیدل کاسترو صحبت کرده ام. واقعا یک انقلابی حقیقی بود و تا آخر عمر هم انقلابی زندگی می کرد. یعنی زندگی بسیار ساده ای داشت. با هم دو سه ساعت در خیابان ها گشتیم. دیدم که به تک تک خانه‌های بی سرپرستان سر می زند و خیلی ها را به اسم می شناخت. کسی که می‌خواهد انقلابی بماند حتما باید زندگی ساده و فعالی داشته باشد.

به نظر شما مشکلات فعلی کشور در این زمینه مربوط به تک تک افراد است و یا مربوط به دستگاه ها می شود؟ یعنی این مشکلات را سیستماتیک می دانید یا فردی است؟

مشکلات یک بُعدی نیست؛ تمام اینها مؤثر است. چرچیل بعد از جنگ دوم جهانی افرادش را جمع کرد و گفت که وضع صنعت چطور است؟ گفتند تمام صنایع ما نابود شده است. گفت وضع اقتصاد چطور است؟ گفتند همه بانک ها ورشکسته شده اند. گفت وضع قوه قضائیه چطور است؟ گفتند آنجا مشکلی نداریم و خوب است. گفت مملکت درست خواهد شد. حضور آقای رئیسی امیدواری هایی را ایجاد کرده است. ولی می شنویم که سه هزار میلیارد تومان دزدیده اند. لازم نیست فساد در همه جای کشور باشد؛ یکی دو دسته فاسد باشند، همه را آلوده می کند. مثلا نماینده مجلس را برای کار اقتصادی گرفتند. شاید در تاریخ دنیا بی‌سابقه باشد. آن هم در مجلسی که از ۷۰ فیلتر رد می شوند.

آقای عسکراولادی می گفت دوره پنجم مجلس دو نفر آمدند گفتند ما کاندیدا بوده ایم، هر نفر حدود ۸۰۰ میلیون تومان هزینه کرده ایم و رأی هم نیاورده ایم. حالا مقروض شده ایم. کمیته امداد به ما کمک کند. آقای عسکراولادی گفت، من از آنها پرسیدم اگر به مجلس می رفتید حقوق شما چقدر بود؟ ماهیانه ۲۰۰ هزار تومان بود. هر سال دو میلیون و ۴۰۰ هزار تومان و چهار سال حدود ۱۰ میلیون تومان می شد. گفت از آنها پرسیدم چرا انقدر هزینه کرده اید؟ جواب دادند به ما گفته اند درآمد دارد. وقتی نماینده ای به امید درآمد وارد مجلس شود، چه قانونی می تواند بگذارد؟ این همه استیضاح می کنند و پس می گیرند. جریان چیست؟

خیلی از افراد معتقدند که نوع نظارت ها باعث حضور چنین افرادی در مجلس شده است. نظر شما در این مورد چیست؟

اگر نظارت نبود بدتر می شد. از چهار منبع ناجا، ثبت، دادگستری و اطلاعات می پرسند و همه می گویند پرونده ندارد. بعد از آنها شورای نگهبان بررسی می کند و در آخر این افراد بیرون می آید. اگر اینها نباشد چه چیزی بیرون می آید؟

شیوه نظارت درست است؟

به محض اینکه بخواهند مقداری پیچ را سفت کنند هزار اعتراض بیرون می آید. چقدر علیه شورای نگهبان صحبت می کنند؟ سیستم این طوری است که مثلا در تهران 12 هزار نفر شرکت می کنند و شورای نگهبان دو هفته وقت بررسی دارد. مگر چقدر می شود بررسی کرد؟ قانون غلط است. قانون گفته ثبت نام کنید و دو هفته به شورای نگهبان وقت بررسی داده است. خیلی از آدم هایی که می آیند گمنام هستند و وقتی می آیند هر کاری می خواهند می کنند. ولی بعضی آدم هایی که شناخته شده هستند ممکن است به خاطر یک عیب کنار گذاشته شوند.

مردم سؤال می پرسند که چطور نظارت استصوابی و شورای نگهبان بعد از اینکه رأی ها اعلام می شود و صحت انتخابات هم اعلام می شود از ورود نماینده اصفهان ممانعت می کند اما دو نفری که متهم به اخلال در نظام اقتصادی کشور هستند می توانند به مجلس برگردند. این رفتار را دوگانه نمی بینید؟

آدم ها همیشه این طور نیستند. مگر ابن ملجم از اول نشان می داد که می خواهد علی(ع) را بکشد؟! امیرالمؤمنین(ع) از شاگردانش خواست که اسم 10 نفر از مؤمن ترین افراد را بنویسند. ابن ملجم یکی از آن 10 نفر بود. وقتی مریض شد امیرالمؤمنین یک ماه از او پرستاری می کرد. یک دختر را دید و منحرف شد. همه آدم ها که یک تیپ باقی نمی مانند.

امیرالمؤمنین می فرماید «املکوا أنفسکم بدوام جهادها». یعنی دائما مواظب خودتان باشید. ممکن است من ممکن است امروز واقعا آدم خوبی باشم. نه اینکه تظاهر کنم؛ واقعا آدم خوبی باشم. ولی فردا تغییر کنم. آدم در هر لحظه ممکن است پرواز و یا سقوط کند.

 اشاره داشتید که امام خطاب به نمایندگان مجلس فرمودند که «شما عصاره فضائل ملت هستید». به نظر شما باید چه کاری انجام دهیم که مجلس واقعا عصاره فضائل ملت باشد و افرادی که احتمال لغزش آنها وجود دارد وارد مجلس ما نشوند؟

این موضوع نیاز به آگاهی مردم دارد. مردم باید آگاه باشند که به کسی رأی دهند و با دو اعلامیه و امثال آن رأی ندهند. لازمه دموکراسی، احزاب است. احزاب می توانند افراد را رسیدگی و کاندیدا کنند و بعد هم جوابگو باشند. الآن رأی یک بچه دبیرستانی با رأی مقام معظم رهبری و یا بقیه سیاستمداران یک ارزش دارد. لذا افراد باید سعی کنند کسی که رأی می دهد آگاهی کامل داشته باشد. این امر هم زمانبر است.

برخی از مردم احکام صادر شده قضایی را با هم مقایسه می کنند و می گویند پرونده کسی که به خاطر یک فساد مالی رقم بالا انتظار می رفته یک حکم سنگین بگیرند با چند سال زندان بسته می شود. این در حالی است که مثلا یک خبرنگار برای نوشتن یک مطلب یازده سال زندان می شود.

مشکل اعتماد به دستگاه ها و مسئولین است. بقیه چیزها بهانه است. بالأخره ممکن است دکترها هم نظر متفاوت داشته باشند. ولی من هیچ وقت نمی گویم که آن دکتر نظر سوء داشته است. می گوییم تشخیص فرق است. ممکن است تشخیص دو قاضی هم  فرق داشته باشد. مشکل اساسی این است که ما سرمایه اصلی اجتماعی خودمان، که اعتماد بوده، را از دست داده ایم.اول انقلاب مردم به عنوان تبرک به ماشین های ما دست می زدند. الآن اعتماد آن طور نیست. ساخت اعتماد هم خیلی مشکل است. آقای رئیسی دارد اقداماتی انجام می دهد.

زمانی که من آمریکا بودم چند ماه رئیس جمهور را در سه جای مختلف مجلس، سنا و دادستانی محاکمه می کردند. یک نفر هم نگفت اینها دارند پارتی بازی می کنند. اما متأسفانه در دستگاه قضایی ما، که قرار است قاضی مجتهد باشد، این اعتماد نیست و مردم می گویند برخی از قاضیان پول می گیرند و متأسفانه راست هم می گویند. اگر یک درصد هم باشد خیلی است.  متأسفانه خود من درگیرش بوده ام. 

چه  کار کنیم که این سرمایه اجتماعی و اعتماد به دستگاه ها برگردد؟

کار مشکلی است. به این راحتی درست نمی شود. من فکر می کنم کارهایی که آقای رئیسی انجام می دهد قدمی در این راه هست. اما مطمئن نیستم که بلافاصله دوباره این اعتماد پیش بیاید. الآن زندگی مسئولین رفاهی شده است.

در چهل سال گذشته کشور ما این پاسخگویی احزاب و گروه ها را شاهد بوده ایم؟ مثلا اصولگرایان احمدی نژاد را بر سر کار آوردند. اما الآن نه تنها می گویند از ما نبوده، حتی می گویند که مشاوره آنها را هم گوش نمی داده است.

احمدی نژاد را خود آقای باهنر آورد. آقای باهنر نقش بسیار تعیین کننده ای داشت که ایشان را شهردار کردند. همان موقع گفتند که ایشان مشکل اقتصادی و پرونده اقتصادی باز دارد. آقای باهنر گفت که ما داریم او را برای رئیس جمهوری تربیت می‌کنیم؛ شما اجازه شهردار شدن او را نمی دهید. همان موقع من مخالف بودم. آقای علی احمدی خیلی به من التماس کرد که وزیر آموزش و پرورش شوم؛ من گفتم نمی آیم. اگر می رفتم حتما وزیر می شدم ولی نرفتم. در یک مصاحبه هم گفتم که او ظرفیت ریاست جمهوری ندارد. خود او هم هیچ وقت نگفت من اصولگرا هستم.

من گفتم به او رأی نداده ام و چوبش را هم خوردم. گفتم من به موسوی رأی داده ام. من با موسوی اختلاف داشتم و به خاطر اختلاف استعفا دادم و گفتم نمی خواهم وزیر شما باشم. ولی به خاطر اینکه او را از احمدی نژاد بهتر می دانستم به او رأی دادم. اگر موسوی رئیس جمهور شده بود یقینا وضع خیلی بهتر بود. با همه اختلافی که من با او داشتم.

اصولگرایان، به خصوص در دور اول، خیلی از احمدی نژاد حمایت کردند. گرچه او نمک نشناسی کرد، ولی آقای باهنر گفت دور دوم می خواهم وزیرش شوم. به او پیشنهاد وزارت داده بودند و قبول نکرده بود ولی به خود من گفت که می خواهم دور دوم وزیر او شوم.

بالأخره وحدت در شرایط فعلی امکان پذیر هست؟ چون شما انتقاداتی به دولت دارید و می گویید باید اصولی باشد و ما حول آن وحدت کنیم. به هر حال به خاطر دشمنی های آمریکا شرایط امروز کشور ویژه است. دولت هم دارد تلاش هایی دارد. مجموعه احزاب و فعالان سیاسی راضی هستید که در مقابله با دشمن خارجی دولت تنها بماند؟

خیلی از رفتارهای ما باند بازی است. به نظر من، با همه انتقاداتی که دارم، همه وظیفه داریم دولت را کمک کنیم. باور کنید که من هر روز صبح رئیس جمهور را دعا می کنم. برای اینکه اگر رئیس جمهور موفق شود یک مملکت موفق شده است.  شاهد هستیم که صدا و سیما علیه وزیر امور خارجه فیلم می سازد و سفرهای آقای ظریف به شکل خیلی قلیل پوشش داده می شود. در صورتی که رسانه های جهان به صورت پررنگ به این موضوع می پردازند. سؤال اینجا است که آیا صدا و سیما وظیفه خود را به درستی انجام داده است؟

من هم نسبت به صدا و سیما انتقاد دارم. من نسبت به برجام به لحاظ فنی خیلی ایراد دارم. اما داد و بیداد نمی کنم؛ جاهایی لازم بوده بحث علمی کرده ام. باید از تصمیمی که دولت گرفته حمایت کنیم. 

به نظر می رسد که اصولگرایان در این چند ماه مانده به انتخابات در میان خودشان هم به وحدت نرسیده اند. به نظر شما چرا این طور  شده و چه کاری باید انجام دهند که بتوانند به وحدت برسند؟

ما خیلی به کار اجتماعی اعتقاد و عادت نداریم. اگر من حرف خودم را بزنم و شما حرف خودتان را بزنید، هیچ وقت به وحدت نمی رسیم.وحدت محور می خواهد. آیت الله بهشتی و آیت الله مهدوی کنی محورهای خوبی برای وحدت ما بودند. الآن هم خیلی با آقای ناطق نوری صحبت کرده ایم. ولی ایشان به هیچ وجه راضی نمی شوند. ایشان بعد از انتخابات ۷۶ گفت که دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کند و پای حرفش ایستاد.

 مجلس محدودیت دارد و رئیس جمهوری محدودیت سنی ندارد. نظر ما برای ریاست جمهوری بود. آقای روحانی زمانی که می خواست کاندیدا شود از من سؤال کرد که به نظر شما چه کسی باید رئیس جمهور شود؟ گفتم آقای هاشمی رفسنجانی. گفت اگر او بیاید من نمی آیم. گفت بعد از او چه کسی باید کاندیدا شود؟ گفتم آقای ناطق نوری. گفت اگر او هم بیاید من نمی آیم. گفت بعدش چه کسی باید کاندیدا شود؟ گفتم شما و آقای ولایتی. سال ۹۲ این را گفتم. البته آقای مهدوی کنی پستی نداشت؛ ولی محور وحدت بود. اگر آقای ناطق نوری به عنوان یک فعال سیاسی محور وحدت بیایند خوب است. آقای مهدوی کنی خیلی عالی بود. ولی الآن متأسفانه نه اصولگرایان چنین محوری دارند و نه اصلاح طلبان.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.