روایت حسین مظفر از دلیل حضورش در دولت اصلاحات
حسین مظفر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفتگوی خود به نکاتی مانند FATF، اینستکس، و حضور خود در وزارت آموزش و پرورش در دولت اصلاحات پرداخته است.
بخشی از گفتگوی حسین مظفر را می خوانید.
* جای تعجب دارد که چرا برخی چنین برداشتهایی را درباره مجمع تشخیص دارند؛ ساز و کاری که شورای نگهبان در ارتباط با قانون و مصوبات مجلس دارد و برای اظهار نظر از کارشناسهای فقهی و حقوقی استفاده میکند، هیئت عالی نظارت نیز نظر خود را درباره سیاستهایی از همین طریق دنبال میکند و نظر خود را به شورا اعلام میکند.
* متاسفانه سیاسی شدن این مساله از لوایح چهارگانه شروع شد. از زمانی که لوایح چهارگانه مبهم و مجهول FATF مطرح شد برخی نگاهی منفعلانه به این مساله داشتند که این لوایح باید تصویب شود و برخی نیز نظر مخالف داشتند.
* {در خصوص مبهم بودن لوایح چهارگانه}: تا پیش از این ایران عضویت در کنوانسیون های متعددی را به دست آورده و هیچ مشکلی هم پیش روی ما نبوده و نهایتا در برخی کنوانسیون ها برای ما حق شرطی در نظر گرفته شده است. به این دلیل که برخی از کنوانسیون ها اول و آخر آن مشخص و مواد و مفاد به کار رفته در آن روشن و ایران به سادگی توانسته که تصمیم به ورود یا عدم ورود به کنوانسیون مذبور را بگیرد یا نگیرد. اما اشکال این لوایح چهارگانه این است که توصیه FATF است و FATF کنوانسیون یا نظام بینالملل نیست بلکه گروهی از کشورهاست که تصمیمات خود را به سایر کشورها تحمیل میکنند.
* این گروه در ابتدا برای شفافیتهای مالی برای مقابله با قاچاق مواد مخدر و غیره ایجاد شد. کشورهای تشکیل دهنده آن برای مشخص شدن مبدا و مقصد پولها و شفافیت در آن و برای اینکه اگر کشوری قصد سرمایه گذاری در کشوری دیگر را داشت ریسک پذیری سرمایه گذاری خود در آن کشور را مشاهده کنند و به کشورهای پر ریسک که مقدار پول شویی در آنها بالاست وارد نشوند، این ساز و کار طراحی کرده بودند.
* علت مخالفتهای اعضای مجمع با این لوایح این است که اولاً اینکه ۹۰ درصد پولشوییهای جهان در کشورهای عضو FATF رخ میدهد. ثانیاً بعد از جریان ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مقوله مبارزه با تروریسم نیز به برنامه های این گروه اضافه شد. ثالثاً بعد از مدتی برنامه موشکی و سلاح هستهای را نیز اضافه کردند، پس معلوم میشود که FATF چارچوب خاصی ندارد و هر لحظه میتواند مأموریت جدیدی را به آن اضافه کند.
* ابهاماتی که در این موضوعات وجود دارد قابل تفسیر است ما تجربه تلخی در برجام داشتیم. در برجام توصیه های رهبری و مجلس رعایت نشد. رهبری تاکید کردند که کلمات را دقیق ارزیابی کرده و بگنجانید. اما دیپلمات های ما به افرادی مانند کِری اعتماد کردند و به کلماتی که چند معنی از آنها برداشت می شد دقت نکردند و بعد از این، آنها ادعا کردند که صنایع موشکی ما نیز باید تحت کنترل قرار بگیرد. نباید این تجربه تلخ را دوباره در FATF تکرار کنیم. باید جملات کاملا شفاف باشد، که شفاف نیست.
* موضوع بعدی دخالت در قانون گذاری هاست و مدعی هستند که آنچه که ما جرم و تروریسم می دانیم باید شما هم آن را جرم بدانید. ما کشور یا ملتی که در مسیر استقلال خود زحمت می کشند و با سلطه گری مبارزه می کنند را تروریسم و مجرم نمیدانیم، ولی ممکن است آنها حزبالله و حماس و ملت فلسطین را تروریست تلقی کنند، همانگونه که آمریکا تلقی کرده است.
* نکته دیگر شفافیت مالی است. شفافیت مالی در لغت واژه ای بسیار زیبا و مطلوبی است اما آنها از این کلمات سوءاستفاده می کنند و بخاطر اینکه سازو کار این مسائل را خود اداره می کنند هرطور که می خواهند رفتار می کنند. اگر ما تمام ورود و خروج مالی خود را به این گروه اعلام کنیم. کشوری که در شرایط تحریم قرار دارد و برای دور زدن تحریم ها و داشتن ساز و کار مالی از هر روزنه ای استفاده می کند، بدون شک با نشان دادن این روزنهها را برای فرار از تحریم بر روی خودمان میبندیم.
* {با اشاره به آن که در دهه ۶۰ نیروی چپ، حال مواضع اصولگرایی دارد}: معیار من خط امام است. در اوایل انقلاب، تشکل هایی به وجود آمدند که اندیشه ها و آرمان های امام را پاسداری می کردند. انتقاد این تشکلها به طیف راست در اوایل انقلاب این بود که این طیف توجه چندانی به اندیشه های امام ندارند.
* برخی معتقدند که من تغییر هویت سیاسی داده ام اما چنین نیست من همان اندیشه و آرمان های خط امام را دارم. امام آمریکا را دشمن می دانست من هم چنین تفکری دارم. حضرت امام ولایت فقیه را لب الالباب اندیشه سیاسی حکومت می دانست من هم چنین نظری دارم. نظر امام در دفاع از اندیشه ها و آرمان ها تا آخرین قطره خون بود من هم چنین اعتقادی دارم. اشتباه اصلی این است که مرزبندی هایی که در کشور وجود دارد مرزبندی های شفافی نیست و همه را به چپ یا راست تقسیم کرده ایم. در حال حاضر مرزبندی های چپ و راست نیز با یکدیگر مخلوط شده و بههم ریخت، موضع مشخصی در آن وجود ندارد. بسیاری از مولفه هایی که چپ ها به آن اعتقاد داشتند در حال حاضر مورد پذیرش راست ها هستند و بالعکس.
* سوال من از افراد «دودوزه» یعنی کسانی که خود را طرفدار انقلاب و امام میدانند، ولی خلاف آن عمل می کنند و به نظام اعتقاد ندارند این است که اگر اعتقاد به چنین اصولی ندارند، چرا پست های سیاسی را قبول می کنند؟ علت اینکه چرا من در دولت آقای خاتمی حضور پیدا کردم، این است که من مطرح ترین فرد در آن مقطع زمانی برای وزارت آموزش و پرورش بودم هرچند که برخی از افراد طیف آقای خاتمی با حضور من مخالف بودند. کارگزاران و مشارکتیهای تند، مخالف اصلی حضور من در دولت بودند.
* {درباره پیشنهاد وزارت در سال ۸۰}: عده مشارکتی در آن زمان به سرپرستی خانم فاطمه حقیقتجو با من ملاقات کردند و با من شرط کردند و حرفهایی را به من دیکته کردند و گفتند باید طبق برنامههای ما پیش بروی؛ من هم گفتم که اگر دوباره برای این پست معرفی شوم همان رویه قبل را در پیش میگیرم و به این دلیل دیگر برای سال ۸۰ معرفی نشدم. البته خود شخص آقای خاتمی تمایل داشت که من را دوباره برای این پست معرفی بکند، چرا که کارکرد من را قبول داشت، ولی نتوانست فشار گروههای مشارکتی را تحمل کند، اما بعد از اینکه شخص دیگری برای تصدی این پست معرفی شد اظهار پشیمانی کرد.
* آنها گفتند که دولت آقای خاتمی انتظار داشت آموزش و پرورش را در مسیر اصلاحات قرار بدهید که شما در این امر کوتاهی کردید. از آنها پرسیدم که چه کوتاهی در وظایفم بوده است؟ آنها گفتند که باید مانند آقای مهاجرانی، علیه آقایان جنتی و مصباح یزدی موضع گیری می کردید. من در جواب آنها گفتم هرگز وزیر نظام نمیتواند اپوزیسیون نظام باشد. صحبت من همیشه این بوده که وزیر نمیتواند اپوزیسیون باشد، وزیر همیشه باید پاسخگو باشد و اگر جرمی در زمان وزارت او اتفاق بیفتد خودش مجرم است. یک مسئول، عضوی از نظام است و اگر چنین کاری کند، نفاق در کشور به وجود می آید. جالب این است که آن افراد به من گفتند که تو حاکمیتی فکر میکنی و من هم در پاسخ گفتم مگر یک خدمتگزار نظام میشود غیر از این فکر کند؟
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر