سلیمی نمین به زیباکلام: میخواهید رضاخان را عنصری مثبت جلوه دهید و او را تطهیر کنید؟
به بهانه انتشار کتابی از «صادق زیباکلام» درباره رضاخان، «عباس سلیمی نمین» مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفتگویی انجام داده و گفته است زیباکلام میخواهد ما را چشم وگوش بسته تسلیم تبلیغات وفضا سازی انگلیسیها کند..
او در این گفتگو به نقشههای تازه آمریکا برای ایران، جریان سیاسی مورد علاقهاش یعنی اصولگرایی و نیز درباره انتخابات اسفند ۹۸ هم پرداخته است.
اهم اظهارات سلیمی نمین به شرح زیر است:
* با نگاهی به کتاب زیباکلام متوجه میشویم که با اثر تحقیقی مواجه نیستیم. او در حساب کاربری خود در فضای مجازی با معرفی این کتاب در پی بازار گرمی است. طوری وانمود میکند که این کتاب قابلیت دارد که همه باورهای ما را به چالش بکشد.
* به تازگی کارهایی برای تطهیر پهلوی اول انجام شده است. باید توجه داشت عملکرد رضا شاه معادل عملکرد انگلیسیهاست. اگر جوانان بدانند زمانی که انگلیسیها در ایران قدرت مطلق بودند چه بلایی بر سر ملت ایران آوردند نسبت به آنها متنفر خواهند شد. بگذارید در این باره مصداقی حرف بزنم. آیا این تبلیغات که برای این خاندان میشود ماهیتی علمی دارد یا تبلیغاتی توخالی است؟ من جمله کتاب مورد ادعای زیباکلام که خودش هم نمی داند اسم نویسنده کتاب چیست و اسناد کدام کشورها در آن آورده شده است توخالی است. ادعای کنار گذاشتن یافتهها درباره حکومت پهلوی اول براساس پژوهش بوده است و یا با خواندن کتاب پیرنیا و مصدق و معاصران رضاشاه به این باور رسیده اند؟ مطمئنا پاسخ خیر است، پس با چی به این فرضیه رسیدهاند؟ با کارهای تبلیغاتی و بهره گیری از رسانه این کار را انجام می دهند. ضرورت دارد در جامعه نسبت به این موضوع روشنگری کنیم و گرنه کلاه سرمان میرود. باید حرف های دوسویه را گوش کنیم تا قضاوت شایستهای داشته باشیم.
* زیباکلام در مقدمه کتابش مدعی است یا اسناد رسمی وزارت خارجه انگلیس پیرامون نحوه به قدرت رسیدن رضاشاه و عملکرد وی درست است یا روایت حکومتی... عقلا و منطقا فقط یکی از آن دو می تواند واقعیت داشته باشد. اینجا زیباکلام بازی "این درسته یا آن درسته" درآورده و ادعا می کند چون در اسناد انگلیس نمی شود تشکیک کرد باید نسبت به تجربیات چند دهه اخیر با تردید نگریست. اینجا چند پرسش مطرح می شود نخست اینکه اسناد این کتاب همان چیزی که زیباکلام مدعی است را می گوید و ادعاهای او را تایید می کند؟ دوم، فرض کنیم اسناد سخنان زیباکلام را تایید میکنند و انگلیس دخالتی در به قدرت رسیدن پهلوی اول نداشته است آیا یک محقق میتواند فقط به اسناد و مدارک یک کشور اکتفا کند، آیا میتوان اسم کسی را که روایت دولت انگلیس را وحی میداند را محقق گذاشت؟ درحالی که در این باره نه تنها اسناد آمریکا و سایر کشورها بلکه مدارک داخلی و راویان مستقیم هم داریم. محمد مصدق که زمانی والی فارس و در دستگاه پهلوی اول فعالیت می کرد میگوید؛ رضاشاه برکشیده انگلیسیهاست. مصدق میگوید وقتی والی فارس بودم. شناختی از رضاشاه نداشتم کنسول انگلیس آمد و گفت باید به حرف او گوش دهی. او براساس مستندات میگوید انگلیسیها در پی مطرح شدن رضاشاه هستند. این حرف ما نیست! از این اسناد تا دلتان بخواهد موجود است. زیباکلام میخواهد ما را چشم وگوش بسته تسلیم تبلیغات وفضا سازی انگلیسیها کند.
* مطلب دیگر اینکه اگر طبق گفتههای زیباکلام روایت حکومتی درباره پهلوی اول مشکل دارد آیا اسناد انگلیس روایت حکومتی نیست؟ واقعیت این است که ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در مورد پهلوی اول تاکنون کاری نکرده ایم. اما بنا به گفته زیباکلام روایت ما اشکال دارد چرا وی مخاطبان را تسلیم روایت حکومتی انگلیسی میکند؟ اینکه بر روی موج انتقادهای جامعه از عملکرد اقتصادی سوار شویم محققانه نیست مثلا جوان جویای کار به راحتی مقابل روایت حاکمیت گارد میگیرد.
* زیباکلام در کتابش آورده که انگلیس روحش از وقوع کودتای ۱۲۹۹ بیخبر بوده است در حالی که در همان کتاب، غنی خلاف این را بگوید نسبت به زیباکلام چه قضاوتی خواهید داشت؟ خواهید گفت این کتاب را نخوانده است. سیروس غنی در کتابش آورده است که انگلیسیها نه تنها نسبت به کودتا آگاهی دارند بلکه ازهمان ابتدا تا انتها آنرا برنامه ریزی کرده اند مثلا با رئیس ژندارمری در این باره صحبت میکنند و بعدها به او مدال میدهند. در اسناد آمریکاییها آمده است رضاشاه زمانی که سرباز بود از ابتدا خبرچین انگلیسیها در قوای قزاق بوده است، این موضوع در کتاب غنی آمده است که زیباکلام به عمد آنرا نادیده گرفته است که اگر در خارج کشور کسی این کار کند برای همیشه طرد میشود. خود غنی هم مجبور شد در کتابش اسناد علیه رضاشاه را بیاورد وگرنه به او لقب جاعل میدادند.
* در صفحه ۲۰۸ کتاب غنی به نقل از اسناد انگلیس آمده است: تقریبا شکی نمانده که آیرون ساید پدرخوانده کودتا بود و اسمایس فهرست نامزدان رهبری کودتا را کمتر و کمتر کردند و در مورد رضاخان به توافق رسیدند. این جمله میگوید انگلیسیها روحشان از وقوع کودتا مطلع نبوده است؟ از این دست مطالب فراوان آمده است. آیا زیباکلام آنرا خوانده است؟ به عنوان محقق تاریخ اگر رضاخان را نابود کننده فرهنگ و استقلال کشور بدانید نسبت به کسانی که او را روی کار آوردند بدبین میشوید.
* رضاخان نه تنها جواهرات سلطنتی را به یغما برد بلکه به آثار تاریخی آستان مقدس ثامن الحجج (ع) دستبرد زده و بخشهایی از خاک ایران به نفع انگلیس بخشیده است یا قرارداد دارسی را به شکل بدتری نسبت به قرارداد اولیه تمدید کرد و فضای اختناق به وجود آورد و... اگر این موضوعات مطرح شود کسی ناآگاهانه در پی تطهیر پهلوی اول میرود؟
* انگلیسیها بخواهند سابقه خودشان را پاک کنند و در دوره ای که سلطه مطلق بر ایران داشتند کارنامه خودشان را مثبت نشان بدهند چکار میکنند؟ رضاشاه را عنصر مثبتی جلوه می دهند آیا این کتاب در این جهت نیست؟
* زیباکلام که این روزها مدل غربی حکومتداری ترویج می کند با مشکلی مواجه است آن چیست؟ مدلی که او معرفی می کند قبلا اینجا سابقه و کارنامه دارد. با این کارنامه زیباکلام میتواند مدل جمهوری اسلامی را نقد کند؟ امثال وی چون مولد نیستند می خواهند سیستم غرب را در کشور پیاده کنند اما مانعی که جلوی آنها قرار دارد پیشینه این سیستم در ایران است او تلاش میکند آن را پاک کند.
* ( در پاسخ به واکنش ایران به تلاش آمریکا برای افزایش فشار بر ایران با هدف تسلط برجمهوری اسلامی): نظام تاکنون بسیار هوشمندانه عمل کرده است هرچند کار با سختی و تاخیر پیش میرود و تعامل سازنده ای میان بخش های مختلف نظام و ساختار سیاسی صورت گرفته است. دولت درباره مذاکره در مقطع کنونی به تصمیم نظام احترام گذاشت و تفاوت روحانی با احمدی نژاد در همین است که به تصمیم نظام عمل می کند؛ احمدی نژاد با تصمیم نظام در شورای عالی امنیت ملی در حمایت از دولت اسد در سوریه و جلوگیری از سقوط او مخالفت کرد و تا انتها هم به تصمیم نظام در این مورد عمل نکرد.
* مذاکرات با آمریکا نباید به دور تسلسل بیافتد و در دور نخست درباره هسته ای باشد، دور دوم درباره موشکی و دور سوم درباره حضور منطقه ای و این گونه استقلال ایران نفی می شود. به طور کلی میتوان گفت مذاکره خوب است اما چون طرف مقابل ناقض قراردادهای خود است نمیتوان با او مذاکره کرد. زیرا در دور باطل ما هستیم که مرتب امتیاز میدهیم.
*( در پاسخ به سوالی مبنی بر پرشور نبودن انتخابات ۹۸): بحث درباره انتخابات در حال حاضر به میان تودههای جامعه کشیده نشده، بلکه بحثهای نخبگانی است و موضوع حضور یا عدم حضور احزاب و گروهها در انتخابات و اظهاراتی از این دست، نوعی چانه زنیهای سیاسی در آستانه انتخابات است و برخی از طیف ها هم کار انتخاباتی خود را با قدرت دنبال می کنند و هم بحث مشارکت غیر فعال در انتخابات را مطرح میکنند. این گروه ها از ابزار این چنین برای گرفتن امتیاز استفاده می کنند. پیشبینی من این است که با وجود تمام فعالیتهای جریان ها و احزاب داخل و حتی خارج کشور، باز هم انتخابات پرشوری خواهیم داشت و جامعه در دو ماه مانده به انتخابات عزم و تصمیم خود را نشان می دهد. اگر همه نخبگان با گرایش های مختلف حتی خارج از دایره نظام درباره انتخابات فعال شوند؛ همه بخش های جامعه هم در این زمینه فعال خواهند شد. حتی کسانی که در خارج کشور در حرف و تبلیغات مدعی ناسالم بودن انتخابات در ایران هستند در عمل برای تاثیرگذاری در همین انتخابات فعالیت می کنند بنابراین پیش بینی من انتخابات پرشور است.
* ما در انتخابات آینده چه در جبهه اصلاح طلبان و چه اصولگرایان باید به دنبال افراد سالم باشیم. موضوعی که برای بسیاری از آقایان مهم نبود و تنها به فکر تبعیت محض بودند. بسیاری از نمایندگان کنونی مجلس در اصطلاح آدمهای پرکاه و بی وزن هستند و این بی وزنی آنها زمینه ساز بسیاری از مشکلات شده است. مجلس دهم بی سر بود و هویت نداشت و پیش از این شخصیت علمی و دانشگاهی نمایندگان برای آنها مهم بود و برای حفظ آن تلاش میکنند. بسیاری از شخصیت های سالم و دارای وزنه از فهرستها حذف شدند و برای نخستین بار در تاریخ مجلس فاجعه بیوزنی به وجود آمد.
* هیچ کدام از جریان های سیاسی توافق کامل سیاسی باهم ندارند و نخواهند داشت. اما تفاوت جریان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا در این است که اصلاح طلبان می توانند اراده سیاسی خود را حاکمیت ببخشند. در همین انتخابات گذشته جریان اصولگرا توافق کرده بودند برنده انتخابات در نظرسنجی ها در رقابت بماند و دیگران به نفع او کنار بکشند که در عمل اتفاق نیفتاد. مشابه این اتفاق در جریان اصلاح طلبی هم افتاد و آقای عارف تمایلی به انصراف نداشت؛ چندین بار برای او پیام فرستادند اما کنار نرفت تا اینکه علیه او اعمال زور و قدرت کردند، جلساتش را برهم زدند. این اعمال زور در جریان اصولگرا اتفاق نمیافتد چون به لحاظ تشکیلاتی امکان این اعمال زور را ندارد. اصلاح طلبان پیش از انقلاب هم کار تشکیلاتی گسترده داشتند اما جریان اصولگرا جز موتلفه فاقد چنین تشکیلاتی هستند.
* اصلاح طلبان بعد از انتقال نظرات خود به آقای عارف و عدم پذیرش آن از سوی او، جلسات و گردهماییهای او را برهم زدند و این یعنی اعمال زور. بنابراین علت وحدت اصلاح طلبان نه رشد سیاسی بلکه توان اعمال اراده سیاسی است. این رشد سیاسی در اصلاح طلبان و اصولگرایان دیده نمیشود.
* اصلاح طلبان اکنون هم در حق عارف ظلم جدی انجام می دهند و از الان آقای عارف را با تبلیغات میشکنند تا اتفاق دور پیشین تکرار نشود و مجبور به شکستن سیاسی او شوند. این موضوعات همگی در رشدنایافتگی نخبگان ما ریشه دارد و معتقدم رشدیافتگی تودههای مردم از رشد یافتگی نخبگان ما بیشتر است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر