واکنش‌ها به سفر مقامات ارشد گارد ساحلی دولت امارات متحده عربی به ایران ادامه دارد. برخی آنرا تحولی مهم در روابط ایران با رقیبان قدرتمند منطقه‌ای می‌دانند و برخی دیگر بر این باورند که برای قضاوت دربارۀ پیامدهای توافق نظامی میان ایران و امارات هنوز زود است که به قضاوت بنشینیم. دکتر محمدمسجد جامعی در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین در این باره می گوید: امارات از این پس سیاستی انقباضی خواهد داشت و کم‌وبیش در چارچوب امارات قبل از انقلاب‌های عربی، سیاست خارجی خود را تنظیم خواهد کرد. مشروح گفتگوی جالب ما با دکتر مسجدجامعی، را در ادامه بخوانید: 

توافق اخیر میان ایران و امارات به معنای تحول تازه ای در معادلات منطقه است؟ و اصولا این مساله از چه زوایایی قابل بررسی است؟

اخیراً ارتباط‌هایی وجود داشته و دارد، اگرچه تفصیل آن روشن نیست. در شرایط کنونی مهم اصل این ارتباط است که از جانب اماراتی‌ها آغاز شده است. این جریان بیش از آنکه یک حرکت سیاسی باشد، نشان دهنده تغییری بزرگ در رویکرد سال‌های اخیر آنها است. آنان پس از انقلاب‌های عربی به نوعی «خودگم‌کردگی» رسیدند. به بهانه مخالفت با اخوان‌المسلمین در کمتر نقطه‌ای بود که دخالت نکرده باشند. از جیبوتی و سومالی گرفته تا سودان و تمامی کشورهای شمال افریقا و حتی در تجمع‌های اسلامی موجود در اروپا. تجمع‌هایی که از جانب دولت‌های میزبان به رسمیت شناخته شده بود. آنها متأسفانه سیاست خصمانه‌ای در قبال ایران در سالیان اخیر داشتند و از مهمترین حامیان حمله نظامی به ایران و بلکه کشیدن جنگ،‌ به داخل کشور بودند و می‌بینیم که این رویکرد توسعه‌طلبانه، در تمامی جبهه‌ها وجود داشت.

اینکه یمن را ترک می‌کند و صریحاً می‌گوید از نظر آنها جنگ یمن به پایان رسیده و امارات به دنبال راه‌حلّی سیاسی است و یا در سودان صریحاً از گفتگوی میان معارضان و قدرت‌بدستان نظامی حمایت می‌کند، - در حالیکه قبلاً صرفاً از نظامی‌ها پشتیبانی می‌کرد – و یا با ایران تماس می‌گیرد، نشان دهنده یک تغییر بزرگ است و به دلائل فراوانی این جریان ادامه خواهد یافت. همچنانکه آنان و سعودیان از دخالت در امور داخلی الجزائر و پس از اعتراضات خیابانی، باز ایستادند. معترضان صریحاً از این دو خواستند از دخالت باز ایستند.

 

آیا این تحول بر معادلات منطقه و روندها تاثیر خواهد گذاشت؟

این تحول به نوعی دیگر در کل شیخ‌نشین‌ها و حتی عربستان هم اتفاق افتاده است و حوادث دوسه‌ماه اخیر خلیج فارس را که ایران کانون آن بود، در این میان دارای بیشترین اهمیت است. علیرغم این همه تا آنجا که به معادلات منطقه بازمی‌گردد، این ارتباط‌ها را تأثیر کوتاه‌مدت چندانی نیست. هم‌اکنون رقابت ایران و امریکا و تا حدودی انگلیس و اروپائیان است که به وضعیت موجود شکل می‌دهد، جریانی که تا مدت‌ها ادامه خواهد یافت.

چرا امارات راهش را از عربستان جدا کرد؟

اصولاً شیخ‌نشین‌ها و عربستان هریک شرائط و منافع و مصالح خود را دارند. این منافع اگرچه در مواردی در یک راستا است، اما عموماً چنین نیست. مضافاً که اشتراک منافع بیش از آنکه از واقعیت‌ها ناشی شود، عمدتاً متأثر از تصمیم‌های قدرت‌بدستان و امیران است. اساساً در این کشورها سیاست از متن واقعیت‌ها و نهادها و ساختارهای طبیعی جامعه برنمی‌آید، عمدتاً توسط حاکمان است که تعیین می‌شود، چرا که به دلیل فقر تاریخی، چنین نهادهایی یا وجود ندارد و یا بسیار ضعیف است که البته کویت تا حدودی استثناء است.

مضافاً که امارات و عربستان اختلاف مرزی سابقه‌دار و مهمی بر سر منطقه وسیع «بریمی» دارند که انباشته از نفت است. لذا باید سؤال معکوس شود و اینکه چرا قبلاً همکاری می‌کردند و نه اینکه چرا از یکدیگر فاصله گرفته‌اند. بهرحال همکاری قبلی عمدتاً ناشی از دیدگاه‌های مشترک دو ولیعهد، و بهتر است بگوییم ایده‌آل‌های فراتر از ظرفیت آن دو، و تهدیدهایی بود که از قدرت یافتن اخوان‌المسلمین و هم‌اندیشان‌شان احساس می‌کردند. در این میان مصر اهمیت فراوانی داشت و اینکه این کشور به لحاظ سیاسی همراستای با عربستان و امارات باشد و به لحاظ اجتماعی و درونی ثبات لازم را داشته باشد. بی‌ثباتی مصر از نظر آنها به معنای بی‌ثباتی تمامی اعراب و خود آنها است.

آیا احتمال چرخش در روابط ایران وعربستان با توجه به تغییر رویکرد امارات وجود دارد؟

 عربستانی‌ها بالاخره به سوی ایران خواهند آمد. این یک جبر جغرافیایی و ژئوپلیتیکی است. به‌ویژه خصومت سالهای اخیرشان با ایران می‌باید در بستری وسیع‌تر دیده شود. از اواخر دوران ملک عبدا... نخبگان سیاسی و نظامی و امنیتی و بلکه دینی عر بستان حالتی تهاجمی یافتند و این تهاجم نسبت به همه بود، از قطر و کویت و عمان گرفته تا اردن و مراکش و فلسطین. این جریان پس از آمدن سلمان و ولیعهدی فرزندش تشدید شد و با انتخاب ترامپ به اوج خود رسید. آنها برآوردی غیرواقعی درباره موقعیت و ظرفیت‌های خود داشتند و اهدافی به‌مراتب فراتر از واقعیت‌ها، برای خود تعریف کردند. «سیاست ایرانی» آنان با توجه به این نکات می‌باید دریافت شود.

بدون شک جنگ نامفهوم و غیرانسانی یمن و کاهش شدید موقعیت آنان حتی در بین توده‌های عرب، آنان را به نتایج جدیدی خواهد رسانید، اما با توجه به غرور و عصبیت عربی‌شان مایل نیستند در حال حاضر بدان اعتراف کنند و البته این به زیان آنها است. بهرحال آنان با توجه به مجموع واقعیت‌ها به سوی ایران خواهند آمد و نه به دلیل رویکرد جدید امارات.‌ در این میان ضرورت حل مسئله یمن به مراتب مهمتر از امارات و رویکرد او است. می‌دانند بدون همکاری ایران قادر به حل آن نیستند. لذا بهتر است عجله نکنیم و بیش از حدّ علامت مثبت ندهیم. آنها این علامت‌ها را به‌گونه‌ای دیگر می‌فهمند و عملاً جریان اصلاح رابطه به تأخیر می‌افتد.

برخی کارشناسان معتقدند که خروج نیروهای نظامی امارات از یمن تحول مهمی در سیاست خارجی این کشور به شمار می رود، برخی دیگر نیز بر این باورند که منافع امارات در یمن تأمین شده و دیگر نیازی به حضور نیروهای این کشور در یمن نیست.....

چنانکه گفته شد سیاست جدید امارات در مورد یمن می‌باید با توجه به رویکرد نوین این کشور فهمیده شود. مورد یمن نشانگر تحول یاد شده است و موردی استثنائی نیست. به احتمال فراوان امارات از این پس سیاستی انقباضی خواهد داشت و کم‌وبیش در چارچوب امارات قبل از انقلاب‌های عربی، سیاست خارجی خود را تنظیم خواهد کرد.

این جمله را از یکی از استادان علوم سیاسی اروپایی شنیدم که به یکی از مقامات عالیرتبه امارات می‌گویند، که نامش را نمی‌برم، که شما ظرفیت این مقدار حضور و دخالت را ندارید و او می‌گوید انگلستان یک جزیره بود اما قرن‌ها بخش مهمی از جهان را مدیریت می‌کرد. به ‌احتمال فراوان دیگر شاهد ظهور چنین تفکرات و بلندپروازی‌هایی نخواهیم بود.

البته مواردی که حاکی از «خودگم‌کردگی» مورد بحث باشد، فراوان است که جهت رعایت مصالح، از ذکرش خودداری می‌شود.

درگیری های تازه میان رئیس جمهور فراری یمن و نیروهای امارات و عربستان در عدن را چگونه ارزیابی می کنید؟

متأسفانه این درگیری‌ها وجود دارد و ادامه خواهد یافت، اگرچه در گذشته هم تاحدودی وجود داشته که مانع از پخش خبرش می‌شدند. این درگیری‌ها در کشوری چون یمن تاحدودی طبیعی است. کشوری با ساختاری قبیله‌ای و عشیره‌ای و انباشته از حساسیت‌های منطقه‌ای و مذهبی که بخش‌های شمالی و جنوبی آن تاریخ جدید را به‌گونه‌ای متفاوت تجربه کرده است. متأسفانه دخالت خارجی هم از این شکاف‌ها و گسل‌ها سوءاستفاده می‌کند. از مدت‌ها قبل امارات از استقلال جنوب عملاً حمایت می‌کرد و هنوز هم می‌کند. آنها مدعی هستند که این به نفع ثبات «خلیجی» و «عربی» است که البته منظورشان خلیج فارس است. معلوم نیست چگونه به این نتیجه رسیده‌اند؟

با توجه به تحولات اخیر چه چشم اندازی را برای آینده منطقه متصور هستید؟

باید دید منظور از «منطقه» چیست.. خلیج فارس و یا احیاناً خاورمیانه عربی و یا تمامی خاورمیانه که عملاً ایران و مصر و اسرائیل و ترکیه و تاحدودی پاکستان را هم شامل می‌شود. دو کشور اخیر به دلیل سیاست خاورمیانه‌ای پررنگ و تعیین‌کننده‌شان، خصوصاً ترکیه، در حال حاضر بخشی از خاورمیانه محسوب می‌شوند و البته نباید شمال افریقا هم فراموش شود.

این مجموعه به هر صورت که تعریف شود، منطقه‌ای ناآرام است و به مراتب ناآرام‌تر از مناطق دیگر جهان امروز. اولویت ما خلیج‌فارس است و بدون شک هم‌اکنون ایران مهمترین نقش‌آفرین است که الحق سیاستی سنجیده و محاسبه شده و کنترل شده دارد. احتمالاً برخی این واقعیت را نپذیرند، اما اکثریت ناظران مطّلع و بی‌طرف غیرایرانی، و حتی اگر مخالف ما هم باشند، بدان اعتراف دارند و آن را صریحاً بیان می‌کنند.

طرف دیگر امریکایی‌ها و تاحدودی متحدان غربی امریکا، هستند. در حال حاضر کشورهای منطقه فاقد نقش تعیین کننده‌ای هستند. یک‌بار یکی از مقامات سپاه پاسداران گفت ما مکالماتی را ضبط کرده‌ایم که طرف نظامی امریکایی و انگلیسی به طرف‌های شیخ‌نشین می‌گوید «خفه‌شو». عملاً واقعیت در تمامی زمینه‌ها چنین است، اگرچه مسائل را به‌گونه‌ای دیگر جلوه می‌دهند.

بدون شک گرایش مثبت ایجاد شده در بین آنها، جهت ترمیم و گسترش رابطه با ایران غنیمت است، اما چنانکه گفتیم این جریان تأثیرکوتاه‌مدت چندانی نخواهد داشت. البته اندیشه «امنیّت جمعی» و «پیمان عدم تعرض» که از جانب ایران مطرح شده می‌باید به طور جدی پیگیری شود. این به نفع ما و کل منطقه است، اما نتایج آن در متوسط مدت و بلندمدت ظاهر خواهد شد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.