عباس عبدی:پلیس را نباید مامور برخورد با بدحجابی کرد
پیشتر نیز چند ویدیو دیده بودم که مردم عادی با پلیس درگیر شده و کتککاری میکنند که بدترین آنها در جاده شیراز و کازرون بود که خوشبختانه فرد یا راننده مهاجم محاکمه و محکومیت مناسبی پیدا کرد.
واقعیت این است که پلیس باید مظهر اقتدار حکومت باشد. به همان اندازه که مردم عادی با دیدن پلیس احساس آرامش و امنیت میکنند، افراد مجرم باید از دیدن پلیس احساس ترس و نگرانیکنند. از این نظر و با قاطعیت میتوان گفت که هیچ نیروی حکومتی از پلیس به مردم نزدیکتر نیست. اگر چنین نگاه کنیم، هیچ مردمی رضایت نمیدهند که به پلیس تعرضی شود، نه به لحاظ عینی اجازه میدهند و نه به لحاظ ذهنی از این تعرض استقبال میکنند. بنابراین پلیس باید مردمیترین نیروی هر حکومتی باشد که وظیفه اصلی آن تامین امنیت و مبارزه با جرم و مجرم است.
اگر این وظیفه را برای پلیس مفروض بگیریم به یک نتیجه مهم خواهیم رسید؛ بار کردن وظایفی خارج از این حوزه بر دوش پلیس و نیز تعریف جرم به نحوی که جامعه آن را نپذیرد، موجب استهلاک پلیس میشود.
آنان که گمان میکنند نیروهای منتقد جایگاه پلیس را تضعیف کردهاند، قطعا اشتباه میکنند. پلیس باید اقتدار داشته باشد. در مقابل همین شخصی که با قمه آنان را تهدید میکند، باید حق شلیک داشته باشد. حمله به پلیس با قمه به معنای حمله به جامعه و امنیت آن است. یا آن کسی که جلوی چشم مردم به پلیس راهنمایی حمله کرده و او را مضروب میکند باید با اشد مجازات قانونی روبهرو شود حتی اگر پلیس از حدود قانونی خود هم تجاوز کرده باشد باید به گونه دیگری به آن رسیدگی و نباید اقتدار پلیس را اینچنین مخدوش و لکهدار کرد.
پلیس را نباید درگیر امور غیرامنیتی و غیرمجرمانه یا بیارتباط با نظم اجتماعی کرد. منظور از غیرمجرمانه، اموری است که مردم آن را جرم نمیدانند، حتی اگر در قانون جرم تلقی شده باشد. مساله این است که میان امور خوب و بد یا اخلاقی و غیراخلاقی با جرم تفاوت وجود دارد.
پلیس را نمیتوان متولی امور اخلاقی کرد. نمونه آشکار آن که موجب تضعیف پلیس شد، مساله ماهواره بود. موضوعی که در قانون به عنوان جرم شناخته شده بود و طبعا پلیس باید در برابر جرم مشهود اقدام و مقابله میکرد. تقریبا بسیاری از مردم این تجربه را دارند که در جریان مبارزه با ماهواره هنگامی که پلیس از سوی مردم مواجه با اعتراض و پرسش درباره علت این مقابله میشد، جمله المامور معذور را میشنیدند. یا حتی به نوعی ابراز تاسف میکردند در حالی که اگر دزد را دستگیر کنند، کسی درباره اصل ماموریت آنان سوال نمیکند و آنان نیز المامور معذور نخواهند گفت و به این اقدام خود افتخار میکنند. در جریان ماهواره دارنده آن احساس سرشکستگی نمیکرد و در مقابل ماموران در موضع ضعف قرار داشتند. در حالی که اگر سارق را دستگیر کنند او دستانش را روی صورت میگذارد تا شناخته نشود.
کاهش سرمایه اجتماعی پلیس در جریان برداشتن ماهواره قابل چشمپوشی نیست. اقدامی که پس از چند سال مبارزه غیرموثر نیز منتفی و به فراموشی سپرده و آن قانون نیز منسوخ و متروک شد. ولی مورد بدتر از آن، ماموریت پلیس در مواجهه با بیحجابی است. واقعیت این است که مطابق قانون موجود پوشش درصد زیادی از زنان ایران در فضای عمومی مصداق عمل مجرمانه است. زیرا طبق تبصره ماده ۶۳۸ ق.م.ا. زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا از ۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.
از آنجا که این مورد از مصادیق جرم مشهود است و پلیس نیز ضابط قضایی محسوب میشود بنابراین وظیفه دارد که با جرایم مشهود برخورد کند و متهم یا مجرم را بازداشت و به پاسگاه ببرد و تحویل دادگاه دهد.
فرض کنید که پلیس میخواست چنین قانونی را به طور کامل اجرا کند، یعنی دهها و صدها هزار خانم را باید روانه دادگاه کند! در این صورت چه ولولهای رخ میداد؟ همان اتفاقی که بارها رخ داده و مردم با پلیس درگیر شدهاند. چرا؟ به این علت که مردم این پوشش مرسوم را جرم نمیدانند. نه اینکه آن را خوب میدانند، چه بسیار زنان محجبه و مردان متدین که مخالف این پوشش هستند ولی موافق جرمانگاری آن و برخورد پلیسی و قضایی با آن نیستند.
به عبارت دیگر باید میان گناه و جرم، یعنی رفتاری که قاطبه مردم آن را محکوم میکنند و انجامش را مخل نظم و امنیت جامعه میدانند، تمایز قایل شد. بسیاری از رفتارها بد و ناپسند و گناه هستند که قرار نیست از طریق جرمانگاری و قاضی و پلیس حل و فصل شوند. این برای جامعه ایران نقطه منفی است که پلیس درصدد بازداشت خانمی باشد که حجاب او مطابق قانون قابل قبول نیست ولی کسانی که در محل حاضر هستند در مواجهه او با پلیس از او حمایت کنند.
جالب اینکه اخیرا فیلمی از یک گفتوگوی تلویزیونی(برنامه زاویه) منتشر شد که مهمان برنامه این واقعیت که مردم در این چالش طرف پلیس را نمیگیرند از قول مقامات عالی نقل میکند. بنابراین راه برای حل این مشکل وجود دارد. محدود کردن وظیفه پلیس به تامین نظم و امنیت عمومی است و جرم را باید متمایز از امور دیگر تعریف و محدود به مواردی کرد که اکثریت قاطع مردم آن عمل را جرم دانسته و خواهان مبارزه نیروی انتظامی و پلیس با آن هستند. حفظ و ارتقای اقتدار پلیس باید یک هدف مهم در سیاستگذاری اجتماعی باشد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر