سرودی ملی که این سال‌ها بسیار سر زبان‌ها بوده و بارها دیده‌ام در اجراهای عمومی، مردم به احترام نام «وطن» می‌ایستند و با عشق و هیجان سالار عقیلی را تشویق می‌کنند و از او می‌خواهند دوباره این تصنیف را بخواند. این گروه رأی نیاورد اما جالب که هیچ ‌کدام از داورها به این شکل از خراب کردن یک سرود ملی، اعتراض و اشاره‌ای نکرد. برنامه زنده هم نبود بگوییم پخش این آیتم از دست مسئولانش در رفته است.

جفا به نمادهای ملی و از جمله سرودهای ملی تنها همین مورد نیست و بارها سرود پر جوشش و صلابت «ای ایران» (اثر ارزشمند روح‌الله خالقی، حسین گل‌گلاب و غلامحسین بنان) دستخوش تعرض و بدسلیقگی کسانی بوده که ولو به سهو، نه تنها به هویت ملی آسیب زده‌اند که باعث گرفتن رغبت علائق دینی از مردم شده‌اند. مثل آن راهنمای وسط میدان نقش جهان  اصفهان که داشت برای دانش‌آموزان از قدمت ۵۰۰ ساله‌ مسجد امام‌خمینی می‌گفت و در جواب سؤال شاگردی ماند که مگر مرحوم امام چقدر عمر کرده‌اند، چند سال از رحلتشان می‌گذرد که این مسجد از ۵۰۰ سال پیش به نام ایشان است؟

سال‌ها پیش در حاشیه‌ مراسم جایزه‌ کتاب سال دوره‌ ریاست جمهوری آقای خاتمی، در تالار وحدت (رودکی) مرحوم ایرج افشار از سریالی تلویزیونی، گلایه‌ می‌کرد که یکی از بازیگران به تقلید از شخصیت فیلم «شزم» ناگهان روی صحنه پریده و خودش را هوخشتره معرفی می‌کرد.

 

هوخشتره‌ای که از پادشاهان ماد بود و برای دفاع از ایران می‌کوشید و دست بیگانگان را (مثل هپتالیان و آشوریان) از تعرض به ایران کوتاه می‌کرد. ایشان می‌گفت هوخشتره آن جوان بی‌کفایتی نیست که وسیله‌ شوخی شود. حرف مرحوم افشار این بود به جای دست انداختن تاریخ ایران، بیایید این تاریخ را بشناسید و به بینندگان بشناسانید. حتی یادم است یکی میان آن جمع، نکته‌ای اضافه کرد که در فرانسه، متأسفانه حتی شده برای عیسی مسیح علیه السلام فیلمی فانتزی بسازند اما برای ناپلئون و ژاندارک جایگاه ویژه‌ای قائلند چرا که برای کشورشان افتخار آفرین بوده‌اند.

در شب اختتامیه‌ آخرین جشنواره فیلم تربیتی رشد (که در آستانه ۵۰ سالگی است) در سال ۹۷ در سینما فلسطین فیلمی به عنوان نمونه‌ بخش فیلم کوتاه پخش شد که رستم در پی یافتن دارویی (نوشدارو) برای درمان فرزندش سهراب، با رخش به تهران می‌آید و در پیچ و خم ترافیک و داروخانه و بیمه و نظام پزشکی و دیگر کمبودهای ملی و غیرملی گرفتار می‌شود و برای تأمین هزینه‌ها و مخارج، ناگزیر بانگ می‌زند و بالاخره با غل و دستبند از زندان سر در می‌آورد. همان‌ وقت یاد اجرای ارزشمند نمایشنامه‌ «رستم و اسفندیار» استاد پری صابری در تئاتر شهر افتادم و یاد دوست شاعر سختگیرم سهیل محمودی که بعد از اجرا همچنان می‌گفت «نه، این رستم، آن رستم نیست.» فکر کردم حالا اگر آن دوست آمده بود و این رستم مفلوک را در تهران دیده بود که تازه کلی هم جایزه گرفته، دیگر چه می‌گفت. یک‌بار هم کیومرث صابری پشت جلد هفته‌نامه‌ گل‌آقا، آگهی تبلیغاتی پر و پیمانی از پارسی‌کولا گرفته بود. شیشه‌نوشابه‌ای در بغل مجسمه‌ فردوسی بود و زیرش نوشته بود: «عجم زنده کردم بدین پارسی.» با هم گپ‌وگفتی داشتیم و به این رسیدیم که این آگهی دارد از حماسه ملی ما سوء‌ استفاده می‌کند. صابری هم تشکر کرد هم از پولش گذشت و هم دیگر چاپش نکرد.

طنز و شیطنت شیرینی و شلوغی در زندگی اجتماعی اجتناب ناپذیر، خوب و همیشگی است اما در هر رسانه‌ای بویژه رسانه‌هایی که ادعای جایگاه ملی دارند درست است نام و یاد وطن  دستمایه‌ مسخرگی شود؟ آن‌ هم در روزهایی که به نام «ایران»، «وطن» و حمایت از تولید وطنی نامگذاری شده است.

به بیان دقیق‌تر آیا می‌شود در رسانه ملی واژه وطن را دستمایه شوخی قرار داد اما داعیه حمایت از تولید وطنی داشت؟ نکته اینجاست که ممکن است فردی با انگیزه‌های متفاوت برنامه و فیلم و انیمیشن با هر سوژه و دستمایه طنزی بسازد اما آیا رسانه‌ها و رویدادهای ملی نیز باید پایگاه نشر چنین تولیداتی باشند؟

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.