نامزدم از من جدا شد، میگفت پولت حرام است
با شروع تحقیقات پلیسی دستور بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت صادر و کارآگاهان موفق به شناسایی چهره یک مرد جوان شدند. از آنجایی که احتمال میرفت عامل این سرقتها دزدی سابقه دار باشد کارآگاهان به سراغ آلبوم متهمان اداره آگاهی رفتند.
پس از بازبینی تصویر متهمان، کارآگاهان دریافتند او مجرمی سابقه دار به نام پرهام است.
کارآگاهان با شناسایی مخفیگاه پرهام به کمین نشسته و زمانی که پسر جوان قصد ورود به مخفیگاهش را داشت او را دستگیر کردند. در بازجوییها نیز متهم به سرقتهای سریالی لوازم داخل خودرو به همراهی یک دختر فراری اعتراف کرد.
بدین ترتیب مدرس، دادیار شعبه ۴ دادسرای ویژه سرقت پسر جوان را برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داد وتحقیقات برای دستگیری همدست او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
25 سال دارد، 7 سال است که سرقت میکند و به خاطر همین جرم به دام مأموران قانون گرفتار شده است. پسر جوان در گفتوگو با خبرنگار ما از جزئیات سرقت هایش میگوید.
سرقتها را چطور انجام میدادی؟
سرقتهای من اصول و قاعده داشت به همین راحتی نبود. من آموزش دیدهام و کارهایم حساب و کتاب دارد. تخصص من به قدری بالاست که میتوانم در 10 ثانیه از صندوق عقب خودرو سرقت کنم.
آموزش دیدهای؟
بله. 7 سال قبل یک روز بیکار و بیپول در پارک نشسته بودم. آنقدر وضع مالیام بد بود که حتی نمیتوانستم برای دخترخالهام که نامزدم بود کادو بخرم. پسر جوانی به سراغم آمد و خیلی زود سر صحبت را با من باز کرد. وقتی سفره دلم را برایش باز کردم او به من پیشنهاد داد که سرقت کنم. قرار شد او به من آموزش سرقت بدهد و در مقابل من هر چیزی سرقت میکردم بخشی از آن را به پسر جوان میدادم. 6 ماه طول کشید تا آموزش دیدم و در این میان هم هر چه سرقت میکردم بخشی را به مربیام میدادم و باقی آن را هم میفروختم و خرج میکردم و برای دختر خالهام کادو میخریدم. اما او از ماجرای سرقتها با خبر شد و نامزدی را به هم زد. میگفت نمیتواند با یک دزد زندگی کند و پول من حرام است. شرط گذاشت تا وقتی دزدی را ترک نکردهام سراغش نروم.
تو هم قبول کردی؟
نه. برای اینکه معتاد به سرقت شده بودم و فکر میکردم میتوانم با این پولهای دزدی برای خودم کار و کاسبی خوبی راه بیندازم.
سرقتها را به تنهایی انجام میدادی؟
من هم تکرو هستم هم با گروه کار میکنم. سال 95 که به زندان افتادم بعد از یک سال حبس آزاد شدم. همان موقعها بود که در پاتوقمان با یک دختر فراری به نام نیوشا آشنا شدم. نیوشا اعتیاد داشت و با گروهی کار میکرد که آنها تخصصشان سرقت داخل خودرو بود. بعد از مدتی رابطه من و نیوشا صمیمیتر شد و درنهایت قرار شد باهم کار کنیم. به سراغ هر ماشینی که میرفتیم من صندوق آن را میزدم و نیوشا لوازم داخل آن را سرقت میکرد.
چه خودروهایی را سرقت میکردی؟
تخصص من فقط پژو و پراید است.
چرا فقط در محدوده خیابان پیروزی سرقت میکردی؟
من وسیله نقلیه ندارم. برای همین مجبور بودم در محدوده محل زندگیام سرقت کنم.
از این سرقتها چقدر گیرت میآمد؟
متفاوت بود. یکبار صندوق خودرویی را زدم که داخل آن یک ساک قرار داشت. داخل ساک هم جعبه جواهرات بود. اما بهطور کل خود جعبه ابزار که در بیشتر ماشینها هست را 50 هزار تومان میفروشم. لاستیکهای زاپاس را 100 هزار تومان و تجهیزات ضبط را هم 100 هزار تومان میفروشم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر