جان نیکولز در «دِ نیشن» نوشت: وقتی سندرز در سال ۲۰۱۵ پا به عرصه رقابت انتخاباتی گذاشت، نخبگان رسانه‌ای و سیاسی آمریکا، او را یک بیگانه می‌دانستند که عقاید متفاوتش از سوی اعضای حزب دموکرات نیز پذیرفته نمی‌شود. اکنون که سندرز برای بار دوم وارد عرصه رقابت شده، همان افراد احتمال موفقیت او را در رقابت با تعداد زیادی از دموکرات‌ها که پیرامون مواضع او در خصوص مسایلی مانند درمان برای همه و افزایش حقوق و دانشگاه رایگان و قرارداد اقلیمی جدید مانور می‌دهند، زیر سوال می‌برند.

در ادامه این مطلب آمده است: او در سخنرانی اعلام ورودش به رقابت انتخاباتی گفت: «سه سال پیش وقتی عقاید تجددخواهانه خود را مطرح کردیم، همه می‌گفتند که این عقاید افراطی هستند. آنها گفتند درمان برای همه، دستمزد ۱۵ دلاری برای هر ساعت، تحصیل رایگان در دانشگاه، اقدامات شدیدتر در حوزه محیط زیست و تقاضا از ثروتمندان برای پرداخت سهم منصفانه از مالیات‌ها، همه مفاهیمی هستند که مردم آمریکا پذیرای آنها نیستند. اکنون سه سال گذشته است. در نتیجه ایستادگی میلیون‌ها نفر از مردم آمریکا، تمام این سیاست‌ها و حتی بیشتر از آنها مورد حمایت اکثریت مردم آمریکا قرار گرفته‌اند».

استقبال از ایده‌هایی که سندرز در دور قبلی انتخابات مطرح کرد موجب شده سیاست‌های حزب دمکرات و کشور دچار تحول شوند. اکنون همه اعضای حزب دموکرات می‌خواهند خود را پروگرسیو (طیف چپ گرا در حزب دموکرات) نشان دهند. به این دلیل است که گفته می‌شود سندرز، یکی از چندین کاندیدای همفکر است که تلاش می‌کنند ترامپ را از کاخ سفید بیرون کنند. بنابراین آیا می‌توان گفت که سندرز قربانی موفقیت خودش شده است؟ آیا او با گسترش دادن به موضوعات مطرح در مناظرات داخلی حزب دموکرات، خودش را در خطر شکست قرار داده است؟

چندان عجول نباشید. همانطور که نخبگان سیاسی و رسانه‌ای، درک اشتباهی از علت برجسته شدن سندرز در انتخابات پیشین داشتند، اکنون نیز در پیش‌بینی موقعیت او در رقابت جدید دچار کژفهمی شده‌اند.

سندرز، تنها دموکرات سوسیالیستی بود که چهار سال پیش در رقابت انتخاباتی شرکت کرد و به احتمال زیاد در دور آتی نیز مهمترین کاندیدای سوسیالیست خواهد بود. ایدئولوژی او موجب تمایزش از سایر کاندیداها شد و احتمالا پس از این هم به عنوان فردی پیشرو، موجب تمایز او خواهد شد. چهار سال پیش سندرز بابت توجه ویژه به معضلاتی که مدتها در آمریکا نادیده گرفته می‌شدند، وجهه‌ای برای خود کسب کرد. این ایده‌ها در حوزه درمان، تحصیل، اقتصاد، محیط زیست و چالش‌های اجتماعی آمریکا، علی‌رغم محبوبیت، چندان نو نبودند و پیش از این در کشورهایی مانند انگلستان، کانادا، آلمان و البته کشورهای سوسیال دموکرات اسکاندیناوی پیاده‌سازی شده بودند.

سوسیالیست بودن سندرز در انتخابات پیشین، نقطه قوت او بود. این برچسب او را به رقیبی مهیج با تفکری پویا تبدیل کرد که نگرانی‌های جامعه آمریکا را مطرح می‌کرد. محبوبیت او صرفا به خاطر مطرح کردن این نگرانی‌های جامعه نبود بلکه نحوه چیدن قطعات این پازل در کنار یکدیگر با سخن گفتن از الیگارشی، پلوتوکراسی و طبقه میلیاردر بود که جلب توجه میکرد. در زمانی که مردم آمریکا از رقابت سیاسی میان تعصب دست راستی و مواضع دوگانه میانه‌روها احساس خستگی و انزجار می‌کردند، سندرز به زبانی سخن می‌گفت که برای مردم قابل درک و آرامش‌بخش بود. او با تمرکز بر پرسش‌های بنیادین، پاسخ‌هایی بنیادین نیز ارائه کرد: یک نظام جامع درمانی ملی باید تمام مردم کشور را پوشش دهد، کسانی که چهل ساعت در هفته کار می‌کنند نباید فقیر باشند، دستمزد ساعتی ۱۵ دلار نیازهای مردم را برطرف می‌کند، جوانان نباید برای تحصیل زیر بار قرض بروند و تحصیلات رایگان، همه محاسبات را تغییر خواهد داد. پایان دادن به ریاضت اقتصادی و مواجهه با نابرابری، هزینه مالی دارد و مالیات گرفتن از ثروتمندان به توازن بودجه کمک می‌کند.

همانند دهه ۳۰ میلادی که فرانکلین روزولت در مقام ریاست‌جمهوری از مشورت سیاست‌مداران حزب سوسیالیست استفاده کرد و دهه ۶۰ که کندی و جانسون از تفکر اندیشمندان سوسیالیسم خط می‌گرفتند، در سال ۲۰۱۶ نیز آشکار شد که آمریکا برای آنچه ستاد سندرز انقلاب سیاسی می‌نامید، آماده شده است. وضعیت سال ۲۰۲۰ نیز مشابه دوره قبل است. معضلاتی که لازم بود در سال ۲۰۱۶ به آنها رسیدگی شود هنوز بی‌پاسخ مانده اند. در نتیجه نژادپرستی ترامپ و مواضع تندش علیه حقوق مهاجران، پناهندگان و زنان، لزوم تاکید بر برابری از دوره قبل نیز بیشتر شده است. این رویکرد، امری محوری در اعلامیه سندرز برای حضور در انتخابات ۲۰۲۰ بود: «من وارد رقابت انتخاباتی شدم چراکه بیش از هر زمان دیگری به یک رهبر نیاز داریم که ما را به هم نزدیک کند نه اینکه میان ما شکاف بیندازد. زن و مرد، سفیدپوست و سیاهپوست، لاتین، بومی، آسیاسی، پیر و جوان، بومی و مهاجر. اکنون زمان آن فرا رسیده که همگی کنار هم بایستیم». او در اعلامیه مشابه «تکامل انقلاب» وعده می‌دهد: «با هم می‌توانیم کشوری بسازیم که رهبری تلاش جهانی را برای عدالت اقتصادی، نژادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و صلح، به دست بگیرد. با هم می‌توانیم ترامپ را شکست بدهیم و خسارتی که به کشور ما زده است را جبران کنیم».

برخلاف سایر کاندیداها که در تکاپو هستند به جایگاهی برسند که سندرز در آن قرار دارد، این سناتور مستقل از ورمونت تنها نیاز دارد که خودش باشد. نمی‌خواهیم بگوییم که حزب دموکرات در حال سوسیالیست شدن است یا انتخاب سندرز به عنوان رییس‌جمهور، آمریکا را به کشوری سوسیالیستی تبدیل می‌کند. نکته اینجاست که پس از گذشت ۳۰ سال از جهانی‌سازی، ۲۰ سال از انقلاب دیجیتال و ۱۰ سال از اتوماسیون، در حالی که تغییرات اقلیمی به یک تهدید موجودیتی تبدیل شده است و نابرابری در عصر انحصارگرایی شدت یافته است، ایالات متحده در یک دو راهی تاریخی قرار گرفته است. نه دولت ترامپ و نه میانه‌روهای نئودموکرات یا هوادارن «راه سوم» که طی چهل سال گذشته دست‌وپای دولت‌های دموکرات را بسته بودند، هیچ‌کدام قادر نیستند به الزامات عصر جدید پاسخگو باشند. اکنون فرصتی بالقوه برای نظمی نو و جامعه‌ای نو پیش آمده است. ایده‌های بزرگتر، روش‌های جدی‌تر و راهکارهای بهتر مورد نیاز است تا این کشور بتواند به تغییرات اقلیمی، بی‌عدالتی اقتصادی و نژادی، مهاجرتهای ناشی از ناکامی اقتصاد کهنه و انحصار اقتصاد جدید در دستان تعدادی از غول‌های فناوری، پاسخ درخوری بدهد.

همانند دهه سی و شصت، اکنون زمان آن است که حزب دموکرات به پر کردن شکافهای موجود در سیاستگذاری آمریکا بپردازد. به این منظور این حزب ناگزیر است که دست‌کم برخی عقاید سوسیالیستی را بپذیرد. تامین اجتماعی نیز ایده‌ای سوسیالیستی تلقی می‌شد اما فرانکلین روزولت آن را پذیرفت و برایش جنگید. درمان عمومی نیز سوسیالیستی قلمداد می‌شد اما لیندون جانسون آن را به تصویب رساند. حرکت‌های موثر در حوزه عدالت نژادی، برابری جنسیتی، حقوق ناتوانان،  حفاظت از محیط‌زیست و مالیات ستانی منصفانه همواره از سوی احزاب راست، ابتکارات سوسیالیستی قلمداد شده‌اند اما با پیشبرد این اهداف در جامعه، میانه‌روها و حتی محافظه‌کاران نیز ارزش آنها را به رسمیت شناخته‌اند. نیازی نیست که ادعا کنیم سوسیال دموکراسی پاسخگوی تمام معضلات است چنانکه سندرز نیز چنین ادعایی ندارد اما باید قبول کنیم که برخی عقاید قدیمی سوسیالیستی، همواره منطقی بوده‌اند و در وضعیت ناکامی های اقتصادی و اجتماعی به کار می‌آیند.

سندرز نسبت به سایر کاندیداهای ۲۰۲۰ از آمادگی بیشتری برای تحقق این اهداف برخوردار است. او تئوری پرداز یا کمالگرا نیست. عزمی راسخ دارد و عملگراست. او سابقه کار به عنوان شهردار، نماینده و سناتور را دارد. او متفکری آشنا با سوسیال دموکراسی بوده و به خوبی از نحوه پیاده‌سازی موفق این ایده در کشورهای حوزه اسکاندیناوی آگاه است. نظرسنجی‌ها نیز نشان می‌دهد که مردم آماده پذیرش او هستند. اگر سندرز کمپینی جاه‌طلبانه تر با طرح‌هایی تکامل‌یافته تر از دوره قبل به راه بیندازد، پیروز رقابت برای انتخاب کاندیدای نهایی حزب دموکرات خواهد بود.

این چیزی است که ترامپ را به وحشت می‌اندازد. به همین دلیل ترامپ از سخنرانی سالانه خود برای حمله به مواضع سندرز و سایر سوسیال دموکرات‌ها مانند اوکازیو کورتز استفاده کرد. او اظهار کرد: «اکنون در آمریکا با خطر تقاضا برای پیاده‌سازی سوسیالیسم در کشور مواجه هستیم. آمریکا بر پایه آزادی و استقلال بنا نهاده شد نه کنترل و تسلط دولت بر ملت. ما آزاد زاده شدیم و آزاد می‌مانیم. امشب بار دیگر متعهد می‌شویم که هرگز اجازه ندهیم آمریکا به کشوری سوسیالیستی تبدیل شود».

ممکن است ترامپ فکر کند که سوسیالیسم یک واژه هراسناک است و حقیقتا هم برخی دموکرات‌ها وقتی به آن اشاره می‌شود، به هراس می‌افتند اما سندرز با جدیت و بدون نگرانی از ایدیولوژی سوسیال دموکراسی خود سخن می‌گوید. او پیشتر نیز تاکید کرده بود که «از این واژه هراسی ندارم». سندرز موضعی تهاجمی دارد. او می‌گوید: «من معتقدم اگر مردم آمریکا درک کنند که دولت‌های سوسیال دموکرات به چه دستاوردهای بزرگی دست یافته‌اند، شگفت زده خواهند شد. چه تعداد از مردم آمریکا اطلاع دارند که تقریبا در تمام کشورهای اروپایی، وقتی کسی صاحب فرزند می‌شود، مرخصی اجباری و کمکهای مالی قابل توجهی به دست می‌آورد. بعید می‌دانم مردم آمریکا این را بدانند. آیا مردم آمریکا می‌دانند که ما تنها کشور بزرگ صنعتی هستیم که به درمان رایگان برای همه دست نیافته‌ایم؟ آیا مردم آمریکا می‌دانند که در اغلب کشورهای اروپایی، تحصیلات دانشگاهی رایگان یا بسیار ارزان است؟ بگذارید بسیار ساده و صریح معنای سوسیال دموکراسی را از نظر خودم بگویم. معنای آن مبتنی بر چیزی است که فرانکلین روزولت هنگام مبارزه برای تضمین حقوق اقتصادی تمام مردم آمریکا آن را گفت و همچنین مبتنی بر گفته مارتین لوتر کینگ است که معتقد بود این کشور برای ثروتمندان سوسیالیسم آورده و برای فقرا، فردگرایی».

وی ادامه می‌دهد: «اکنون زمان آن فرا رسیده که سوسیالیسم را برای طبقه کارگر و نه تنها وال استریت، میلیاردرها و شرکتهای بزرگ به ارمغان بیاوریم. معنایش این است که نباید رفاه را به شرکتهای بزرگ تقدیم کنیم و فرصت‌های گریز مالیاتی را در اختیار ثروتمندترین مردم بگذاریم یا مقررات تجاری تصویب کنیم که سود شرکت‌ها را همزمان با بیکار کردن کارگران به حداکثر برساند. معنایش این است که دولتی روی کار بیاوریم که برای همه ما تلاش کند و نه فقط پرنفوذترین شهروندان ما. معنایش این است که امتیازات اقتصادی به تمام مردم آمریکا تعلق بگیرد. معنایش این است که درمان رایگان حق تمام مردم است و نه فقط افرادی که از امتیازهای خاص برخوردارند».

 

لینک کوتاه

 

 

 

 

ارسال به تلگرام

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.