این مجله فرانسوی در گزارش خود نمی‌تواند حیرت خود را از اجرای چنین نمایشی در ایران پنهان کند و می‌نویسد: «... واقعاً چگونه می‌شود در کشوری که رقص و آواز زنان در ملأ عام ممنوع است، نمایش بینوایان را در قالب موزیکال روی صحنه آورد؟...»

نشریۀ «اُبس» به انتقادهای برخی روزنامه‌های ایرانی ‌اشاره می‌کند که نمایش را «تئاتر بورژوا» دانسته‌اند و در مورد خطر ترویج فساد فرهنگی هشدار داده‌اند.

مجلۀ «اُبس» گوشزد می‌کند که سالن هتل محل برگزاری نمایش فوق که در واقع یک تالار بسیار مجلل عروسی است، جایگاهی برای ارکستر ندارد و در نتیجه نوازندگان در نیم‌طبقۀ تالار قرار می‌گیرند. اگرچه اکثر بازیگران هیچ‌گونه تجربۀ آواز  و موسیقی ندارند و همین مسئله نقطه ضعف آشکاری برای این نمایش محسوب می‌شود.

مجله «اُبس» نقطه ضعف دیگر نمایش بینوایان را طراحی صحنه و لباس‌ها می‌داند و می‌افزاید: «...طراحی لباس‌ها بسیار کارشده و رنگین است، حتی شاید کمی بیش از حد، چرا که در داستان بینوایان برخی شخصیت‌ها از اعماق جامعه و از فقیرترین لایه‌های آن می‌آیند و لباس‌هایی چنین رنگارنگ و نو بر تن آنان برازنده نیست...» با توجه به اینکه کارگردان این نمایش، خود از مسئولین سابق تئاتر و از مسئولان فعلی سینما است، جای شگفتی است پدیده‌ای روی صحنه برده که نه نشانی از تئاتر کلاسیک و هنری دارد و نه معیارهای اسلامی و ایرانی و نه حتی به منبع اقتباسش وفادار مانده است.

به نظر می‌آید هنر و نمایش در این سرزمین به تدریج به مجالسی تبدیل شده که در اروپای قرن هجدهم موجب تفریح و سرگرمی ‌اشراف می‌شد و در عهد قجر نیز به کار شاهزاده‌های قجری می‌آمد. پر بیراه نیست که در چنین روزگار تنگی اقتصادی اغلب مردم، شاهزاده‌های قجری پس از گذشت حدود یکصد سال از انقراض سلسله منحوس‌شان، هنوز از بابت فروش آثار شبه هنری‌شان، درآمدهای نجومی دارند! 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.