دو سال است این بخش از بودجه کل کشور از کلیت آن انتزاع و در شبکه‌های اجتماعی همانند پول دزدیده شده و به یغما رفته مورد تمسخر و هجمه قرار می‌گیرد. امسال همانانی که این مهندسی اطلاع‌رسانی را انجام دادند دم خروس‌شان به دو طریق بیرون زد؛ هم مستقیماً علیه آن صحبت کردند و هم با لابی‌گری آن را کاهش دادند.

البته همه مسئولان، رسانه‌ها و بودجه‌گیران کشور می‌دانند و باید بدانند که درآمدهای کشور قدری کاهش دارد و همه باید بپذیرند به همین نسبت «توزیع کاهش» بودجه نیز انجام شود. اما مسخره کردن نهادهای فرهنگی کشور در فضای مجازی و کاهش چشمگیر بودجه فرهنگی را نمی‌توان صرفاً به کاهش بودجه کشور نسبت داد. قبلاً که بودجه فرهنگی کاهش هم نیافته بود، مقام معظم رهبری به دولت ما قبل نسبت‌به مظلومیت فرهنگ هشدار دادند. اکنون این مظلومیت مضاعف شده است.

ریشه و مبنای این کاهش را باید در نگرشی دید که درصدد است و بارها اعلام کرده است: حکومت چه کار به فرهنگ دارد؟ حکومت چه کار به بهشت رفتن مردم دارد و... اینچنین شرایطی را ساختند که گویی بودجه فرهنگی را از شکم مردم گرسنه‌ای درمی‌آورند که در حال تلف شدن هستند، اما بخش‌های دیگر بودجه مربوط به مردم سیر شده است.

اما فراسوی تدابیر موجود برای بودجه‌ریزی، می‌توان این آسیب را در ساحت راهبردهای انقلاب اسلامی تحلیل نمود و خطر را گوشزد کرد. بودجه فرهنگی و فرهنگ مرتبط با موجودیت و هویت جمهوری اسلامی است. هویت در جغرافیای فرهنگ معنا و مفهوم می‌یابد و به صورت طبیعی در سازوکارهای فرهنگی رشد می‌کند و بارور می‌شود. اگرچه مردم ایران در حین انقلاب اسلامی مشکلات اقتصادی نیز داشتند، اما کسی هست که یک شعار یا پلاکارد اقتصادی در سال‌های ۵۶ و ۵۷ در دست مردم ایران دیده باشد؟ آیا در عاشورا و ۲۲ بهمن ۵۷ کسی در خیابان‌ها شعار شکم شنیده است؟ بنابراین بستن دست نهادها و مؤسسات و سازمان‌های فرهنگی- دینی به معنای کودتا علیه جوهره انقلاب اسلامی است. رمز استمرار انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است، بنابراین جریانی در سال‌های اخیر سعی کرده است، مشکلات مردم را بهانه‌ای برای ایجاد دوراهی انقلاب- معیشت قرار دهد و هرآنچه مقوم هویت فرهنگی و دینی ماست را پشت معیشت مردم برده و سلاخی کند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.