مردی که دوستانش صدایش میکنند ژنرال
اگر در تاریخ به حرفهای امیر قلعهنویی سفر کنیم، از این دست انتقادها زیاد می بینیم اما این دلیلی نیست که خودش هم به گفتههایش باور داشته باشد.
سیامک قلیچخانی مدیر رسانهای سپاهان که خود از بچههای موجنوی دهه هفتاد روزنامهنگاری ورزش ایران است بعد از برد سپاهان برابر استقلال در آزادی نوشتهای بینظیر داشت که امیر قلعهنویی امروز و امیر قلعهنویی روز آخرین ترک باشگاه استقلال را مقایسه کرده بود.
از روزی که ژنرال شکست خورده آزادی را با سری پایین ترک کرد تا همین چند روز قبل که مثل یک ژنرال فاتح، لبخند پیروزی بر لب داشت و منتقدان سنتی اش را از لب تیغ گذراند؛ سیامک درست نوشته بود. دنیا سیاه سیاه و سفید سفید نیست. دنیا خاکستریاست. هیچ شکستی ابدی نیست و البته هیچ پیروزی!
درباره یک استعداد ذاتی؛ پرده اول
خاطره اول را عین چیزی تعریف میکنم که از ناصر فریاد شیران شنیدهام: امیر قلعهنویی بچه محل ما بود در نازی آباد. راستش ما شاید از نظر فکری به هم نزدیک نباشیم و کلی از هم انتقاد کنیم اما امیر یک فوتبالیست خودساخته است. از همان بچگی با سختی و مشکل روبرو بود. پدرش را در سنین کودکی از دست داده بود و اوضاع مالی هیچ کداممان هم راستش تعریفی نداشت. غیر از اینکه کار میکردیم، امیر برای اینکه بتواند کمی بیشتر در بیاورد گاهی با استعداد ذاتی فوتبالش هم پول در میآورد. او کارهای نمایشی با توپ میکرد و پول در میآورد. مثلا یکی از کارهایش این بود که توپ را کات دار و از فاصله دور می انداخت در دروازهای که اندازه اش یک پیت ۱۷ کیلویی روغن بود. او با سختی به این جایی که الان هست رسیده و برای همان مشکلات و نداریهای کودکیست که این قدر ولع بردن دارد و گاهی به هر قیمتی میخواهد برنده باشد.
درباره یک استعداد ذاتی؛ پرده دوم
این خاطره برای سالهای پایانی فوتبال قلعهنویی است؛ برای بازی معروف استقلال و نوف باخور در آزادی که استقلال با یک برد شیرین سه بر صفر از سد حریف چغر گذشت و بالا رفت.
راوی خاطره یکی از محبوبترینهای استقلال است که خودش همراه و شاهد زنده آن اتفاق بوده.
«امیر قدرت ویژهای در اداره اطرافیانش داشت. حتی وسط بحران و دعوا . دقیقه های پایانی نیمه اول سر زدن یک ضربه کاشته با بهروز پرورش خواه بحثشان شد و همان وسط زمین داشتن هم را دنبال میکردند. این دلخوری به رختکن هم کشید و کمی بالا گرفت. امیر به بهروز گفت جای دعوا تو جمع بیا کنار دریاچه. امیر یک بی ام دبلیو مدل آن سالها داشت. اون دو تا و من که کم سن و سال بودیم رفتیم کنار دریاچه. طوری با حرفهایش بهروز را کنترل و آرام کرد که نیمه دوم برگشتیم تو زمین گل ها را زدیم و صعود کردیم.»
از امیر قصههای فوتبالی زیادی در همه روزهای اوج و افت مربیگریاش وجود دارد که شاید شبیه بین دو نیمه یک بازی مهم دور یک ماشین چرخیدن و دعوا کردن و نشان دادن کار بیهوده یک همبازی برای گرفتنش، کم پیدا نمیشود. بله او باهوش است. این قدر باهوش که بداند چه زمانی وقت تغییر است.
این همه تغییر یک نماد سنت!
مهم نیست قلعهنویی امروز درباره علم روز چه میگوید. سیامک قلیچخانی عزیز اما از روز شکست بزرگ در آزادی نوشته است.
روزی که او با آن همه ستاره با استقلال به ته خط رسید و هو شد و دوباره حالا بعد از دو سه سال برگشته و در کورس قهرمانی در لیگ است.
چه اتفاقی در ساخت امیر جدید رخ داده است؟ بیایید مرور کنیم.
تقریبا امیر همه کژیهایش را کوبیده و از نو ساخته است. حالا او برای کادرفنی دیگر دنبال آن دستیارهای سنتی و لشگر چند ده نفرهاش نیست. کار دست دو سه نفر است. تکسیرای پرتغالی و سعید الهویی لیدرهای فنی هستند و خودش شده مدیر تیم فنی.
در برونداد اجتماعی هم که آنچه از امیر میبینیم دقیقا چهره یک فعال اجتماعیاست. متن ها و مصاحبههایی که درست بر مدار هشتگ های داغ جامعه طراحی شدهاند.
مهم نیست که او چطور به علم روز و طرفدارانش که گاه چون ما افراط میکنیم در این دفاع از نظراتمان ، میتازد. مهم این است که او برای بودن در چرخه فعالان فوتبالمان باورهای سنتیاش را شکسته و دارد از همه نمادهای روز مربیگری استفاده میکند. این همه آن چیزی است که منتقدان قلعهنویی سنتی به دنبالش بوده اند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر