مرد زرنگ، با ضبط حرف های عجیب همسرش، تبرئه شد
وی گفت: درست هشت سال قبل بود که شریک زندگی ام به تنهایی سفر کرد و مرا در این دنیای فانی تنها گذاشت.
او به بیماری سختی دچار شده بود به همین خاطر هم ما صاحب فرزندی نشدیم. بعد از مرگ همسرم دچار افسردگی شده بودم و خیلی احساس تنهایی می کردم بالاخره وقتی دومین سالگرد فوت همسرم را برگزار کردیم خیلی از اطرافیانم مرا ترغیب به ازدواج مجدد کردند من هم که دیگر از این وضعیت رنج می بردم تصمیم به ازدواج گرفتم تا سر و سامانی به زندگی ام بدهم و از این شرایط رها شوم.
در همین روزها بود که یکی از آشنایان مان «شاپرک» را به من معرفی کرد. او که خانواده اش را از دست داده بود به تنهایی زندگی می کرد و کسی را نداشت. وقتی سرگذشت تلخ شاپرک را شنیدم ناخودآگاه دلم برایش سوخت در حالی تصمیم به ازدواج با او گرفتم که می خواستم حامی و پشتیبانش باشم و ادامه این مسیر را با یکدیگر پرواز کنیم. به همین خاطر خیلی زود مراسم خواستگاری و عقدکنان به پایان رسید و ما زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
اما شاپرک دختری حساس و بدبین بود به طوری که از همان روزهای اول درگیری های شدیدی با خانواده ام داشت. او بسیار بی ادب بود و الفاظ زشتی را برای کوچک تر یا بزرگ تر از خودش به کار می برد. بعد از هر مهمانی خانوادگی جنجالی در خانه ما به پا می شد چرا که همسرم ادعا می کرد مادرم با نیش و کنایه با او سخن گفته است و به همین دلیل به من توهین و فحاشی می کرد.
در حالی که آرامش از زندگی ام سلب شده بود تصمیم گرفتم با کسی رفت و آمد نکنم که شاید این بحث های پوچ پایان یابد ولی همسرم باز بهانه دیگری برای بدبینی هایش می تراشید. او مدام مرا کنترل می کرد و تهمت می زد که با مسافرانم ارتباط دارم حتی بیشتر اوقات سوار خودرویم می شد تا هنگام مسافرکشی دست از پا خطا نکنم.
حالا نیز مدتی است افترا می زند که با همسر دوستم ارتباط برقرار کرده ام آن هم به این بهانه که سرویس مدرسه فرزندان دوستم را به عهده گرفته ام. چند روز قبل با همین بهانه مشاجره ای راه انداخت و با حالت قهر به منزل یکی از بستگانش رفت. وقتی این بار به دنبالش نرفتم با من تماس گرفت و تهدید کرد که اگر او را به خانه بازنگردانم از من شکایت می کند که طلاجات و پول هایش را دزدیده ام من هم صدایش را ضبط کردم تا در چنین روزی سندی داشته باشم و... .
زن جوان با شنیدن صدای ضبط شده اش در حالی که سرش را پایین انداخته بود و اشک می ریخت در میان های های گریه گفت من همه این کارها را انجام دادم تا شوهرم را از دست ندهم اما...
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر