مرحوم کیومرث صابری (گل آقا) که در برهه‌ای مشاور شهید رجایی بود،‌ خاطره جالبی از نحوه برخورد این شهید بزرگوار با مهندس بازرگان نقل کرده است:

روابط عمومی، خبر بستری شدن بازرگان را به شهید رجایی داد. به محض اطلاع، آماده شد که به عیادتش برود. جوان‌ترها، از اینکه در چنان موقعیتی به عیادت او می‌رود، ناراحت بودند. اعتقادشان بر این بود که خط بازرگان، مخالف خط دولت است و کارشکنی‌هایی هم از سوی جناح وابسته به او، در کار دولت می‌شود. نام بازرگان را از فهرست دوستان انقلاب حذف کرده بودند و می‌رفت که در سیاهه مخالفان ثبت کنند. مرا واسطه کردند. به اطاقش رفتم و جریان را به او گفتم. لبخندی زد و گفت: سال‌های سلام و علیک من با بازرگان از سن این بچه‌ها بیشتر است. عیادت از بیمار، شرط جوانمردی است. او عوض شده است، من که عوض نشده‌ام.

و به عیادتش رفت. بازرگان در بیمارستان آیت‌الله طالقانی اوین بستری بود و چنین نشان می‌داد که قدرت حرف زدن زیاد را ندارد. اطرافیانش تذکر دادند که با او زیاد صحبت نشود!

رجایی به طرفش رفت و او را در بستر بیماری بوسید. از جمله حرفهایی که به او زد، یکی این بود که گفت: حالا با ماشین از اتوبان که می‌آمدم، یاد روزهای تشکیل نهضت آزادی افتادم. یاد روزهایی که مخفیانه به دیدار هم می‌آمدیم. یاد مبارزات گذشته برای اسلام.

بازرگان با صدای گرفته و آرام، رو کرد به رجایی و گفت: انحصارطلبی بهشتی کار را به اینجا کشاند! کاش بهشتی دست از انحصارطلبی بر می‌داشت!

از بیمارستان که خارج شدیم، رجایی، همان رجایی موقع ورود به بیمارستان بود. بدون هر گونه تغییر. نگاهش کردم و فهمید که چه می‌خواهم بگویم. گفت: تقصیری ندارد. به او هم این طور القا کرده‌اند که بهشتی انحصارطلب است. او یک روز به خاطر این توهمی که برایش ایجاد شده باید به درگاه خدا استغفار کند!

یاد حرف امام می‌افتم که پس از شهادت بهشتی، در همین زمینه، چنین گفت: «خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصارطلب بودند و می‌خواستند بهشتی و امثال آنها را از صحنه خارج کنند.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.