شاکی پرونده به مأموران گفت: در حال عبور از خیابان بودم که ناگهان یک خودروی شاسی بلند مقابل پایم نگه داشت. پسر جوانی راننده بود و زن میانسالی هم روی صندلی جلو نشسته بود. زن میانسال به من گفت: از لبنان آمده‌ایم و دنبال خانواده نیازمندی هستیم تا به آنها ۵ میلیون تومان کمک کنیم. من به او گفتم کسی را می‌شناسم که به این پول نیاز دارد و زن میانسال هم ۵ میلیون تومان را داخل کیسه نایلونی مشکی گذاشت و به من داد. بعد به دختری که روی صندلی عقب نشسته بود اشاره کرد و گفت دخترم بیمار است و دکترها جوابش کرده‌اند.

شاکی ادامه داد: زن میانسال گفت یک رمال به او گفته است که اگر آب طلاهای یک پیرزن را به دخترش بدهند شفا پیدا می‌کند و از من خواست تا طلایم را به طور موقت به او بدهم تا داخل آب بیندازد و آب را به دخترش بدهد. با دیدن دختر جوان دلم به حالشان سوخت و از طرفی با خودم گفتم که افراد خیری هستند و اگر واقعاً با این کار مشکلشان حل می‌شود چرا کمک نکنم. برای همین النگوهایم را به آنها دادم. زن میانسال النگوها را داخل آب انداخت و بعد کیسه پول را از من گرفت و النگو را داخل کیسه گذاشت و دوباره کیسه را به من برگرداند. آنها رفتند و زمانی که به خانه برگشتم از النگوهایم خبری نبود. بسته‌های پولی هم که به من داده بودند همه تقلبی بودند. آن موقع بود که متوجه شدم آنها دزد بودند و طلاهایم را سرقت کرده‌اند.

با شکایت این زن، تحقیقات آغاز شد و در ادامه بررسی‌ها کارآگاهان با شکایت‌های مشابه دیگری مواجه شدند.

 

کارآگاه بازی پیرزن تنها

درحالی که به دستور بازپرس بهشتی بررسی‌ها برای شناسایی و دستگیری سارقان ادامه داشت، کارآگاهان در جریان سرقت ناکام این باند از یک پیرزن قرار گرفتند. این درحالی بود که این پیرزن با کمک مردم یکی از اعضای این باند را دستگیر کرده بود.

پیرزن باهوش به پلیس گفت: من علاقه شدیدی به خواندن صفحات حوادث روزنامه دارم. اخبارش را کامل می‌خوانم. در همین صفحه بود که خواندم افرادی با شگردهای مختلف طلاهای پیرزن‌ها را سرقت می‌کردند. امروز در خیابان می‌رفتم که یک خودروی شاسی بلند جلوی پایم توقف کرد و سرنشینان خودرو کیسه‌ای را که حاوی ۵ میلیون تومان بود به من دادند تا به فردی نیازمند بدهم. بعد هم به این بهانه که آب طلا حال بیمارشان را خوب می‌کند طلاهای مرا گرفتند، اما چون من خبرهای حوادثی خوانده بودم برای یک لحظه با خودم گفتم نکند این‌ها کلاهبردار هستند و شگردشان را تغییر داده‌اند. برای همین داخل کیسه را نگاه کردم که دیدم سوراخ است و از طلاهایم خبری نیست. با داد وبیداد طلاهایم را پس گرفتم و در این میان دست دخترشان را که روی صندلی عقب نشسته بود  گرفتم و از خودرو بیرون کشیدم. مردم هم به کمکم آمدند، دختر را دستگیر کردیم اما آنها فرار کردند.

دختر جوان که فرنگیس نام داشت در تحقیقات اولیه به سرقت‌های سریالی از پیرزن‌ها با همدستی مادر و برادرش اعتراف کرد. بدین ترتیب بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت دستور بازداشت فرنگیس و شناسایی مادر و برادر او را صادر کرد.

درحالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت مرد جوانی به دادسرای ویژه سرقت رفت و از فرنگیس شکایت کرد. او گفت: من همسر فرنگیس هستم و کارم خرید و فروش طلاست. او مدتی قبل با پسر همسایه‌مان که از اوباش محل است ارتباط برقرار کرد .آنها نقشه کشیدند تا اموالم را سرقت کنند به همین خاطر طبق نقشه‌ای که فرنگیس کشیده بود او داخل چای من داروی بی‌هوشی ریخت بعد با همدستی مرد شرور ۷۰۰ گرم طلای مرا سرقت کرده و از خانه فرار کردند. من ۱۵ ساعت بعد به هوش آمدم و متوجه شدم که همسرم نیست. وقتی به ماجرا پی بردم از آنها شکایت کردم.

با برملا شدن راز سرقت میلیونی فرنگیس، تحقیقات برای شناسایی سایر مالباختگان اعضای این باند و دستگیری مادر و برادر فراری فرنگیس ادامه دارد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.