بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:

 آقای جهانگیری در اظهاراتی عنوان داشتند اگر امید مردم را افزایش دهیم روزهای سخت زودتر به پایان می‌رسد، آیا با توجه به شرایط فعلی می‌توان از مردم انتظار امیدواری داشت؟

افزایش امید در جامعه مانند ریختن آب در حوض نیست که به راحتی بتوان آن را افزایش داد. امید دو مقوله دارد؛ بخش نخست امید متعلق به مردم عادی است که کار چندانی از آنها ساخته نیست. این قشر باید به انتظار حاکمیت و دولت نشسته و ببیند که حاکمیت چه برنامه‌ای برای آنها دارد. اگر کار مناسبی از سوی حاکمیت یا دولت برای این قشر انجام شود، آنها امیدوار خواهند شد و اگر عکس این اتفاق رخ دهد، منجر به ناامیدی می‌شود. بخش دیگر امید متعلق به نخبگان و کنشگران است. این قشر لزوما مانند مردم عادی به موضوع امید نگاه نمی‌کنند. امید این قشر نه به دولت و حاکمیت بلکه به خودشان است. این قشر علاوه بر توجهی که به خود برای انجام اقدامات دارد، به موضوع مهم‌تری نیز توجه دارد و آن فشاری است که این قشر برای اصلاح امور می‌تواند به حکومت وارد کند. امید مردم عادی از نوع اول است. در این نوع از امید، حاکمیت باید به نحوی عمل کند که مردم به آن اعتماد پیدا کنند سپس امیدوار شوند. اعتماد عمومی به حاکمیت چگونه حاصل می‌شود؟ پاسخ روشن است. بخشی از اعتماد ناشی از کارایی و بخش دیگر از صداقت حاصل می‌شود. این دو رکن اساسی اعتماد است. زمانی که من فرد صادق و کارآمدی را مشاهده کنم، به او اعتماد خواهم کرد. بنابراین اگر دولت می‌خواهد مردم امیدوار باشند، راهی جز برخورد صادقانه با مردم ندارد. مقصود من از دولت کل ارکان حاکمیت است.

عباس عبدی

درکنار برخورد صادقانه، دولت باید نشان دهد کارایی لازم را دارا بوده و می‌تواند از موانع و بحران‌های موجود عبور کند. اما متاسفانه واقعیت آن است که چنین موضوعی اکنون در حکومت وجود خارجی ندارد. دولتی که نزدیک به دو ماه بدون سخنگو است، دولتی که چند وزارتخانه آن با سرپرست اداره می‌شود، ‌دولتی که در شرایط حساس کنونی سفیرش در کشور مهمی چون چین مشخص نیست، مردم به چه چیزی باید امیدوار باشند؟ اگر دولت وظایف مرتبط با خود را به درستی انجام دهد، مردم امیدوار خواهند شد. بنابراین اینکه مدام گفته شود مردم باید امید داشته باشند، کافی نیست. دولت اگر کار خود را درست انجام دهد، مردم با درک و بینش واقعی خود به ادامه راه امیدوار خواهند شد.

باتوجه به وضعیت فعلی صحبت از امید توسط دولت چه پیامی برای جامعه دارد؟

امیدوار کردن مردم با سخنرانی وظیفه دولت نیست. ممکن است این وظیفه در میان امثال من، شما و سایر رسانه‌ها باید احساس شود، اما واقعیت آن است که عملکرد و نه سخن دولت ریشه این امیدواری است. اولین پرسش این است که آیا دولت خودش به آینده امیدوار است که حال قصد امیدوار کردن مردم را دارد؟ آقای جهانگیری صادقانه بگویند آیا خودش به آینده امیدوار است؟ از چهره مشخص می‌شود که آیا یک فرد به آینده امید دارد یا ندارد. سیاستی با عنوان امید درمانی دولتی وجود ندارد که حال بخواهیم صرفا با صحبت کردن جامعه را امیدوار کنیم.

متاسفانه ما شاهد اختلافات گسترده در دولت هستیم. در کدام دولت این حجم از اختلافات وجود داشته؟ وزیر بهداشت علیه یک وزیر دیگر صحبت می‌کند. وزیر راه علیه دیگری است. این داستان در اکثر موارد ادامه دارد. آیا این دولت امید دارد که حالا قصد تزریق امید به جامعه را دارد؟ این دولت نیاز به یک‌سری تغییرات اساسی در درون خود دارد. من کاری به بخش‌های دیگر حاکمیت ندارم و بعید می‌دانم بخش‌های دیگر به سهولت اصلاح شوند اما حداقل انتظار ما از دولت آن است که ابتدا خود را اصلاح کرده و سپس به مردم
امید دهد.

لازمه زنده نگه داشتن امید در جامعه چیست؟

لازمه زنده نگه داشتن امید نزد مردم، تاکید می‌کنم نزد مردم نه نخبگان، همان دو مولفه‌ای است که  به آن اشاره کردم. نخست برخورد صادقانه دولتمردان با مردم است. اگر دولتمردان خودشان نسبت به آینده ناامید هستند، یا این واقعیت را باید صادقانه با مردم در میان بگذارند یا حداقل موضع سکوت اتخاذ کنند. مولفه بعدی اثبات کارآمدی دولت است. راه اثبات کارآمدی و کارایی نیز روشن است. سیاست‌های متناقض، صدور روزانه بخشنامه‌های مختلف و عدم پایبندی به قول و قرار‌های مطرح شده فقدان مدیر برای کارهای مهم با کارایی و کارآمدی در تضاد است. حداقل کاری که دولت در شرایط فعلی باید انجام دهد آن است که اقتصاد را به یک گروه کارشناس و متخصص واگذار کند.

دولت چگونه به خود حق می‌دهد روزانه درباره مسائل اقتصادی اظهارنظر کرده و تصمیمات پشت پرده‌ای بگیرد که عوارض آن منجر به وضعیت فعلی اقتصادی شود؟ و در عین حال هیچ کارشناسی این رفتارها را تایید نکند؟ این مشکلات در گذشته نیز وجود داشته اما به دلیل وجود درآمد‌های نفتی عوارض به بدنه جامعه نمی‌رسید اما امروز چون این منابع به انتها رسیده ما شاهد عوارض ناخوشایند رفتار‌های اینچنینی هستیم. لازمه زنده نگه داشتن امید صداقت، مبارزه با مشکلاتی مانند فساد و ناکارآمدی و تشکیل یک مجموعه مدیران پرتحرک و مسوولیت‌پذیر است. متاسفانه دولت کنونی توانایی کار کردن ندارد. این مدیران برای شرایط نرمال و عادی شاید دولت مناسبی باشد اما برای شرایط کنونی مناسب نیستند.

 

در شرایط کنونی چه اقدامات عملی برای تزریق امید به جامعه باید انجام شود؟

اولین کاری که دولت باید انجام دهد، تشکیل چند ستاد بحران است. مهم‌ترین ویژگی این ستاد‌ها باید آن باشد که نیازی به هول دادن از بیرون نداشته باشند بلکه این ستاد‌ها هستند که باید نیروهای بیرونی را به کار گیرند و به حرکت درآورند. متاسفانه اکنون شرایط به گونه‌ای است که اگر کسی پیشنهادی دارد باید با هزار مشقت به گوش دولت برساند که در انتها نیز به آن پیشنهاد بی‌توجهی می‌شود. به نظر من دولت در شرایط کنونی نیاز به 4 ستاد بحران دارد. نخست ستاد بحران سیاست خارجی. اینکه تصور کنیم تمامی مشکلات عرصه بین‌المللی توسط این نحوه عملکرد وزارت امور خارجه قابل حل خواهد بود دور از ذهن است. دومین ستاد بحران باید ستاد فرماندهی اقتصادی باشد. حال شاید فرماندهی کلمه مناسبی نباشد اما باید معلوم شود که جامعه در سیاست اقتصادی به چه کسی مرجعی است، با وزیر اقتصاد، که الان اصلا وزیر اقتصاد نداریم، با رییس سازمان برنامه و بودجه؟ با چه کسی طرف هستیم؟ اقتصاد ایران به ستادی نیاز دارد که از نخبگان و کاشناسان اقتصادی تشکیل شده یا از آنها حرف‌شنوی داشته باشد. سومین ستاد بحران، ستاد سیاست داخلی است. به عقیده من سیاست داخلی یکی از مهم‌ترین مسائلی است که اصلا به آن توجه نمی‌شود. در کنار این سه ستاد، ما به ستاد بحران رسانه نیز نیاز داریم. با فشار‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی که در شرایط کنونی علیه کشور و دولت وجود دارد، ‌این دولت نمی‌تواند از خود دفاع کند. بنابراین دولت اگر می‌خواهد به جامعه امید تزریق کند، در وهله اول باید تزریق کارایی در آن صورت پذیرد.

تزریق کارایی نیز تشکیل این 4 ستاد بحران است. متاسفانه با نیروهای فعلی موجود در دولت نیز این اقدامات شدنی نیست و دولت باید این تغییرات مهم را انجام دهد. دولت باید در کارآیی از سایر نهاد‌ها جلو بزند تا نقاط ضعف سایر ارکان بیش از پیش مشخص شود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.