حمله به سوریه بحرانهای ترامپ را مهار می کند؟
نشست سه جانبه ایران، روسیه و ترکیه روز جمعه در تهران برگزار شد. محور این نشست تثبیت اوضاع سوریه و ادلب بود. در این میان آمریکا به همراه انگلیس و فرانسه به بهانه استفاده احتمالی حملات شیمیایی در سوریه دولت این کشور را تهدید به حمله نظامی کرده است. در این باره با صابر گلعنبری کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورمیانه گفتوگو کردهایم که از نظر میگذرانید:
در تحلیل ها و اخبار چند روز اخیر دیده شده که می گویند جنگ در سوریه بسیار جدی است! این اظهار نظر به چه معناست؟ در صورتی که وزارت خارجه روسیه هم هشدار شیمیایی داده بود هم هشدار حمله امریکا و وفرانسه! قطعا این حمله تمام عیار نیست و نیروی زمینی دخیل نخواهد بود! پس جنگ جدی است به چه معناست؟!
به احتمال زیاد منظور وجود نشانههای قوی مبنی بر وقوع این جنگ یا چیزی شبیه دو حمله قبلی آمریکاست که آن را جدی میسازد. در این چند روز اخیر از شدت و حدت اظهارنظر آمریکاییها در این باره کاسته شده است، اما این به معنای کاهش یافتن خطر وقوع این جنگ نیست.
تحرکات نظامی آمریکا در منطقه و گسیل شدن ناوهای موشکی در کنار اظهارات تند مقامات آمریکایی از خود ترامپ گرفته تا مایک پومپئو و جان بولتون احتمال وقوع حملاتی متفاوتتر از حمله آوریل ۲۰۱۷ و آوریل ۲۰۱۸ بعد از حوادث خان شیخون و دوما را افزایش داده است.
رسیدن ناو موشکی آمریکا معروف به "روس" Ross با ۲۷ موشک تاهوماک بیست و هفتم ما اوت در بخش شرقی دریای مدیترانه پهلو گرفته و قبل از آن هم ناو موشکی "سالیوانز" Sullivans نیز با ۵۶ موشک وارد آبهای خلیج فارس شده است. همچنین جنگندههای پیشرفته B-۱B اخیرا در پایگاه العدید قطر به زمین نشستهاند. در خبرها هم بود که زیر دریایی اتمی نیوبورت" یکم سپتامبر از جبل الطارق عبور کرده و به منطقه رسیده است که پنتاگون سفر آن را فنی و برنامهریزی شده خوانده است.
این تحرکات نظامی آمریکا نشان از آمادهباش کامل برای یک حمله به سوریه است. روسها احتمال وقوع این حمله را بالا میدانند و گویا مسکو پس از دیدار جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا با نیکولای پاتروشیف همتای روسی خود در ۲۳ ام اوت گذشته بیشتر به این باور رسیده است که آمریکا قصد انجام حمله به سوریه را دارد.
آمریکاییها و اروپاییها به شدت علیه هر نوع حمله احتمالی دولت سوریه با پشتیبانی روسیه و ایران به ادلب موضع گرفته و مخالف جدی این حمله هستند. از این منظر، این صفآرایی نظامی آمریکا و تهدیدات مقامات آمریکایی مبنی بر واکنش به هر نوع "حمله شیمایی" ادعایی میتواند یک نوع فضاسازی روانی برای بازداشتن نظام سوریه و همپیمانان آن از تحرک نظامی علیه ادلب است.
اما اکنون سوال اینجاست که اگر ارتش سوریه به ادلب حمله کند که احتمال آن زیاد است و تنها مساله زمان مطرح است، آیا آمریکا تهدیدات خود را عملی خواهد کرد یا نه؟ پاسخ مثبت است.
اما سوال دیگر درباره حجم این حمله است، این که آیا مثل دو حمله پیشگفته صرفا در حد یک عملیات موشکی است یا فراتر از آن است.
دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد این حمله در صورت وقوع نسبت به دو عملیات قبلی تفاوت جدی خواهد داشت و سعی میشود پیامهای نظامی و سیاسی سنگینی از طریق آن مخابره شود. البته این به معنای وقوع یک جنگ گسترده نخواهد بود. بلکه منظور بنده این است که دایره اهداف صرفا یکی دو فرودگاه و پایگاه نظامی نخواهد بود، بلکه این احتمال جدی وجود دارد که این بار حتی قصر ریاست جمهوری و وزارتخانهها و پایگاههای مهم ارتش سوریه و دیگر تاسیسات حساس دولتی هدف قرار گیرد.
با وجود طرح ایده عقبنشینی نیروهای آمریکایی از سوریه به وسیله دونالد ترامپ، واقعیت این است که احتمال این که واشنگتن در مرحله آتی سیاست متفاوتی نسبت به گذشته را در قبال سوریه دنبال کند، زیاد است. در نتیجه چنین سیاستی آمریکا به شکل جدیتر و گستردهتری به پرونده سوریه ورود خواهد کرد.
آیا بر مبنای فکت یا سندی معتقد هستید که آمریکا به طور گسترده به سوریه ورود می کند؟
در ماه ژوئیه گذشته بنیاد سیاست خاور نزدیک واشنگتن پژوهشی سیاسی را منتشر کرد که به نظر بسیار پراهمیت میرسد. هم از لحاظ محتوا هم از نظر ماهیت نویسندگان آن که تعدادی از آنها از سیاستگذاران و استراتژیستهای خاورمیانهای دولت ایالات متحده آمریکا هستند. امثال دنیس راس و جیمز جیفری از جمله آنها هستند.
این یادداشت سیاسی خواستار ورود و مداخله جدیتر از قبل آمریکا در مساله سوریه است و هر نوع عقبنشینی و بیتفاوتی را به زیان واشنگن و به نفع روسیه و ایران میداند. نویسندگان این تحقیق معتقدند که تداوم ضعف آمریکا در سوریه موجب سلب اعتماد همپیمانان این کشور در مقابله با ایران میشود. از این رو، میخواهند واشنگن ابتکار عمل را به دست گیرد و نقش خود را بازیابد.
همچنان که عرض کردم دیپلمات باسابقه آمریکایی "جیمز جیفری" از جمله نویسندگان این متن سیاسی است. وی در ماه اوت از سوی مایک پومپئو به عنوان فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه منصوب شود. جیفری از منتقدان سرسخت سیاست کشورش در هفت سال گذشته در قبال سوریه بوده است و مواضع تهاجمی شدیدی علیه ایران و روسیه دارد. هیذر نویرت سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هدف از انتصاب جیمز جیفری را احیای تلاشهای آمریکا برای از سرگیری روند ژنو اعلام کرده که خیلی وقت پیش متوقف شده است.
این مساله نشان میدهد که آمریکا از طریق احیای روند ژنو قصد تقابل با روند آستانه را دارد و میخواهد این روند را به حاشیه ببرد. خوب،
این مساله با توجه به وضعیت میدانی سوریه که به نفع نظام سوری است، با چالشی جدی مواجه است. در سایه چنین امری، احتمالا واشنگتن بخواهد تغییراتی در این واقعیت میدانی ایجاد کند و از این طریق ابتکار عمل را به دست گیرد. بدون این، صرفا تلاش برای احیای روند ژنو و فشار سیاسی غرض حاصل نمیشود و این روند نمیتواند با روند آستانه مقابله کند.
از این منظر مخالفت سرسختانه دولت آمریکا نسبت به حمله احتمالی دولت سوریه و همپیمانان ایرانی و روسی آن به ادلب قابل فهم است. ادلب تنها استان باقیمانده تحت کنترل مخالفان است و از این رو، این نبرد برای دمشق، تهران و مسکو بسیار سرنوشتساز است و سلطه مجدد ارتش سوریه بر این استان پیامهای سیاسی و نظامی روشنی دارد. به همین علت آمریکا میخواهد با صفآرایی و تهدیدات نظامی جلو این نبرد را بگیرد و اگر هم شروع شود حملاتی را با هدف تاثیرگذاری بر وضعیت میدانی و ایجاد تغییراتی در آن انجام دهد. این تغییرات بدان معنا نیست که مناطقی از دست نظام سوریه گرفته شده و به معارضه داده شود، بلکه به معنای تضعیف شدید این نظام از طریق بمبارانهای هدفمند است.
باز تاکید میکنم که آمریکا بدون این حمله نمیتواند ابتکار عمل را به دست گیرد و روند ژنو را فعال کند. از این منظر باید به این حمله احتمالی نگاه کرد.
در این حملات احتمالی مایک پمپئو وزیر خارجه امریکا نقاط حمله را اعلام کرده... ایا ایران و خط مقاومت هدف است؟
آمریکا در گذشته ماندن نیروهای خود در سوریه را با مساله داعش گره زده بود، اما پس از پایان سلطه سرزمینی داعش در سوریه، دولت آمریکا حضور ایران در این کشور را مطرح میکند و هدف از ادامه وجود نیروهای خود در آن را اخراج نیروهای ایرانی اعلام کرده است. این نشان میدهد که آمریکا عینا همان سیاست اسرائیل را در سوریه دنبال میکند.
جان بولتون در سفر اخیر خود به تلآویو هدف آمریکا در سوریه را اخراج ایران و گروههای نزدیک به آن از این کشور اعلام کرد و یک روز قبل از دیدار با همتای روسی خود در ژنو در گفتگو با خبرگزاری رویترز هر گونه همکای با دیگر کشورها در سوریه را به عقبنشینی ایران از آن مرتبط کرد. پس از این دیدار نیز باز علیه حضور ایرانی در سوریه سخن گفت و مقابله با ایران در سوریه را اولویت واشنگتن دانست.
این نشان میدهد که سیاست جدید آمریکا در قبال سوریه در حقیقت با محوریت تقابل با نفوذ منطقهای ایران پیگیری میشود که بخشی از شروط 12 گانه مایک پومپیو است. از این منظر باید به هر گونه حمله احتمالی آمریکا به سوریه نگاه کرد. بنابراین بعید به نظر نمیرسد که آمریکاییها در آینده به مراکز ایرانی در سوریه حمله کنند.
آیا میتوان گفت روسیه این طرح را بررسی کرده و اجازه حمله به برخی نقاط را داده است. پس از ان صحبت های پشت پرده مقامات روسی بر سر سوریه و پاسخ روسیه مبنی بر ماندن ایران در سوریه... ایا روسها اختیار را به خود امریکایی ها دادند که از جنوب سوریه محافظت کنند و اهداف ایران را منهدم کنند؟
با نگاهی بدبینانه به قضیه میتوانیم این گونه فکر کنیم. بحث اجازه یا عدم اجازه مسکو زیاد مهم نیست. چون نتیجه هر دو یکی است. بالاخره اگر مسکو اجازه چنین حملاتی را هم ندهد باز در عرصه عمل کاری نخواهد کرد و با وجود صفآرایی بیسابقه اخیر خود در دریای مدیترانه، بعید است که به خاطر ایران وارد مواجهه نظامی با آمریکا شود. به احتمال زیاد شاهد تکرار موضع روسیه در قبال حملات اسرائیل باشیم.
روسها ظرف یک سال اخیر مواضع خوبی درباره وجود ایران در سوریه نداشتند و همواره پالسهای منفی فرستادهاند. جان بولتون بیست و سوم اوت پس از دیدار پنج ساعته با همتای روسی خود "نیکولا پاتروشیف" اظهاراتی بر زبان راند که از جانب روسیه تکذیب نشد.
وی بیان داشت که پوتین به او گفته است روسها دوست دارند ایرانیان را در حال بازگشت به کشور خود ببنند. این در حالی است که روسیه اعلام کرده است که قادر به خارج ساختن ایران از سوریه نیست و این مساله غیر واقعبینانه است. بولتون هم گفته است که پوتین توانایی این کار را ندارد. به گفته منابع آمریکایی ظاهرا روسها پیشنهاد ایجاد محدودیت جغرافیایی برای نیروهای ایرانی در سوریه را داشتند که با مخالفت آمریکاییها همراه بوده است.
آمریکاییها با تاکید بر ناتوانی روسیه در این باره ظاهرا میخواهند خود اقدام کنند.
با این حال مسکو در سایه وضعیت بحرانی روابط خود با آمریکا و تداوم تحریمهای واشنگتن بعید است چراغ سبز جدی به آمریکا نشان دهد. البته همچنان که قبلا هم عرض کردم، آمریکاییها سعی خواهند کرد از هر گونه تنش مستقیم با روسیه در سوریه خودداری کنند، اما در عین حال منتظر چراغ سبز روسها هم نمیمانند.
البته از منظری ضد روسی هم میتوان به سیاست جدید آمریکا در سوریه نگریست. با وجود تمایل شخصی ترامپ برای اصلاح روابط با مسکو، اما مشخص است که سیستم آمریکا اجازه چنین کاری را به او نمیدهد؛ به گونهای که ترامپ تاکنون بر خلاف میل باطنی خود تحریمهایی را علیه روسیه اعمال کرده است. رئیس جمهور آمریکا اکنون پس از محکومیت مدیر تبلیغات انتخاباتی خود و اعترافات مایکل کوهن وکیل مدافع سابقش وضعیت خوبی ندارد و در کنار آن، پرونده روسیه گیت هم آینده سیاسی او را با خطر جدی مواجه کرده و عزلش را هر چند در حد یک احتمال بر سر زبانها انداخته است. در این وضعیت، بعید نیست که ترامپ رویکرد ضد روسی آشکاری را در پیش گیرد و این گونه بخواهد بر روند پرونده دخالت روسیه در انتخابات آمریکا اثر بگذارد.
از این رو، بعید هم به نظر نمیرسد که واشنگن بخواهد از طریق پرونده سوریه به روسیه آسیب بزند. البته اینجا منظور تقابل نظامی نیست که اتفاق نخواهد افتاد. بلکه منظور نابودی دستاوردهای مسکو پس از دخالت نظامی آن در سوریه از ۲۰۱۵ است. هدف اصلی حملات احتمالی آمریکا، فرانسه و انگلیس به سوریه جدا از بحث ایران میتواند شکل دادن به واقعیت جدیدی باشد که برای روسیه چالشزا باشد و به روند ژنو کمک کند و به روند آستانه آسیب جدی بزند.
ترامپ برای صادر کردن این بحران و خواباندن شعلههای آن در داخل به دنبال یک جنجال بزرگ میگردد که نگاههای داخل را به آن شیفت دهد. این جنجال در وهله نخست میتواند بالا بردن بیسابقه سطح تنش با ایران باشد؛ چه نظامی در سوریه و چه غیر نظامی.
اینجا بد نیست به تکرار چنین مسالهای در دولت آمریکا اشاره کنم. در تابستان ۱۹۹۸ وقتی مجلس نمایندگان آمریکا حکم عزل بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق را به اتهام رسوایی جنسی با مونیکا لوینسکی و سوگند دروغ صادر کرد، حادثه انفجار سفارت آمریکا در نایروبی و دار السلام در شرق آفریقا اتفاق افتاد که بیل کلینتون فرصت را برای رفع فشار داخلی بر خود و شیفت دادن نگاهها به خارج مناسب دید و دستور بمباران اهدافی در سودان و افغانستان صادر کرد. این حمله کلینتون را نجات داد؛ به گونهای که مورد استقبال گسترده نمایندگان جمهوریخواه و دمکرات در کنگره قرار گرفت و کفه مخالفان عزل او در مجلس سنا را سنگین و بالاخره در سال ۱۹۹۹ این مجلس او را از اتهامات انتسابی تبرئه کرد.
در حقیقت این حمله اولویتها را در درون جامعه آمریکا تغییر داد. امروز نیز بعید نیست ترامپ چنین سیاستی را در پیش گیرد.
وضعیت ادلب و نقش ترکیه را چه طور ارزیابی میکنید؟ با وجود اختلافات اقتصادی و سیاسی ترامپ و اردوغان؟
اشاره کردم ادلب تنها استان باقیمانده در دست مخالفان است. با خارج ساختن این استان هم از کنترل آنان، تنها میماند شمال و شمال شرقی سوریه که تحت کنترل نیروهای کُردی و بعضا عربی است و آمریکا در آن حضور نظامی دارد.
ادلب با حدود 4 میلیون جمعیت که بیشتر آنها در نتیجه جنگ به اینجا آمدهاند، منطقه چهارم کاهش تنش محسوب میشود که در مذاکرات آستانه مقرر شد. در همین حال بزرگترین محل تجمع مخالفان مسلح نیز میباشد که به گفته منابع مختلف بیش از یکصد هزار نفر هستند. بر اساس توافقات آستانه ترکیه در این استان 12 مرکز نظارتی و دیدهبانی دارد.
بخش بزرگی از این استان در امتداد مرزهای ترکیه قرار دارد و یا مجاور منطقه نفوذ ترکیه پس از دو عملیات درع الفرات و شاخه زیتون است.
به این دلایل ادلب مورد اهتمام جدی ترکیه است. در کنار این که حمله به این استان و بازگشت آن به زیر سلطه دولت سوریه میتواند یک چالش جدی فراروی آینده حضور و نفوذ ترکیه باشد، با توجه به تعداد بالای مخالفان مسلح در ادلب، حمله به این استان با حمله به دوما و دیگر مناطق متفاوت خواهد بود و به طول خواهد انجامید و این میتواند به سیل مهاجرت آوارگان به ترکیه منجر شود. هم اکنون هم ۳ میلیون آواره سوری در ترکیه حضور دارند و با توجه به جمعیت بالای ادلب، احتمالا بیش از یک میلیون دیگر به آن جمعیت اضافه شود که هزینه آن برای خزانه ترکیه بالاست.
هیئت تحریر شام یا همان جبهه النصر سابق حضور فعالی در این استان دارد و ترکیه مدتی است به طرق مختلف تلاش کرده است از طریق انحلال این هیئت مانع حمله به ادلب شود، اما این تلاشها نافرجام مانده است و در نتیجه آن اخیرا آنکارا این گروه را تروریستی اعلام کرد. همچنان که سعید الحاج کارشناس عرب مقیم ترکیه معتقد است این کشور گزینههای زیادی در اختیار ندارد و نمیتواند علیه حمله نظام سوریه اقدام نظامی کند. عوامل مختلفی مانع این اقدام است و ترکیه را در قامت مدافع النصره قرار خواهد داد.
پس از شکست تلاشها برای انحلال هیئت تحریر شام (هتش)، احتمالا ترکیه برای جلوگیری از حمله احتمالی دولت سوریه و همپیمانان آن بخواهد از طریق "جبهه آزادیبخش ملی" که در نتیجه ائتلاف چند گروه نظامی شکل گرفته است، با هتش بجنگد و این گونه مانع حمله به استان ادلب شود. البته چنین کاری هم خطرات خود را دارد و هتش را به گرفتن انتقام از ترکیه وا خواهد داشت.
حتی در صورتی که ترکیه و جبهه ملی با هتش بجنگند، بعید میدانم این اقدام هم در نهایت از حمله دولت سوریه جلوگیری کند. احتمالا در حال حاضر دمشق، مسکو و تهران از این اقدام ترکیه استقبال کنند، چون به تضعیف جدی دو طیف مخالفان مسلح میانجامد و این مساله کار را بر دولت سوریه برای کنترل مجدد بر این استان در آینده آسان میگرداند. این استقبال موقت به معنای رضایت به خارج بودن ادلب از سلطه دولت مرکزی نیست و به همین علت حتی اگر هم النصره از بین برود، باز احتمال حمله به ادلب وجود دارد.
ترکیه از جانب مسکو تحت فشار است. از یک طرف نمیخواهد مساله ادلب آسیبی به روابطش با مسکو بزند و از طرف دیگر هم به عنوان حامل معارضان سوری نمیخواهد از موضع ضعف ظاهر گردد.
برخی تهدید اتمی نتانیاهو علیه ایران را مربوط به دور جدید اتفاقات سوریه می دانند. نظر شما چیست؟ اگر حمله امریکا به سوریه نتیجه دلخواه اسرائیل نباشد فکر میکنید قدم بعدی این رژیم چه خواهد بود؟
ببینید لا ینحل ماندن بحرانهای چند لایه خاورمیانه، این منطقه را آبستن حوادث سهمگینی در آینده میکند و نمیتوان در این وضعیت پیشبینی درستی از تحولات آتی داشت. فعلا دولت نتانیاهو و ترامپ هم و غم خود را حضور ایران در سوریه قرار دادهاند و نتوانستند از طریق روسیه به هدف خود یعنی خروج ایران از آن نایل آیند.
اگر هم حمله آمریکا انجام شود، بخشی از یک سناریو مشترک با اسرائیل خواهد بود که میخواهند با بالا بردن سطح تقابل با ایران در سوریه و کل منطقه، نفوذ و نقش اقلیمی تهران را بکاهند. در این مسیر هم گامهای آنها تدریجی ـ تصاعدی و پرهزنیه کردن تداوم این نفوذ و نقش است.
حمله احتمالی آمریکا سرآغاز حملات پراکنده بعدی با هدف به تحلیل بردن توان ماندگاری ایران و جبهه همراه در سوریه و تغییر اوضاع به نفع روند مورد پسند آمریکا یعنی ژنو به جای آستانه خواهد بود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر