کواکبیان: اشتباه است که تا الی الابد منتظر تَکرار آقای خاتمی باشیم
صدایش آنقدر بلند است که حتی اگر میکروفنش را روشن نکنند برای رساندن پیام خود به گوش دیگران مشکلی ندارد؛ جلسه ای هم نیست که انتقادی به هیات رئیسه و شخص لاریجانی نداشته باشد حتی گاهی این انتقادها بحث های پینگ پنگی را کلید زده است. مصطفی کواکبیان که یک دور در مجلس هشتم نمایندگی مردم سمنان را در کارنامه خودش داشت در سال ۹۴ در ردای نمایندگی مردم تهران و با لیست مشترک اصلاح طلبان وارد مجلس دهم شد. او که از سال ۸۰ چرخ حزب مردم سالاری را به راه انداخته، تا امروز ۱۷ سال است که دغدغه اش مهجور ماندن احزاب است و نگاهش به اصلاحات ساختاری از دریچه احزاب است.
هرچند از سال ۹۲ جریان چپ توانست در انتخاباتها موفق ظاهر شود اما بعد از آخرین انتخابات یعنی اردیبهشت ۹۶ سیل انتقادات روانه ساختارهای تصمیم گیرنده در این جریان شد و شورای عالی سیاستگذاری در سیبل قرار گرفت. کواکبیان که در انتخابات ۹۴ موافق شورای عالی سیاست گذاری بود معتقد است تاریخ انقضای این شورا تمام شده است و باید به فکر ساز و کار دیگری بود. او که از مدافعان سرسخت مدل راه اندازی پارلمان اصلاحات است می گوید در این مدل دیگر احزاب به جای اشخاص تصمیم می گیرند. کواکبیان به نامه ۱۰۰ اصلاح طلب و مطالبه اصلاح اصلاحات نیز اشاره کرد و گفت: اصلاح اصلاحات یکی از راه های دموکراتیزه کردن تصمیمات بین اصلاح طلبی است. در این گفت و گو پای فراکسیون امید و انتقادات به عارف هم به میان آمد که کواکبیان معتقد بود فراکسیون امید می توانست بهتر رفتار کند او درباره عملکرد عارف در جریان شورای عالی سیاست گزاری اصلاح طلبان و خیزش برای ریاست پارلمان اصلاحات به او توصیه کرد تا بنیاد امید ایرانیان را تبدیل به حزب کند و طعم حزبداری و اختلاف نظر را بچشد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگوست:
سه سال از مجلس دهم می گذرد و هنوز حرف و حدیث بر سر لیدری اصلاح طلبان در مجلس دهم است برخی به عارف ایراد می گیرند و معتقدند اسم عارف باعث شد بسیاری از افرادی که تشکیلاتی تر از او بودند به حاشیه بروند؟
از مجلس دهم باید یک تصویر واقعی داشته باشیم. درست است که اصلاح طلبان یک فراکسیون بزرگی تشکیل دادند اما این فراکسیون اکثریت را برای تصمیم گیری ندارد. فراکسیون امید 120 عضو دارد و 90 نفر هم فراکسیون اصولگرایان است. حدود 60 الی 70 نفر هم فراکسیون مستقلین را تشکیل می دهند. در بسیاری از موارد این 60-70 نفر تعیین کننده تصمیمات هستند که اگر به سمت اصولگرایان بروند آنها تصمیم گیرنده هستند و اگر به سمت اصلاح طلبان بیایند پیروز میدان ما خواهیم شد. لذا اینکه ما بگوییم اصلاح طلبان اکثریت را دارند اصلا اینگونه نیست و باید این واقعیت را بپذیرند که این مجلس اصلاحات نیست. واقعیت این است که ما فکر می کردیم همه آن افرادی که در لیست قرار داشتند عضو فراکسیون خواهند بود اما چنین اتفاقی نیفتاد. من از همان روز اول این تعبیر را استفاده کردم که با ما عکس سلفی زیاد گرفته شد اما زنبیل را جای دیگری گذاشتند.
با این وجود در همین تعداد هم ارزیابی های متفاوتی از فراکسیون امید وجود دارد و من معتقدم قطعا ما می توانستیم بهتر و تشکیلاتیتر رفتار کنیم اما با این ترکیبی که امروز فراکسیون امید در هیات رئیسه مجلس دارد توقع زیادی نمی توان داشت. ما دو سال تلاش کردیم رئیس برای هیات رئیسه مجلس معرفی کنیم که این اتفاق در دوسال اول رخ نداد و ما فقط در هیات رئیسه موقت کاندیدا داشتیم. در هیات رئیسه دوم هم که گفتند مصلحت نیست؛ تنها امسال بود که برای اولینبار بود که هر سه فراکسیون تصمیم گرفتند و کاندیدای مستقل معرفی کردند. البته اتفاقی که امسال رخ داد می توانست به صورت دیگری باشد چراکه ما بر وعده اصولگرایان که گفته بودند ما تا آخر هستیم حساب باز کرده بودیم و من شخصا مشوق اقای عارف برای کاندیدا شدن بودم و حتی در جلسات گفتم اگر شما نیایید من خودم کاندیدا می شوم که مشخص شد در سه فراکسیون بیشترین رای را داریم حتی برخی از اصولگرایان به عارف رای دادند. هرچند آقای حاجی بابایی تا آخر نایستاد اما اعلام کاندیداتوری او نیز بسیار اتفاق خوبی بود چراکه وزن سه فراکسیون متعهد مشخص شد.
برخی دوست دارند خود را فرای احزاب بدانند و برای همین بنیاد فلان و موسسه فلان و ... راه می اندازند ما می گوییم همین بنیاد را حزب کنند. حتی عارف می تواند دشواری های حزبداری را بچشد و با اختلاف نظرها آشنا شود. به هر حال در هر شورای مرکزی چندین نظر وجود دارد اینکه من بنیادی را تشکیل دهم و همه با من در آن موافق باشند شاید در کوتاه مدت نتیجه بخش باشد اما در دراز مدت روش مناسبی نیست.
در کمیسیون ها هم همین اتفاق رخ داد و من با توجه به اینکه در فراکسیون بیشترین رای را داشتم که برای ریاست کمیسیون امنیت کاندیدا شوم اما به این جهت که ممکن بود برخی اصولگرایان رای ندهند گفتم من نیستم و کمک کردیم تا فلاحت پیشه رئیس شود. لذا هرجا دو فراکسیون با هم بودند موفق شدند.
در همین رابطه برای گرفتن رای دیگر فراکسیون ها چقدر در لابی ها موفق بودید؟
در ماجرای ریاست هر فراکسیونی کاندیدای خودش را داشت و بیشتر از این نمی شد کاری کرد و نهایتا فراکسیون اصولگرایان و مستقلین با هم متحد شدند، که آقای لاریجانی رئیس شد. در یک جمله کوتاه می توانم بگویم ما در عین اینکه با ایده ال فاصله داریم و می توانستیم بهتر رفتار کنیم اما برایند کلی این است که عملکرد خوبی داشتیم و امیدواریم در سال سوم منسجم تر عمل کنیم. البته من چندان مایل نیستم از فراکسیون خودمان خودانتقادی داشته باشم اما اعتقاد راسخ دارم که می توانستیم تشکیلاتی تر عمل کنیم. من هیچگاه نخواسته ام مقابل آقای عارف بایستم.
به نظر شما با اتفاقاتی که امسال در انتخابات هیات رئیسه مجلس رخ داد وزن فراکسیون تغییر کرد؟
البته دوستان در فراکسیون روحیه شادابتری پیدا کردند. درست است که ما ریاست را در کمیسیون بهداشت از دست دادیم اما در کمیسیونهای دیگر موفق عمل کردیم و چند ریاست را گرفتیم و توانستیم تغییرات زیادی ایجاد کنیم.
یک سوال درباره کمیسیون امنیت بپرسم و دوباره به بحث فراکسیون بازگردیم. چه اتفاقی در کمیسیون امنیت افتاد که بعد از ۱۴ سال بروجردی رئیس نشد ماجرای آبستراکسیون چه بود؟
البته آبستراکسیون که فقط در قضیه لایحه مبارزه با تامین مالی تروریسم رخ داد و دیگر من نشنیدم که چنین اتفاقی رخ داده باشد.
ذوالنوری گفته بود برای انتخابات هم آبستراکسیون شد
یک روز گفتند انتخابات است اما برخی دوستان نیامدند.
ماجرای ریاست کمیسیون امنیت ملی این بود که آقای بروجردی نیز از جمله افرادی بود که بین فراکسیون مستقلین و اصولگرایان در رفت و آمد بود لذا نه چندان فراکسیون مستقلین بر آن حساب کردند و نه چندان فراکسیون اصولگرایان به او تمایل داشتند در چنین شرایطی بود که او موقعیت خودش را از دست داد. البته ما پیشنهاداتی داشتیم که پیشنهاد ما را هم قبول نکردند.
این تصور که ما باید بنشینیم تا الی الابد منتظر تَکرار آقای خاتمی باشیم کار درستی نیست. بنابراین من معتقدم آقای خاتمی هم با این شیوه موافق نیستند.
چه پیشنهادی؟
ما پیشنهاد کردیم حالا که وضعیت اینگونه است امسال بروجردی رئیس باشد و سال دیگر از اصلاح طلبان یک نفر انتخاب شود که رد کردند و خب نتیجه آن را هم دیدند که کار خوبی نکردند.
ما به موضوع برگردیم. سه سال پیش در زمان انتخابات قرار شد میان فراکسیون امید و اصلاح طلبان بیرون مجلس یک ارتباطی شکل بگیرد و یک اتاق فکر از بیرون فراکسیون را کمک کند اما این اتفاق رخ نداد و عملا ارتباط فراکسیون با بیرون قطع شد؛ قضیه چه بود و چه چیزی مانع آن شد؟
ما در مجلس هشتم هم که بودیم همیشه فراکسیون اصلاح طلبان یک نماینده در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات داشتند. این بار یک تشکل جدیدی به نام شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان شکل گرفت که ما از ابتدا معتقد بودیم این شورا بعد از انتخابات دیگر لازم نیست ادامه پیدا کند که گفتند اجازه دهید مدتی باشد و آسیب شناسی کنیم و ... که دیدیم این شورا در انتخابات شوراهای شهر هم می خواهد لیست بدهد که ما به طور کلی به جلسات شورای سیاست گذاری نرفتیم و گفتیم باید مرجعیت برای شورای هماهنگی باشد لذا این مسئله که آیا ارتباط فراکسیون باید با شورای هماهنگی باشد یا شورای سیاست گذاری موجب شد تا ارتباطات با اصلاح طلبان بیرون مجلس کمرنگ شد و همچنان این موضوع ادامه دارد.
اصلاح اصلاحات یکی از راه های دموکراتیزه کردن تصمیمات بین اصلاح طلبان است. پارلمان اصلاحات که کار حزبی است و اگر آقای عارف بخواهد نقشی در آن داشته باشد اول باید یک حزب تشکیل دهد. حداقل در مدل پیشنهادی مردم سالاری اینگونه است.
یعنی شما همچنان این دلخوری از شورای سیاست گذاری وجود دارد ؟
بله ما معتقدیم تاریخ انقضای شورای سیاست گذاری تمام شده است چراکه این تشکل فقط به منظور انتخابات 94 شکل گرفته بود اما ادامه پیدا کرد. نکته مهم اعتراض ما هم بحث حضور اشخاص است. ما می گوییم باید محوریت با احزاب باشد نه اشخاص. اگر چهره های ملی و خوبی داریم این چهره ها هم می توانند از به یک حزب بپیوندند و از آن طریق وارد شوند. اینکه بگوییم فلان فرد چهره ملی است و نمی خواهد عضو هیچ حزبی باشد یعنی نابود کردن اساس تفکر اصلاح طلبی و پایه های دموکراسی چون امروزه هیچ دموکراسی شکل نمی گیرد مگر آنکه در آن انتخابات وجود داشته باشد و هیچ انتخاباتی شکل نمی گیرد مگر آنکه رقابت جدی در آن وجود داشته باشد و هیچ رقابتی شکل نمی گیرد مگر آنکه در آن احزاب حضور داشته باشند. بنابراین تفکر اینکه در تشکلی احزاب محور باشند یا اشخاص اساس اختلاف ما این بوده است.
اصلاح طلب ها با اینکه می گویند ما شخص محور نیستیم و در انتخابات ها به سمت شورای هماهنگی یا شورای سیاست گذاری می روند و مدل شورایی انتخاب می کنند اما نهایتا به اشخاص ختم می شود این موضوع چقدر جریان اصلاحات را آسیب پذیر می کند؟
ببینید ممکن است رفتن به سمت اشخاص در کوتاه مدت نتیجه مطلوب را عاید ما کند اما قطعا در بلند مدت کارساز نیست. من درباره همین حزب مردم سالاری می گویم واقعا با مشقت در این کشور داریم حزب داری می کنیم اما برخی دوست دارند خود را فرای احزاب بدانند و برای همین بنیاد فلان و موسسه فلان و ... راه می اندازند ما می گوییم همین بنیاد را حزب کنند. حتی عارف می تواند دشواری های حزبداری را بچشد و با اختلاف نظرها آشنا شود. به هر حال در هر شورای مرکزی چندین نظر وجود دارد اینکه من بنیادی را تشکیل دهم و همه با من در آن موافق باشند شاید در کوتاه مدت نتیجه بخش باشد اما در دراز مدت روش مناسبی نیست.
تا مادامی که احزاب را جدی نگیریم در همه زمینه ها از اقتصاد تا سیاست و مسائل اجتماعی همین گونه پر از مشکلات خواهیم بود. باید ساختارها را برای حضور پررنگ احزاب فراهم کنیم درست است در زمان انتخابات احزاب فعال می شوند و لیست می دهند اما واقعیت این است که ما انتخابات حزبی نداریم چون قانون ما برای داشتن چنین انتخاباتی درست نیست. در همه دنیا حزبی که پارلمان را به دست می گیرد شرایطی ایجاد می کند تا دولت موافق هم روی کار بیاید اما در کشور ما همیشه صحبت از ائتلاف است.
شما می گویید مانور دادن روی اشخاص در کوتاه مدت می تواند موثر باشد اما همان کوتاه مدت هم دردسرساز می شود برای مثال انتقادهایی که نسبت به شخص عارف بود به کل جریان اصلاحات سرایت داده می شود؟
درست است ما در مجلس دهم توانستیم هماهنگی هایی ایجاد کنیم اما برخی چهره های خوبی در احزاب بودند که ما نتوانستیم آنها را وارد لیست کنیم و بدتر از انتخابات مجلس انتخابات شوراها شد که ضعف های زیادی داشت و اساسا روابطی پیش رفت یعنی مثلا من رفیقی داشتم کمک کردم تا آن وارد لیست شود. لذا ما تصمیم داریم در انتخابات مجلس یازدهم به سمت اشخاصی برویم که حزبی هستند. احزابی با کارنامه و شناسنامه مشخص. با این روش دیگر شاهد نیستیم فردی که در حوزه انتخابیه راهنمای چپ می زند و در مجلس راست می پیچد در درون لیست قرار بگیرد. بنابراین اگر ساز و کاری شکل بگیرد تا احزاب نبض کار را به دست بگیرد دیگر این رفتارها را شاهد نخواهیم بود. هر چه باشد اشخاص تعهدی ندارند لذا بعد از مدتی تصمیم می گیرند روششان را تغییر دهند و همین موضوع به یک جریان ضربه می زند شما همین 30 نفر تهران را نگاه کنید همه انها افرادی بسیار خوب هستند و من با همه انها رفیقم اما به جز چند نفر بقیه به هیچ حزبی تعلق ندارند و تعهدی هم ندارند و به هر دلیل مسیر دیگری را انتخاب می کنند مثلا اگر از آقای کاظم جلالی و بهروز نعمتی بگویید عضو کدام حزب هستید می گویند هیچی یا اگر بگوییم شما در لیست ما بودید می گویند شما بی خود ما را در لیست قرار دادید یا اصلا ما زینت بخش لیست شما بودیم؛ بنابراین اگر به سمت اشخاص برویم چیزی بیشتر در انتظارمان نیست اما اگر به سراغ احزاب برویم بهتر می توان از افراد حساب کشی کرد.
متاسفانه ترس از شورای نگهبان را در مجلس می توان دید هرچند خدا را شاکریم که ما چنین روحیه ای نداریم و هیچ گاه احساس نکردیم که نباید بیاییم و سکوت کنیم اما آنچه هم گفتیم به حق و بر اساس رعایت خطوط قرمز بوده است.
بحث پارلمان اصلاحات چقدر می تواند اصلاحات را به ایده آل نزدیک کند؟
ما در طرحی که مطرح کردیم گفتیم هر حزبی 30 تا 150 نفر را معرفی کنند تا یک مجمع چند هزار نفره درست شود و آنها باشند که تصمیم نهایی را اتخاذ کنند و یک شورایی تشکیل شود که آنها برای لیست مجلس و شوراهای شهر تصمیم گیری کند. هرچند شورای هماهنگی این موضوع را تصویب کرده است اما طرح های مختلفی برای چگونگی پارلمان اصلاحات ارائه شده است که فکر می کنم نهایتا تا پاییز امسال یک تصمیم جدی برای آن گرفته شود و این پارلمان اغاز به کار کند. ما بر این باوریم پارلمان اصلاحات طرحی برای بازسازی اعتماد مردم به اصلاح طلبان است.
شما دائما از شورای هماهنگی می گویید اما به قول صفایی فراهانی مدل شورای هماهنگی و شورای سیاستگذاری برای بازگشت به قدرت بود. برای ماندن در قدرت باید به سراغ مدل دیگری مانند یک حرکت جبهه ای برویم و دیگر شورای هماهنگی و شورای سیاست گذاری نمی تواند موثر باشد
به دست آوردن قدرت مهمترین دستاورد یک حزب می تواند باشد.
اما حفظ آن هم مهم است
البته این قدرت هم باید برای خدمت باشد و قدرت برای قدرت درست نیست؛ بنابراین نباید باورمان این شود که احزاب تا وقتی خوب هستند که ما را به قدرت برسانند اگر این موضوع اتفاق نیفتاد باید کنار گذاشته شوند. این تفکر تفکر درستی نیست. لذا وجود احزاب برای به دست آوردن قدرت ضروری است اما این به این معنا نیست که با وجود احزاب همه ارکان قدرت در دست ما قرار می گیرد. اخوان المسلمین در مصر سالها کار کرد تا قدرت را به دست بگیرد اما همینکه محمد مرسی شد رئیس جمهور بعد از مدتی برکنار شد و به زندان افتاد لذا کار حزبی لحظه ای نیست که بگوییم حزب توانست قدرت را بدست بیاورد پس تمام شد اتفاقا باید کاری کنیم که حفظ قدرت هم در کار تشکیلاتی بگنجد. علت اینکه ما فقط می خواهیم به قدرت برسیم و به بعد از آن فکر نمی کنیم نتیجه کار حزبی نکردن است.
چنانچه پارلمان اصلاحات شکل بگیرد آیا باز قرار است از چهره ای مانند سید محمد خاتمی هزینه شود یا وعده رفع حصر داده شود تا عاملی برای کسب رای گردد؟
ببینید آقای خاتمی بزرگترین افتخارش این است که توانست در مسیر توسعه سیاسی گام بردارد و در زمان ایشان بود که احزاب به بیشترین تکاپوی خود رسیدند بنابراین اینکه فکر کنیم آقای خاتمی هم از این وضعیت راضی است اشتباه است. اساسا این تصور که ما باید بنشینیم تا الی الابد منتظر تَکرار آقای خاتمی باشیم کار درستی نیست. بنابراین من معتقدم آقای خاتمی هم با این شیوه موافق نیستند.
در ماجرای لیست شورای شهر با وجود انتقادات زیادی که شد تا گفتند آقای خاتمی لیست را تائید کرد اینکه واقعا این تائیدیه وجود داشت یا خیر دیگر همه سکوت کردند اما این نقد در بدنه اجتماعی باقی ماند و امروز پیکان انتقادهایی که به شورای شهر،مجلس و دولت وجود دارد شخص آقای خاتمی را نشانه رفته است
این همان موضوعی است که 100 نفر از اصلاح طلبان در نامه اخیرشان به آن اشاره کرده اند. ببینید بحث بر سر لیست و این شخص و آن شخص نیست بحث بر سر این است که آیا ساز و کاری که این لیست را انتخاب کرد درست است یا خیر. اینکه به هر دلیلی آقای خاتمی لیست را تائید کردند مورد سوال نیست بنابراین اگر می خواهیم این ایرادات رفع شود باید به سمت احزاب حرکت کنیم.
آقای بروجردی نیز از جمله افرادی بود که بین فراکسیون مستقلین و اصولگرایان در رفت و آمد بود لذا نه چندان فراکسیون مستقلین بر آن حساب کردند و نه چندان فراکسیون اصولگرایان به او تمایل داشتند در چنین شرایطی بود که او موقعیت خودش را از دست داد. البته ما پیشنهاد کردیم حالا که وضعیت اینگونه است امسال بروجردی رئیس باشد و سال دیگر از اصلاح طلبان یک نفر انتخاب شود که رد کردند و خب نتیجه آن را هم دیدند که کار خوبی نکردند.
قبول دارید اصلاح طلبان برای حفظ قدرت از آن اهداف اولیه و آرمان های اصلاح طلبی فاصله گرفته اند و امروز تبدیل به جریانی محافظه کار شده است آیا نباید اصلاحات اصلاح شود ؟
این همان چیزی است که من معتقدم باید برای جلوگیری از آن به سمت احزاب رفت. تابلوی هر حزبی و عملکردش مشخص است. مردم می توانند ببینند که این حزب چه آرمانی دارد و تا به حال چه کاری کرده است اما اگر اشخاص محوریت را به دست بگیرند همین می شود که ما می بینیم یک حرف دیگری می زنند و در عمل کار دیگری می کنند. انچه در نامه 100 اصلاح طلب آمده بود نیز باز صحبت از اصلاح این ساز و کار بود که به نظرم اگر می خواهیم تغییراتی ایجاد کنیم و موفق باشیم باید به سمت این اصلاحات گام برداریم.
در همان نامه ۱۰۰ اصلاح طلب که بر اصلاح اصلاحات تاکید داشت برای تغییر ساختارها اما واقعا تا وقتی که ما مثلا می بینیم افراد بسیاری از کرسی ها را در دست دارند چطور می توان انتظار این اصلاح ساختارها را داشت مثلا عارف ریاست شورا ، فراکسیون امید،مجمع نمایندگان را به جز سمت های غیر تشکیلاتی به عهده دارد و هیچ بعید نیست ریاست پارلمان اصلاحات هم به عارف سپرده بشود آیا قرار نیست تقسیم کار صورت بگیرد؟
اصلاح اصلاحات یکی از راه های دموکراتیزه کردن تصمیمات بین اصلاح طلبان است. پارلمان اصلاحات که کار حزبی است و اگر آقای عارف بخواهد نقشی در آن داشته باشد اول باید یک حزب تشکیل دهد. حداقل در مدل پیشنهادی مردم سالاری اینگونه است.
بحث تقسیم کار را من هم قبول دارم به هر حال یک فرد نمی تواند به همه امور برسد مخصوصا اگر ریاست یک کمیسیون هم به او اضافه شود اما اینکه ما بخواهیم حرفی بزنیم تصور می شود برای خودمان است ولی در کل این تقسیم کار باید صورت بگیرد.
امکانش هست مجمع نمایندگان به دیگری سپرده شود؟
خود ایشان اگر بخواهد این اتفاق می افتد
یعنی نمایندگان تهران با رو دربایستی رئیس انتخاب می کنند؟
وقتی قرار است دوستانه امور به پیش برود مسلم است که یک رفتار اینچنینی شکل می گیرد و حتی برخی دوستان به من پیشنهاد دادند من گفتم اگر عارف کاندیدا شود من هرگز کاندیدا نمی شوم. به هر حال در مجلس حرمت نگه می داریم.
به نظر شما چه کسی مسند دار و لیدر پارلمان اصلاحات خواهد شد؟ عبدالله نوری یا صفاییفراهانی یا بهزدا نبوی؟
این خودش یک اشکال است که ما اول نفر تعیین کنیم و بعد بگوییم پارلمان اصلاحات را تشکیل دهیم. باید پارلمان شکل بگیرد و بعد در قالب خودش انتخابات برگزار شود و رئیس انتخاب شود. باید روند دموکراتیک باشد حال اینکه از قبل بگوییم عبدالله نوری یا دیگری خیلی خوب است بله خیلی خوب است اما ایشان متعلق به کدام حزب است؟ من همیشه این حرف را به دولت میزنم که نمی شود مردانی برای همه فصول باشیم یعنی تا وقتی انتخابات است به احزاب تکیه کنیم اما همینکه رای آوردیم بگوییم به هیچ حزب و سازمانی تعلق نداریم؛ این را باید ننگ بدانیم که جزو هیچ حزبی نیستی. دوباره می گویم نهاد دموکراسی شکل نمی گیرد و اگر احزاب نباشند اصلا جنگ جای دموکراسی را می گیرد یا نهایتا یک دموکراسی پوپولیستی خواهیم داشت.
آقای کاظم جلالی و بهروز نعمتی بگویید عضو کدام حزب هستید می گویند هیچی یا اگر بگوییم شما در لیست ما بودید می گویند شما بی خود ما را در لیست قرار دادید یا اصلا ما زینت بخش لیست شما بودیم؛ بنابراین اگر به سمت اشخاص برویم چیزی بیشتر در انتظارمان نیست اما اگر به سراغ احزاب برویم بهتر می توان از افراد حساب کشی کرد.
آقای کواکبیان این روزها صحبت از نقش پول های کثیف در انتخابات ها زیاد می شود چقدر در انتخابات های مجلس این موضوع جریان دارد که برخی نمایندگان با تکیه بر پول هایی وارد مجلس می شوند و بعد انها خودشان وامدار پشت پرده های مجلس می شوند؟
من رد نمی کنم که هیچ نماینده ای نیست که کار اقتصادی نکند قطعا داریم اما واقعیت این است که شورای نگهبان آنقدر که فعالیت سیاسی نمایندگان را رصد می کند نظارتی بر فعالیت اقتصادی شان ندارد. اگر انها می خواستند دقیق نظارت کنند باید ببینند یک نماینده مجلس قبل از نمایندگی چه امکاناتی داشت و بعد از نمایندگی به کجاها وصل شد و به چه امکاناتی دست پیدا کرد. مسلما گروه هایی می خواهند مجلس و نمایندگان را مقهور خودشان کنند و در این میان طبیعی است وقتی یک فردی به جریان مالی وابسته است دیگر نمی تواند مستقل عمل کند بلکه تبدیل می شود به سخنگوی آن جریان مالی که پشتیبان آن هستند. اگر در این زمینه هم باز احزاب امور را به دست می گرفتند باز اوضاع بهتر از این بود. من مخالف کار اقتصادی افراد نیستم اما اگر کسی وارد فضای اقتصادی شد دیگر مسوولیت به عهده نگیرد چون مسوولیت داشته باشد خواه ناخواه از رانت استفاد می کند.
البته یک هیات نظارت بر رفتار نمایندگان وجود دارد که من نمی دانم چگونه بررسی می کنند. اخیرا صحبتی درباره رشوه گرفتن برخی نمایندگان در جریان تحقیق و تفحص از شهرداری مطرح شد. کافی است هیات نظارت وارد عمل شود و موضوع را بررسی کنند. اگر کسی گرفته است که اسامی آنها را منتشر کند و اگر نه که افکار عمومی تنویر شود.
بحث این است که این ادعای رشوه گرفتن ها تنها مختص به این مجلس نبوده است و در گذشته هم این اتفاقات رخ داده است مصداق آن توزیع چک پول های رحیمی بین ۱۷۰ نفر است و یا توزیع کارت هدیه های سعید مرتضوی و همینطور چک پول های کردان و ... در هیچ کدام از این موارد یادم نمی آید برخوردی صورت گرفته باشد چقدر این خلا نظارتی در این زمینه وجود دارد؟
اینکه برخوردی نشده است واقعا جای تاسف دارد اما واقعیت این است که باید سازو کار نظارت تغییر کند و این موضوع را هیات نظارت بر رفتار نمایندگان پیگیری کند این موضوعات زیبنده مجلس نیست.
مردم ما واقعا مشکل دارند و من گاهی اوقات در اینستاگرام و ... خودم کامنت های مردم را می خوانم مردم ما انصافا مردم خوبی هستند اما این کامنت ها نشان می دهد مشکلات زیادی دارند و در این وضعیت باید خیلی مراعات کنیم. من معتقدم مجلس باید شفافیت را از خودش شروع کند و هیات نظارت را مامور کند تا مشخص شود نمایندگان به کجا وصل هستند تا حداقل این معدود افراد مشخص شوند و چوب آنها را اکثریت که خالصانه اقدام می کنند نخورند.
من جایی رفتم و یکی از روحانیون به محض اینکه فهمید ما هم در مجلس هستیم بدون هیچ ملاحظه ای گفت« بله برخی مفت خورهای مجلس هم در این جلسه هستند. یک بندخدایی گفت آقا یک بلانسبت می گفتی.» می خواهم این را بگویم که وقتی یک آلودگی ایجاد شود مردم دیگر قائل به تفکیک نیستند و همه را الوده تصور می کنند لذا در چنین شرایطی شادابی و انگیزه ای برای دیگران باقی نمی ماند. این موضوع چه زمانی می تواند درست شود؟ زمانی که هیات نظارت بر رفتار نمایندگان جدی تر وارد بحث نظارت شود.
ما برای دستیابی به وحدت ملی نیاز به انسجام داریم و برای رسیدن به این وحدت و انسجام نیا به گفت و گوی ملی داریم اما متاسفانه صحبت های ما مونولوگ است ما باید اجازه دهیم مردم راحت حرف بزنند.
آقای کواکبیان چقدر معتقدید این مجلس در راس امور است آیا واقعا عصاره شورای نگهبان است یا عصاره ملت؟
ببینید این حرف درستی نیست که بگوییم ما نمایندگان عصاره شورای نگهبان هستیم درست نیست اما این هم یک واقعیت است که بسیاری از شخصیت های برجسته به دلیل رد صلاحیت نتوانست به مجلس راه پیدا کند. ما به دلیل ضعف قانون برای مثال شورای نگهبان می خواهد 20 روزه 6000 پرونده را بررسی کند مشخص است که نمی تواند این کار را انجام دهد.
متاسفانه ما زمان را به سرعت از دست می دهیم اما هنوز نه قانون احزاب و نه قانون انتخابات و نه قانون مطبوعات مناسبی داریم و هر روز هم بابت این ضعف ها مشکلات بیشتری پیدا می کنیم. مشخص است باید این موارد اصلاح شود و این اصلاح اگر از طرف مجلس باشد ممکن است با مشکل رو به رو شود بنابراین باید دولت بجنبد و لایحه ای در این زمینه ها ارائه کند.
من سر همین قانون انتخابات بارها و بارها در مجلس تذکر دادم اخیرا دیدیم کسی گفت این موضوع در کمیسیون سیاسی دولت در حال بررسی است. چه خبر است؟ تا کی قرار است وقت تلف کنیم؟ کدخدایی می گوید ما در اصلاح قانون انتخابات مشارکت کردیم خب اگر مشارکت کردید و مشکلی نبوده است آن را ارائه کنید.
اینکه کدخدایی می گوید بعد از انتخابات هم شورای نگهبان بر رفتار نمایندگان نظارت دارد چقدر می تواند مجلس را محافظه کار کند؟
متاسفانه ترس از شورای نگهبان را در مجلس می توان دید هرچند خدا را شاکریم که ما چنین روحیه ای نداریم و هیچ گاه احساس نکردیم که نباید بیاییم و سکوت کنیم اما آنچه هم گفتیم به حق و بر اساس رعایت خطوط قرمز بوده است.برخی نمایندگان که شک دارند بتوانند حرفشان را اثبات کنند از خیر گفتنش می گذرند در حالی که من می گویم اگر از چیزی مطمئن هستید و پایه و اساس درستی دارد آن را بگویید به هر حال نباید فقط به این دل خوش کنیم که نماینده مجلس و کبوتر حرمیم بلکه باید گام مثبت و جدی برداریم.
سوال آخر اینکه صحبت زیادی درباره وحدت ملی می شود چرا فقط در حد حرف می ماند مانع کجاست؟
ما برای دستیابی به وحدت ملی نیاز به انسجام داریم و برای رسیدن به این وحدت و انسجام نیا به گفت و گوی ملی داریم اما متاسفانه صحبت های ما مونولوگ است ما باید اجازه دهیم مردم راحت حرف بزنند.
درباره جریان های سیاسی هم باید کجا با هم صحبت کنند مثلا ما طرفداران آقای رئیسی و روحانی که یکسال پیش اینچنین با هم رقابت می کردند را کجا گرد هم جمع کنیم.
حامیان که جای خود دارد هنوز رقابت بین کاندیداها تمام نشده!
بله واقعا این گونه است. ما باید از فوتبال درس بگیریم یعنی در زمان انتخابات باشگاهی فکر کنیم و بعد از انتخابات تیم ملی باشیم. من این اصطلاحی که در مجلس به کار گرفتم و گفتم آقای رئیس جمهور که سرمربی سیاست هستی بیا و کمی تغییر در هافبک ها و فوروارد ها انجام بده؛ گفتند کواکبیان فوتبالی حرف می زند بله من معتقدم واقعا باید از فوتبال درس بگیریم.
موضوعاتی مثل بازداشت و احکام سنگین برای دانشجویان و دختران انقلاب و ... یا ایجاد محدودیت های بیشتر برای شخصیت های سیاسی چقدر می تواند وحدت ملی را به تعویق بیاندازد؟
ما باید برای ایجاد رضایت در میان مردم تلاش کنیم و اعتراض را یک حق برای آنها بدانیم. این همان دیالوگی است که پیش از این به آن اشاره کردم اگر اجازه دهیم این دیالوگ شکل بگیرد قطعا وحدت هم محقق می شود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر