از حق نگذرم، که درک این حکمت‌ها و مصلحت‌ها از عهده‌ی همچو«من»‌هایی، کاری سخت و بلکه نشدنی‌ست. ما چه می‌دانیم در پس هر سرِ تراشیده و کشکولِ بر شانه و کول آویخته، چه دقایقی باریک‌تر از مو نهفته است؟

بدی کارمان اما فقط آنجاست، که هم صبر ایوب نداریم و هم از سرِ فضولی بی‌جا، گاه مقایسه‌های بی‌جا می‌کنیم در رعایت حکمت‌ها و مصلحت‌سنجی‌ها و البته بی‌جا لجمان در می‌آید.

از جمله ناصبوری‌مان، این که، بعد از هشت‌ سال تماشاگری بر تسلط و تصرف یک قبیله و پنج سال بعد از آن، نظاره بر مطالبه‌گری همان قبیله روی مواردی که خود باید پاسخگویش باشد، همچنان شتاب می‌ورزیم و بی‌تابی و بی‌صبری می‌کنیم بر یک تشَر خشک و خالی؛ و دریغ از یک اخم و اشتلم نه چندان جدی؛ از بس در فهم و درک حکمت‌ها ناتوان و عوامیم ما عوام.

من درک می‌کنم،‌ کسانی که بر مسندهای مهم نشسته‌اند، در مدیریت و تدبیر دقایق امور، ملاحظات و پای‌بست‌هایی دارند که نمی‌توان انتظار برد، هم‌رأی و هم‌سلیقه‌ی من تصمیم بگیرند و حکم دهند. من یک سوی ماجرا را می‌بینم و آن‌ها چه بسا دگرسوهای پنهانی را که از منظر حقیر در سایه روشن است. آری این مقدار هم هنوز انصاف دارم.

اما پاسخ صبر و انصاف ما، در زمانی که دیگر «صبردانمان» در حال پاره‌ شدن است نیز انتظاری بی‌جا نیست. همان آقا، روزگاری «قطعنامه‌دان» آن‌ها را به تمسخر گرفته بود؛ و امروز با تمام وجودمان احساس می‌کنیم نتایج پارگی آن قطعنامه‌ها و دریدگی آن قطعنامه‌دان‌هاشان را؛ ما اما امروز بیم آن داریم که «انصاف دانمان» نیز جرواجر شود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.