اگر ابوترابی به «ابوتراب» اقتدا کند!
آن روزها دانشگاه تهران صحنه مناقشات جدی بین انجمن اسلامی و گروههای تازه تاسیس و جریانات خارج از دانشگاه بود. انجمن اسلامی رشید و سرفراز دانشگاه تهران هدف تهاجمات و اتهامات ناروای بسیار بود. یکی دو نشست با حجتالاسلام والمسلمین ابوترابیفرد کافی بود تا ارتباطی وثیق و موثر شکل بگیرد. حالا همه جا مدافع انجمن بود. اجازه تعریض نمیداد و اگر تعریضی صورت میگرفت نهایت توان خود را برای آن که مرهمی بر زخمها باشد و شکافی صورت نگیرد، به کار میبست. انجمن نیز احترامی عمیق و واقعی برای ایشان قائل بود و رابطهای کم سابقه و بسیار موثر و مفید شکل گرفت. این حسن رابطه به طیف وسیعی از دانشگاهیان تسری یافته و سالهای سال تداوم یافت.
او آنچه خود میدید را با شنیدهها تعویض نمیکرد. در قضاوت عجول نبود، حسن ظن عجیبی داشت، به شدت متواضع و در شنیدن شکیبا بود. مبنای او اخلاق بود نه سیاست، مروت و حریتی مثالزدنی داشت و اهل منطق، اهل شرف، اهل پاک زیستی، اهل تقوی و اهل معرفت بود.
یک بار به اصرار ایشان توفیق یافتم و همسفر حج شدیم. او روحانی کاروان بود. سید خوش نفس و صمیمی دیگری هم همراه ایشان بود که بعد از سفر متوجه شدم آقا سید مصطفی حسینی خامنهای بوده است. اوج شکیبایی و مسئولیتپذیری آقای ابوترابی را در آن سفر به عینه مشاهده کردم. او در همه امور کاروان تشریکمساعی داشت و در حقیقت مثل یک خادم کاروان به روحانیان و اساتید دانشگاه که همسفر بودند رسیدگی میکرد و مرارتهای این گونه سفرها را با شکیبایی به شیرینی بدل میساخت. در دوران طواف و احرام آخرین نفری بود که از احرام خارج میشد و هر بار چندین روز اضافه محرم میماند تا آخرین نفر و همه افرادی که تردید در درستی اعمالشان داشتند، اعمال خود را به انجام برسانند و سپس از احرام خارج میشد. در حالی که همه میدانیم محرم ماندن طولانی مدت حالتی سخت و تکلیفآور است.
سجدههای طولانی و دعاهای معنویاش، روحانیت و لطافت خاصی داشت و با آنکه ما جوانان، دوست داشتیم نماز را زودتر به اتمام برسانیم اما خلوص نمازش ما را متقاعد میساخت که با اشتیاق نماز را به امامت ایشان اقامه کنیم.
ابوترابی اهل میانهروی و میانداری بود. حلقه وصل بود. علاقهای به شکاف نداشت. خوبیها را میدید و میگفت و بدیها را نمیدید و نمیگفت، مگر آن که خطری یا انحرافی در معرض بود. نگاه کردنش همچون برادر نازنین مرحومش خیره نبود. او چشم در چشم نمیشد و همین نگاه پوشیدهاش به همه جرات میداد تا همه به او نزدیک شوند.
یادم نیست جایی باید و نباید و امر و نهی از موضع بالا کرده باشد. خیلی مستدل و ملایم اگر چیزی را حق میدانست بیان میکرد و اگر نقدی وارد بود، بیان میداشت و در این حال نقد را نیز میشنید و با بردباری تامل میکرد. به واقع اهل گفتوگو بود و ادب و آدابش را به خوبی رعایت میکرد. در کشاکش قضایای کوی دانشگاه و وقایع تلخی که دانشجویان را به کوره گداختهای تبدیل کرده بود او بود که خود را سپر میساخت و آبروی خود را گرو میگذاشت تا هم کوره گداخته دانشجویان به نهیب آتشی تبدیل نشود و هم از سوی دیگران متعدیان به حریم دانشگاه سر جایشان بنشینند. حتی در گیر و دار قضایای سال ۸۸ اهل قضاوت سریع نبود و زیر بار بیانصافیها و اتهامات ناروا به کسانی که میشناخت نمیرفت با آنکه ممکن بود نظر دیگری داشته باشد.
او سه دوره نماینده مجلس بود و از خود نام نیک بر جای گذاشت و گرچه در بکش بکشهای سیاسی ما کسی که بخواهد میانداری کند چندان محبوبیت نمییابد اما ایشان تا آخر نیکنام باقی ماند.
در زمانهای که فساد و انحراف و تحجر دامنگیر بسیاری از مدعیان شد، قدرت دامان او را آلوده نساخت و او آخرتش را به دنیا نفروخت. البته به او بیمهریهای فراوانی هم شد و این بیمهریها بیشتر از سوی اصولگرایان بود که قدر و منزلتش را نشناختند و او را از برخی مناصب که به واقع صلاحیتش را داشت محروم ساختند و البته برخی اصلاحطلبان نیز توقعی بیش از اندازه، از او داشتند که صواب نبود. او مشی و استقلال و تصمیم و تشخیص و راه حل خود را داشت و باید محترم شمرده میشد. افسوس که لیستهای جناحی، ما را از وجود چنین شخصیتهایی محروم میسازد.
انتصاب آقای ابوترابی به امامت نماز جمعه تهران، یک تصمیم به موقع از سوی بزرگان، یک خبر خوب برای مردم و یک مرهم زخم به ویژه برای این تریبون مهم بود. ابوترابی، امین نظام و آبرویی برای نماز جمعه؛ این میراث عظیم و عزیز انقلاب اسلامی و امام خمینی است که متاسفانه سالهاست که چه بسا از خطبههای یکسویه و پر عتاب و عبوس و کم محتوا و بعضا حزبی لطمه خورده است و رویگردانیهایی جدی را سبب شده است. ای کاش در این فرصت مغتنم، آغوش کرامت و آقایی نماز جمعه را به سوی همه، به ویژه جوانان و دانشگاهیان بگشاید. در این مسیر او انشاءالله گرفتار فشارها و طوفانها و توقعات ناصواب که بسیاری را از جاده اخلاق خارج میسازد، نخواهد شد و امید بسیاری است که با کلام طیب و متقن و حمید خود، منشاء امید و هدایت و آقایی باشد.
او باور دارد که مومنان مخاطب «وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ» هستند و نیز میداند که این تریبون، امتحان بزرگتری از امتحانات پیشین است و تنها راه موفقیت آن است که عدل و انصاف و حق محور همه چیز باشد و این ممکن نیست جز آن که در این مسیر، چنانکه سید عزیز، خود باور دارد، به «ابوتراب» اقتدا و به خدای او اتکاء شود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر