باهنر:اینکه یک عده به روحانی رای ندادند و بخواهند قدرت دولتش را کاهش دهند، خیانت به مردم است
عالم سیاست ایران، پر از مدعیانی است که خود را سیاستمدار میدانند؛ افرادی که با اندکی تغییر در اظهارات دیگران سعی میکنند خود را خالق نظریهها و فرضیههای مختلف معرفی کنند ولی از درون تهی هستند. در طرف مقابل، برخی شخصیتهای سیاسی نیز در کشورمان هستند که غیر از مقابلبینی خود، اندکی جلوتر را نیز نظاره کرده و سعی میکنند که همواره یک قدم از دیگران جلو باشند و برای جریانی که به آن تعلق دارند، راه و مسیر ترسیم کنند.
محمدرضاباهنر، یکی از چهرههای سیاسی این روزهای ایران است که از همان روزهای ابتدایی ورودش به سیاست تلاش کرد ضمن حفظ تفکر سیاسی خود، در یک سری ایدئولوژی سیاسی توقف نکند و پویایی خود را حفظ کند. این شخصیت اصولگرا برخلاف بیشتر چهرههای محافظهکار، رابطه خوبی با رسانهها دارد و در این میان سعی میکند نظریههای خود را به جای آنکه از طریق تریبونهای یکطرفه بیان کند، در گفتوگو و دیالوگ به گوش جناح مقابل و جریانهای مختلف برساند.
این سیاستمدار کرمانی، اجازه نمیدهد تا رسانههای محافظهکار آنگونه که میخواهند ذهن وی را تسخیر کنند و برای همین هرگاه که به دفتر وی رفتم، روزنامههای رقیب را روی میز کار او مشاهده کردم. البته شاید توجه باهنر به رسانههای جریان رقیب بود که به وی کمک کرد تا از حقیقت افکارعمومی کشور آگاهی پیدا کرده، بازی سال ۹۴ را پیشبینی کند و مانند سایر همفکرانش که توسط مردم از رفتن به مجلس بازماندند، حذف نشود و خود او بسیار حرفهای میدان پارلمان را ببوسد و کنار برود.
با باهنر درباره گفتوگوی ملی، اعترضات اخیر، مشکلات دولت، ماجرای مجمع و احمدی نژاد گفتوگو کردیم که در ادامه متن کامل آن را میخوانید.
بحث را از بودجه دولت شروع میکنیم و انتقاداتی که به آن وارد شد. میخواستم نظر شما را به عنوان یکی از اعضای باسابقه در مجلس و کمیسیون تلفیق درباره بودجه سال ۹۷ بدانم.
متاسفانه یک سری چالشهایی در اقتصاد کشور وجود دارد که یکی از آنها بودجه عمومی دولت است و باید عرض کنم که متاسفانه بودجه دولت با یک عدم تعادل جدی روبهرو است؛ یعنی منابع و مصارف بودجهای با همدیگر همخوانی ندارد. تا زمانی که نفت را گران میفروختیم و مالیات میگرفتیم یا حتی بعضی از بنگاههای دولتی را بابت بدهیهای دولت واگذار میکردیم(که آن هم خودش یک مسیر انحرافی از اصل ۴۴ قانون اساسی است) منابعی داشتیم اما متاسفانه چندسالی است که برای تعادل بودجه دولت به فروش اوراق مشارکت روی آوردهایم. در گذشته اوراق مشارکت برای بودجههای عمرانی یا بدهی دولت به پیمانکاران فروش میرفت اما شاهد بودیم که دولت یک مقدار اوراق مشارکت برای پرداخت حقوق فروخت و این بسیار سخت و فاجعهآمیز است. متاسفانه فروش اوراق مشارکت در حال حاضر به شکل منحنی شتابگیرندهای جدی است و در این صورت ما با مشکل مواجه خواهیم شد.از طرفی دولتیها نیز که خود هزینههای فراوانی دارند و تلاش میکنند تا به خود بودجه اختصاص دهند و بیشتر وزرا خودشان را مسئول هزینه این بودجه میدانند؛ برای مثال وزارت بهداشت میگوید به ما بودجه دهید تا برای برنامههای مختلف خرج کنیم؛ آموزشپرورش میگوید به ما بدهید بودجه دهید تا حقوق معلمان و کادر وزارتخانه را بدهیم؛ وزارتخانههای دیگر نیز همین گونه هستند. بنابراین بودجه به صورت جدی در چالش است و به نظرم یک سری اصلاحات ساختاری در بودجه ضرورت دارد. متاسفانه امروز بالای ۸۰ درصد از بودجه عمومی دولت صرف هزینه جاری میشود؛ البته نمیخواهم بگویم که همه هزینه جاری را باید سرزنش کرد ولی یک بخشی هزینه است و تمام میشود.از طرفی درصد کمی از بودجه برای عمران باقیمیماند اما چون منابع نیز افزایش داده نمیشود، بیشتر در طی سال همان مقدار بودجه عمرانی نیز که تصویب شده، تخصیص پیدا نمیکند یا تخصیص هم پیدا کند به پول تبدیل نمیشود.در همین راستا با کمال تاسف باید بگویم که در حال حاضر در ماه یازدهم سال هستیم و شاید بودجه تخصیص یافته و پرداخت شده باشد ولی سهم بخشهای عمرانی به ۱۰ هزار میلیارد تومان نیز نرسیده است. از طرفی نیز پروژههای عظیم دولتی نیمه تمام داریم که نیاز فراوانی به بودجه دارند. اگر قرار باشد سالی ۱۰ هزار میلیارد تومان به آنها اختصاص بدهند، این ۱۰ هزار میلیارد تومان فقط هزینه نگهداری کارگاه نیز نمیشود و این یعنی نه تنها آجری روی آجر گذاشته نمیشود بلکه خود پروژه استهلاکش بیش از این ۱۰ هزار میلیارد تومان است و این مسائل چالشهای جدی محسوب میشود. برای تعادل بخشی به این بودجه یا باید منابع افزایش پیدا کند یا هزینهها کاهش یابد. برای تجهیز بودجه نیز ما دو یا سه منبع بیشتر نداریم. یکی منبع نفت است که کسب درآمدش بیشتر دست ما نیست. ممکن است تولید مناسب باشد اما قیمتی که باید نفت به فروش برسد نیز مهم است. البته مولفههای مختلف دیگری نیز ماننند میزان قیمت جهانی نفت و قیمت دلار در داخل نیز در این مساله دخیل است. موضوع بعدی مالیات است. از نظر استانداردهای جهانی هنوز سهم مالیات از تولید ناخالص داخلیمان کم است. البته در این وضعیت رکود اگر به آنهایی که مالیات میدهند فشار بیاید، نمیتوانند به کار و فعالیت خود ادامه دهند و ما در این وضعیت رکود نمیتوانیم مالیاتها را زیاد کنیم. بخش سوم نیز به فروش داراییهای دولتی مانند کارخانهها باز میگردد که آن نیز گاهی خلاف اصل ۴۴ است و نباید جزو درآمدها به حساب بیاید.
در این میان و با وضعیت نابسامانی که ذکر شد، طرحهایی نیز به وجود آمده است که بیشتر کار را دشوار میکند. برای مثال طرح سلامت ممکن است برای برخی از مصرف کنندگان مفید باشد، اما این طرح سلامت زمانی که میخواهد درصد یارانه دولتیاش بالا برود، باید بسیار دقیقتر مدیریت شود و اینکه وزیر محترم بهداشت و درمان بگوید ۴۰هزارمیلیارد تومان به من بدهید که من میخواهم سلامت را مجانی به خدمت مردم برسانم، سخن درستی نیست زیرا بخش خصوصی با۲۰ هزار میلیارد تومان همین مقدار خدمت میدهد و این موضوع نگران کننده است. طرح سلامت در آینده از هدفمندی یارانهها بدتر و دردسرسازمیشود. باتوجه به این همه مشکلی که گفتم و معضلاتی که بر سر راه دولت وجود دارد، برای بستن بودجه یکسال دولتیها مسیر دشواری دارند.
برخی ادعا میکنند که گران شدن دلار و سکه، به دلیل پر کردن خزانه است، شما این موضوع را قبول دارید؟
این موضوع بیشتر شایعه است. من با بسیاری از سیاستهای دولت موافق نسیتم ولی یکی از سیاستها و شعارهای دولت کنترل تورم بود و در این راستا نیز خوب عمل کرد و تورمی که در سال ۹۱ ، چهل درصد بود امروز به ۱۲ درصد رسیده است. ممکن است برخی موارد نقضش نیز پیدا شود ولی در کل روند خوبی بوده است و دولت در این زمینه موفق بوده است. بنابراین میخواهم بگویم سیاست دولت کنترل تورم بوده و ممکن است در خود این سیاست نیز ما نقد داشته باشیم و بگوییم زمانی که ما در یک وضعیت رکود تورمی هستیم، لازم نبود دولت از روز اول هدف را روی تورم تکرقمی بگذارد. میتوانست بگوید من ۴۰ درصد تورم را ۲۰ درصد میکنم و رشد اقتصادی را بالا ببرد. در حالت تورمرکودی اینکه دولت بخواهد تورم را صفر کند، هنر نیست. دولت جزو سیاستهای اساسیاش کنترل تورم است و فرض کنید دولت اگر از این گران شدن ارز صد میلیارد تومان نیز نصیبش شود، از طرف دیگر در اهدافش هزاران میلیارد تومان ضرر می کند.
پس چگونه این وضعیت در بازار سکه و ارز رخ میدهد؟
ما در رابطه با مساله پایین و بالا رفتن قیمت ارز، چندین مشکل در گذشته داشتیم که البته مقدار زیادی از آن حل شد. شما خود را به جای سرمایهگذار بگذارید. او(سرمایهگذار) با خود میگوید که در هر بازار اقتصادی که پولم را بگذارم، ۴۰ درصد سود برای من ندارد؛ بنابراین برای آنکه سود ببرم و از ارزش سرمایهام کم نشود، به سمت بازار سکه، ارز و مسکن میروم.
در این سالها دولت برای همان مساله کنترل تورم که ذکر کردیم، نرخ سود بانکی را مرتب کاهش داد و امروز نیز میگویند سپرده بانکی برای مثال ۱۰ درصد است؛ از طرفی تعداد زیادی صندوقهای اعتباری درست شده بود و در میانشان کلاهبردار و نیرنگباز نیز وجود داشت که مردم برای سرمایهگذاری به آنها اعتماد کردهبودند. یک عدهای نیز به دلیل ناشیگری کار در یک چالهای افتادند و سودهای ۲۰ و ۲۵ درصد و برخی که نقل میکردند تا ۷۰ درصد به ملت میدادند و همه مشاهده کردیم که یک افتضاحی در کشور به بار آمد. دولت و قوه قضاییه و مجلس همت کردند و این صندوقها را جمع کردند و البته یک مقدار زیادی از این پولها به صاحبانشان برگشت. از طرف دیگر نیز مسکن هنوز یک جایگاه مطمئن برای سرمایهگذاری نیست، چون هنوز بسیاری از خریدن ملک و ساختوساز زیانهای انباشته دارند و هنوز حافظه آنها پاک نشده است و اعتمادی وجود ندارد.
بنابراین یک مقدار پول عظیمی از چندین طرف آزاد شد و در دست مردم است. از طرفی دیگر نیز ما معاملات غیر ارز ملی به صورت رسمی در کشور نداریم و این در حالی است که بسیاری از کشورهای دیگر، این معاملات ارزی غیر از ارز رسمی کشورشان را دارند.
تمام این مسائل را در کنار یکدیگر که بگذاریم مشاهده میکنیم که در این مدت پولهای فراوانی به صورت مجازی وارد حسابها شدهاست و برخی نیز این مبالغ را تبدیل به اسکناس کردند و به سمت بازار ارز رفتند. این در حالی است که در خارج از ایران اگر کسی با چنین پولی به بانک یا بازار برود، تصور پولشویی ایجاد میشود و از او سوال میشود این همه پول را برای چه میخواهید.
در کشور ما چون این وضعیت وجود ندارد،اگر فردی یک میلیون دلار نیز بخواهد به او میدهند. از طرفی به دلیل آنکه فرد این ارز را نمیتواند در حسابش بریزد و اسکناس میخواهد، حجم سنگینی اسکناس را تحویل میگیرد و به خاطر نبود اسکناس دلار مشکلاتی نیز ایجاد میشود.
اما اگر مردم بتوانند ارز را نیز در بعضی از این دستگاههای مجازی معامله کنند، بخرند و بفروشند، پول خود را به بازار میآورند و خرید و فروش ارز میکنند؛ بدون آنکه به دنبال اسکناس باشند. ما کمبود ارز نداریم اما اسکناس ارز کم داریم و این سبب مشکل میشود. دولت باید فکری به حال پولهای سرگردان کند. سود بانکها پایین است، بازار مسکن جایگاه ندارد، موسسات مالی هم با مشکل روبهرو هستند بنابراین داراییها به سمت بازارهایی چون ارز میرود و به دلیل کم بودن میزان اسکناس مشکلاتی به وجود میآید.
جدول ۱۷ در ظاهر حذف شد.شما در مجالس قبلی تلاشی برای حذف آن کرده بودید؟
از روز اولی که این روند (کمک به نهادهای فرهنگی خاص) شروع شد، کار خوبی نبوده است؛ به خصوص اینکه سالیان سالحوزههای علمیه و مراکز فرهنگی، به مردم و کمکهایی که آنها میکردند، وابسته بودند و از آن راه اداره میشدند. شاید از روز اول این مسیر، مسیر درستی نبود و قابل نقد است اما یک پروپاگاندای بیخودی این روزها راه افتاده و متاسفانه کسی نیز به میدان نمیآید پاسخ دهد. در همین فضای مجازی مطالعه میکردم که به گفته شده بود وزارت تعاون،کار و رفاه اجتماعی برای مثال ۷۰ میلیارد تومان بودجهاش است اما فلان موسسه فرهنگی برای مثال ۲۰۰ میلیارد بودجه میگیرد. من عرض کردم این وزارتخانه که میگویید ۷۰ میلیارد تومان بودجه میگیرد، این ۷۰ میلیارد فقط حقوق کارمندان ساختمان آزادی است؛ وزارت کار فقط یک پرداختش به بازنشستهها ۵۰ هزار میلیارد تومان است و این ۵۰ هزار میلیارد تومان متاسفانه ۴۰ هزار میلیارد را به جای اینکه صندوقها بدهند، دولت میدهد!
یا فرض میکنیم میگویند بودجه حوزههای علمیه ۲۵۰ میلیارد تومان است اما بودجه وزارت علوم کمتر است. ضمن ارادتی که به دانشگاه تهران دارم، خدمت شما عرض میکنم فقط دانشگاه تهران از تمامی این مراکز فرهنگی که شما میگویید بودجهاش بیشتر است اما وزارت علومی که صدها دانشگاه دارد و یکی از آنها نیز دانشگاه تهران است، میگویند بودجهاش ۱۰۰ میلیارد تومان است.نباید بیانصافی کرد؛ وزارت علوم در حال حاضر حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان بودجه میگیرد. متاسفانه یک سری شائبههایی درست میکنند و من گلایهام از مجموعه این دوستان مانند دولت، مجلس و صداوسیماست که چرا این مسائل را باز نمیکنند و درباره آن توضیح نمیدهند.
حوزههای علمیه دریافتیهای شرعی نیز دارند، با این وضعی که کشور دارد چرا باید بودجه نیز طلب کنند؟
امروز یک طلبه درس خارجخوان که همتراز دکتری دانشگاه میشود، ۴۰۰ هزار تومان شهریه دریافت میکند؛ البته این دریافتی دولت نیست و از کل مراجع و سهم امام و دیگران است که به او میدهند. ولی یک دکتری در دانشگاه جیرفت کرمان دست کم ماهی دوو نیم میلیون میگیرد که این مبلغ از بودجه دولتی است.
از این موضوع گذر کنیم. اصلاحطلبان درباره سیاستی جدید به نام گفتوگوی ملی سخن به زبان آوردهاند؛ نظر شما به عنوان یکی از رهبران جریان اصولگرایی در اینباره چیست؟
من موافق این موضوع هستم و به نظرم شروع این گفتوگو میان جریانهای سیاسی کشور لازم و ضروری است. نظرات جریان اصولگرا و اصلاحطلب و معتدل در بسیاری از موارد منطبق بر هم است. البته نباید به خاکی زد. برای مثال در رابطه با فتنه ۸۸ گفتوگویی در حال حاضر نداریم. ممکن است یک زمانی قابل مذاکره باشد ولی امروز امکانش نیست و نباید مذاکره کرد. برخی درباره موضوع رابطه با آمریکا نیز ممکن است در یک جمع خصوصی بنشینند و صحبت کنند آیا منافعی دارد یا ندارد؛ اما این نباید یک گفتوگوی ملی شود. بازهم میگویم که گفتوگوی ملی را قبول دارم و لازم میدانم. اما خواهش من این است که دوستان اصلاحطلب یا دوستانی که پیشنهاد میدهند، فوری وارد خطوط قرمز نشوند. برای مثال بحث موشکی قابل مذاکره نیست زیرا ما درباره مسائل هستهای گفتوگو کردیم و نتیجه را دیدیم. من معتقدم که در بسیاری از مسائل ما اصولگرایان با اصلاحطلبان وحدتنظر داریم. اگرعقلای اصلاحطلب و اصولگرا در بسیاری از مسائل نیم ساعت با یکدیگر گفتوگو کنند، درخواهند یافت که با هم وحدتنظر دارند.
قوای سهگانه چگونه هستند ؟ما شاهد اختلافنظرهایی در میان آنها هستیم؟
متاسفانه در میان سران قوایمان نیزهمگرایی نیست و حتی گاهی آدم احساس میکند واگرایی وجود دارد. قوهمقننه، قوهقضاییه، قوهمجریه، باید دست به دست یکدیگر دهند تا بتوانند از بعضی از این چالشها عبور کنند و اگر قرار باشد مراقب یکدگر باشند و به هم طعنه بزنند، مملکت اداره نخواهد شد.دراین روزگار ما علاوه بر گفتوگوی بین جریانات سیاسی ضرورتهای جدی وجود دارد که نهادهای حکومتی نیز باید با یکدیگر همراه و همدل باشند.آنها باید بدانند که اگر بخواهند مشکلات قوه خودشان نیز حل شود با همکاری سه قوه حل میشود و هیچ قوهای به تنهایی نمیتواند مشکلات خودش را حل کند یا هیچ قوه ای نمیتواند پا روی قوه دیگر بگذارد و بالا برود و اگر قرار است بالا بروند، باید با هم باشند.
نظر شما درباره هجمههایی که به دولت میشود چیست؟
من در انتخابات طرفدار دولت فعلی نبودم و موضع دیگری داشتم اما اینکه یک عده به آقای روحانی رای ندادند و بخواهند قدرت دولت آقای روحانی را کاهش بدهند، خیانت به مردم، انقلاب و نظام است و خیانت ملی به حساب میآید. اگر کسی قصد رقابت دارد سه سال دیگر انتخابات است با یکدیگر رقابت کنیم ولی این راهکارش نیست.
اعتراضهایی از این جنس را که علیه مجلس دهم صورت میگیرند،چگونه ارزیابی میکنید؟
در این زمینه نیز همانگونه است که در بالا گفتم. اگر برخی بخواهند به دلیل آنکه امروز در مجلس دهم نیستند کاری کنند که خانه ملت خدای نکرده تحقیر، کوچک و ناکارآمد شود نیز خیانت است. من در مجلس نیستم ولی همه توانم را برای کمک میگذارم. نمایندگان به دفتر ما میآیند با یکدیگر مشورت میکنیم و به آنها راهنمایی میکنم که چگونه باید به دولت کمک کنند.
سال ۹۶ با وجود آنکه بسیاری از افرادی که از انتخابات ۸۸ ضربه خورده بودند و حتی ۹۲ و ۹۴ هم رای ندادند به میدان آمدند و رای دادند ولی ما بازهم شاهد آن بودیم که چندین میلیون نفر رای ندادند. از سوی دیگر در این اعتراضات اخیر برخی را مشاهده کردیم که کارشان از انتقاد گذشت و شعارهایی سر میدادند که بیانگر مخالفتشان با اصل نظام جمهوری اسلامی بود. باید چه برنامههایی را در دستور کار قرار دهیم تا این قشر را با نظام همراه کنیم و آشتی دهیم؟
من این تحلیل را قبول ندارم. در دنیا نیز هستند افراد زیادی که به پای صندوق رای نمیآیند ولی در ایران ۷۰ درصد مردمرای میدهند. ۳۰ درصدی که نمیآیند را تحلیل نکنید. برای مثال در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به فرض ۵۵ درصد ملت رای دادند بیشک معنایش این نیست که ۴۵ درصد مخالف نظام آن کشور هستند. این ۴۵ درصد بیشتر کسانی هستند که میگویند جمهوریخواهان و دموکراتها فرقی نمیکنند اما اگر کمونیستی بخواهد آنجا کاندیدا شود، آن وقت خواهید دید که ۹۹ درصد مردم آمریکا علیه کمونیست رای میدهند.
در ایران بسیاری هستند که میگویند آقای روحانی و رئیسی چه فرقی دارند ولی نظام را قبول دارند. در مجلس میخواهند رای دهند میگویند باهنر را در مجلس دیدیم عارف را هم دیدیم ولی اینها هیچ کدام گلی به سر ما نمیکارند. این معنا و مفهومش این نیست که نظام را قبول ندارند. برای مثال اگر یک رفراندوم برگزار شود و در همین مملکت بگوییم قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس باشد یا نباشد فکر میکنید چند درصد رای میدهند؟ حاج قاسم سلیمانی سنبل امنیت نظام است. حاج قاسم سلیمانی نه طرفدار رضاخان است که بعضیها در این اعتراضات اخیر شعار میدادند و نه طرفدار ترامپ؛ ایشان یک سرباز مخلص ایثارگری است که برای حفظ نظام و تبعیت از رهبری آرزو دارد شهید شود. رای سیاه در کشورمان یعنی کسی که نظام و اسلام را قبول ندارد و طرفدار آمریکا و اسراییل است. شاید پنج میلیون باشد. در همین اغتشاشات دیدید به دلایل مختلف آنها که دلخور بودند بیشتر مخالف نظام نبودند. برای مثال در صندوق فرشتگان پول گذاشته یا در شاندیز ضرر کرده بودند و اعتراض داشتند؛ ولی وقتی شلوغی شد، کنار کشیدند. مجموع آنهایی که ایستادند و شعار دادند در کل کشور ۴۰ هزار نفر بودند. که از این بین ۳۰ هزار نفر نیز نه به دلایل مخالفت با نظام بلکه به دلایل مشکلاتی که داشتند آمده بودند. این که شما بخواهید تحلیل کنید که آنها پای صندوق نمیآیند چون نظام را قبول ندارند، این گونه نیست.
این روزها اظهارات فراوانی درباره مجمع و اتفاقاتی که برای آیتا...شاهرودی افتاد، وجود دارد. شما به عنوان یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام از جزییات سفر او به خارج از کشور اطلاع داشتید؟
ما از بیماری ایشان اطلاع داشتیم و اگر این دوره نیز حکم اعضای مجمع مقداری به تاخیر افتاد برای همین مساله بود. انتخاب حضرت آقا(رهبرمعظم انقلاب)، برای ریاست مجمع تشخیص جناب آقای شاهرودی بود. برخی نیز میگفتند که ایشان بیمارند و شاید نتوانند. ایشان بیماری داشتند و به درمان نیاز بود. بعد کار به جایی که قرار شد عمل جراحی انجام دهند رسید. در عمل جراحی که انجام شد غدهای کلیه ایشان را گرفته بود. در اتاق عمل قرار بود غده را بردارند که کلیه را برداشتند. یعنی پزشکان چارهای نداشتند و لحظه ای باید تصمیم میگرفتند.
اما در هر صورت کلیه را اشتباه برداشتند و پاتولوژی کردند و مشاهده شد که کلیه سالم است و میشد همان غده را بردارند. آنجا بود که یک عده از پزشکان اصرار کردند ایشان به خارج از کشور بروند و درمان شوند این تصمیم پزشکان بود ولی اینکه در بیت رهبری، شورای نگهبان یا مجمع این تصمیم گرفته شده باشد، صحت نداشت. البته برخی میگویند که اگر ایشان نمیرفتند بهتر بود ولی برخی نیز معتقدند که اینکه رفتند بهتر شد. من نیز اعتقاد داشتم که اگر این اتفاق نمیافتاد مناسبتر میبود ولی خب در این فضا تصمیمگیری ساده نیست.
احمدینژاد در مجمع فعالیت خاصی دارد ؟
خیر فعالیتی ندارد. مدتی در برخی کمیسیونهای جمعی تخصصی میآمد و فعال بود ولی در حال حاضر که میآید، فقط مینشیند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر