مرعشی: هاشمی نظر مثبتی به تسخیر سفارت آمریکا نداشت
«عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران با بیان این که آیتالله هاشمی مسائل مربوط به احمدینژاد را با رهبری در میان میگذاشت، گفت: دوستان در بعضی از نهادها یک احتیاطی نسبت به آقای احمدینژاد میکنند و تا جایی که امکان دارد با او مماشات میکنند تا حرفهای بدتری را بر زبان نیاورد اما این را پیشبینی میکنم روزی خواهد رسید که احمدینژاد حرفهایی را به زبان بیاورد که هیچ ضدانقلابی نگوید.»
گزیده پاسخهای حسین مرعشی با ایلنا را با هم میخوانیم:
- خلأ وجود آقای هاشمی در این یک سال عمدتاً در عرصههای سیاسی بیشتر احساس میشود. امروز دولتی که از مردم رأی گرفته و مورد توجه ایشان بوده، این طور مورد بیمهری قرار میگیرد که این جای خالی ایشان را بیشتر نمایان میکند.
- آقای هاشمی در مورد آقای احمدینژاد همیشه صریح صحبت میکرد. نظرات خودش را در ارتباط با رئیس دولتهای نهم و دهم به نزدیکان میگفت و با رهبری مسائل مربوط به او را در میان میگذاشت.
- معتقدم مسأله احمدینژاد چندان پیچیده نیست. خیلی ساده میتوان فهمید که او چه مسیری را طی میکند... در حال حاضر نباید درباره گذشته احمدینژاد سخن گفت بلکه باید امروز او را دید. یک روز مشاهده کردیم مقابل آیتالله هاشمی و آقای ناطق نوری ایستاد و به آنها تهمت و افترا زد. عدهای بیان کردند که او این دو نفر را نقد کرده و مهم نیست. تلویزیون هم حاضر نشد تریبونی در اختیار آنها برای دفاع از خودشان قرار دهد! امروز هم میبینیم حریم نهادهایی را حفظ و به لاریجانیها حمله میکند!
- دوستان در بعضی از نهادها یک احتیاطی نسبت به ایشان (احمدینژاد) میکنند و تا جایی که امکان دارد با او مماشات میکنند تا حرفهای بدتری را بر زبان نیاورد اما این را پیشبینی میکنم و شما هم آن را ثبت کنید. احمدینژاد نیاز به هیچ سند و مدرکی ندارد و در زدن حرف ناحساب ید طولایی دارد. او به راحتی میتواند هر موضوعی را جعل کند و بگوید. روزی خواهد رسید که احمدینژاد حرفهایی را به زبان بیاورد که هیچ ضد انقلابی نگوید.
- شب فوت آیتالله هاشمی در جلسه شورای عالی اصلاحطلبان بودم. یکی از دوستان پیامک داد که بیمارستان شهدای تجریش هستم و اینجا شایعه شده که آیتالله هاشمی حالشان بد است و بستری شدهاند. چون در گذشته این شایعات چند بار تکرار شده بود، به او پیغام دادم که این شایعه است. چند دقیقه بعد از آن آقای تابش خبری را از خانه ملت نشان دادند مبنی بر اینکه آیتالله هاشمی در بیمارستان بستری است. فوری به بچهها زنگ زدم که آنها هم اشغال بودند و پاسخ ندادند. با رئیس حفاظت حاج آقا، آقای شجاعی تماس گرفتم که ایشان گفتند وضع خراب است. با شنیدن این حرف دنیا پیش چشمانم تیره و تار شد. بلافاصله به دفتر آقای جهانگیری زنگ زدم. آن روز ایشان در هیأت دولت بودند. به اعضای دفتر گفتم که به او بگویند آیتالله هاشمی در بیمارستان بستری شده و حالش خوب نیست. محض احتیاط هم با آقای قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت تماس گرفتم که ایشان گفتند نزدیک بیمارستان هستند. وقتی رسیدم پزشکان مشغول احیا بودند. همانجا فهمیدم که کار حاج آقا تمام شده و ما گرفتار شدیم.
- مشهد به هیچ عنوان مطرح نبود. شبی که حاج آقا فوت شدند با آقا محسن تصمیم گرفتیم که پیکر ایشان را به خانه ببریم و در حسینیه جماران بگذاریم تا دوستان و آشنایان برای خداحافظی بیایند. هنگامی که پیکر به جماران منتقل شد وزیر بهداشت و آقای حسین فریدون و آیتالله گلپایگانی تشریف آوردند. ابتدا تصمیمگیری شد که آیتالله هاشمی در قم دفن شوند و برای این که امور به خوبی انجام شود، مراسم تشییع را روز ۲۱ دی گذاشتیم اما دفن در قم دو مشکل عمده داشت؛ نخست بحث مسافت طولانی تهران تا قم بود که برای حاج خانم مشکل بود و مسأله دوم هم این بود که اگر آیتالله هاشمی در قم دفن میشدند مزار ایشان در قسمت برادران قرار میگرفت که خانمها نمیتوانستند به آنجا بروند. از سوی دیگر بیت امام اعلام کرده بود که آیتالله هاشمی در حرم دفن شوند. این که حاج آقا کجا دفن شوند تا روز بعد حوالی شب به طول انجامید. اخوی ایشان بیشتر به قم رضایت داشتند. آقا مهدی و یاسر هم به حرم. بنده و آقا محسن هم نظارهگر بودیم که بچهها چه خواهند کرد. وقتی دیدم این بحث طولانی شده به آقا محسن گفتم شما باید تصمیم بگیرید و این مباحث را ببرید که نهایتاً مقرر شد حاج آقا در حرم امام دفن شوند.
- شایعه شده تابوت خالی آیتالله را تأیید نمیکنم. این حرف شایعهای بیش نیست.
- همان شب فوت، آقا محسن به گاوصندوق دفتر و خانه سر زدند چون میخواستند از محل دفن حاج آقا آگاه شوند که نه در خانه چیزی پیدا کردند و نه دفتر و تنها وصیتنامه زمان آنژیوی ایشان بود.
- آن وصیتنامه تمام شده و ظاهراً یادداشتهایی است که ناتمام مانده و در حال حاضر هم نیست.
- در مورد حاج آقا باید بگویم که اشعه آلفا ۱۲درصد بوده و در بدن حاج خانم این ماده ۴درصد است اما این که منشأ این اشعهها کجاست، مشخص نیست. در مورد فاطمه خانم هم باید بگویم یک درصد اشعه بتا در خون او پیدا شده است.
- آقای هاشمی هیچگاه لباس کسی را نپوشید. اصلاً لباس کسی هم به او نمیآمد. حتی با تمام ارادتی که به امام داشت، در برخی از موارد با امام اختلاف نظر داشت. مثلاً در برخورد با آیتالله منتظری ایشان حاضر نشد نامه ۱+۶ را برای او ببرد. در جمع تمامی آن سران، حاج آقا تنها کسی بود که مخالفت کرد و به امام گفت که این کار را درست نمیدانم. با این کار حاصل عمر شما زیر سؤال میرود.
- بگذارید خاطرهای را از آقای عبدالله نوری برایتان نقل کنم. آقای نوری بیان میکند پیش حاج آقا میرود و به ایشان میگوید شما رادیکال شدهاید. آیتالله هاشمی به او پاسخ میدهد که آقای نوری من برای این کارم دلیل دارم. مردم این طرف هستند و این طرز فکر را دوست دارند. من اگر میخواستم برای خود کاری را انجام دهم از همه شما راحتتر میتوانستم با سیاستهای رسمی خودم را تنظیم کنم و امروز نماز جمعه، دانشگاه و خبرگان را داشتم اما چون با شما همراهی میکنم دچار مشکلاتی شدهام. آن وقت شما به من میگویید چرا این کار را میکنید؟ چون مردم این طرف هستند، چون اساس انقلاب بر دوش مردم است. نظام اگر مردم را نداشته باشد چیزی ندارد.
- آقای هاشمی به جد با برخی از رفتارها موافق نبود. مثلاً در ارتباط با تسخیر سفارت آمریکا ایشان نظر مثبتی نداشتند اما چون مردم این کار را انجام دادند طرف آنان قرار گرفت اما معتقد بود با گذشت زمان مردم متوجه این کار خود میشوند.
- پیشنهاد میکنم درباره آخرین نماز جمعه آقای هاشمی با آقای ناطق نوری به گفتوگو بنشینید. معتقدم آن خطبه هنوز هم قابل اتکا و پخش است. هیچ نکته تندی در آن وجود ندارد و برعکس، یک خطبه متعادل و راهگشاست که بسیار دقیق بیان شده است.
- به یاد داشته باشیم اتفاق ۸۸ باعث یک واگرایی و دوقطبی شد. کسانی که نماز میآمدند دیگر تفکرات آیتالله هاشمی را قبول نداشتند و کسانی هم که ایشان را قبول داشتند، نماز نمیآمدند. نماز رفتن برای آقای هاشمی سخت شده بود زیرا کسانی که میآمدند حرف ایشان را گوش نمیکردند. برای آنها حرفهای آیتالله موحدی کرمانی و خاتمی بیشتر مورد پسند بود.
- آقای ناطق نوری تعریف میکند آن روز از میدان انقلاب به سمت محل نماز جمعه میرفتم که با انبوهی از جمعیت عصبانی روبهرو شدم. پیش خودم گفتم آقای هاشمی امروز کار سختی پیش رو خواهد داشت. او چه میخواهد بگوید؟ اگر چیزی بگوید که مردم برنجند تهران به آشوب کشیده خواهد شد. اگر چیزی بگوید که آنها خوششان بیاید نظام چه میشود؟ در این معادله مانده بودم که آیتالله هاشمی چه میخواهد بگوید که هم نظام حفظ شود و هم مردم قانع به خانههایشان برگردند. آقای ناطق نوری میگوید آیتالله هاشمی خطبه را شروع کردند. متحیر ماندم که چگونه در چارچوب سخن گفت و با چه هوشمندی هر جملهای را بیان میکرد. هر حرفی که از دهان آیتالله هاشمی بیرون میآمد میگفتم شیر مادر حلالت باشد، عمرت پر برکت. من میفهمیدم که او چه کار مهمی را انجام میدهد. آیتالله هاشمی آن روز از کلیت نظام دفاع کرد و مردم را آرام کرد و به خانه فرستاد. آقای ناطق ادامه میدهد بعد از خطبه یکی از دوستان که متعلق به نهادی بود از سخنان آیتالله هاشمی ایراد گرفت. گفتم مرد مؤمن امروز جای این حرفها نبود. اگر آیتالله هاشمی حرفی میزد و مردم برعکس آن عمل میکردند چه کسی میتوانست اوضاع را جمع کند.
- به جرأت میتوانم بگویم حداقل ۱۰۰ نفر اصولگرا میتوانستند رئیس دانشگاه آزاد شوند و این نهاد را به سمتی سوق دهند که یک نهاد اصولگرایی تمام عیار شود و در عین حال حرمت آقای هاشمی هم نگه داشته شود اما کسی در رأس کار قرار گرفت که فقط حرمت آقای هاشمی را از میان برد. آقای دکتر ولایتی که روزی افتخارش این بود که وزیر دولت حاج آقا بود و سال ۸۴ به نفع ایشان کنار کشید، متأسفانه کسی را انتخاب کرد که در ضدیت با آیتالله نمونه ندارد. این انتخاب نه تنها در شأن آقای ولایتی نبود بلکه از انصاف هم دور بود. مردم انصاف دارند و میدانند دانشگاه آزاد را آیتالله هاشمی بنا نهاد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر