در این روزها اهل منبر و عموم روحانیون و امامان جمعه فریاد نصیحت گونه سرمی دهند که اگر مردم گناه را ترک کنند بارن می آید در حالی که موضوع پیچیده تر از اینهاست و بی جهت به مردم آدرس غلط ندهند و مردم را منحرف نکنند . زیرا اگر روحانیت ، زهد و باور توحیدی و افتادگی پیشینیان خود را مراقبت و نگهداری می کرد خشکسالی کشور را نمی گرفت و عالمی می توانست با اقامه نماز باران « استسقا » امکان آمدن باران سیل آسایی که اراضی و دریاچه های خشکیده و تالاب های خاموش شده را زندگی ببخشد ، فراهم کند .

به نقل از استاد رسولی از روایت گران نماز باران سال 1323 که ؛ ایران در تصرف متفقین بود ؛ با گذشت دو ماه بهاری از سال ۱۳۲۳ زمین ها هنوز تشنه بودند. با بروز این خشکسالی موقعیت غذایی مردم بحرانی شد. اهالی قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوی امامی برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنی بخشد . با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه های این حرکت بدبین کردند تا جایی که این نیروها در پوششی دفاعی رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و کنار شهر روانه شدند تا به صحرای خاکفرج که در نیم کیلومتری شهر قرار داشت و مصلای آن محسوب می شد بروند. آیة الله العظمی سید محمد تقی خوانساری از مراچع تقلید ، هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالی که پاها را برهنه کرده و تحت الحنک انداخته بود با عده ای از همراهان به سمت آن نقطه حرکت کردند .

جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و ۳/۲ ساکنان شهر را در بر می گرفت. با عبور آرام مردم از کنار پادگان، شائبه های تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بی اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثری از اجابت دیده نشد. آیة الله خوانساری که بارها عطوفت و مهربانی پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درک کرده بود، بخوبی می دانست که باید ، خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنکه اگر خواهش باشد اجابت حتمی است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست که تا همپای او باز به کوی خواهش روند و نماز بارانی دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهای پشت قبرستان نو بپا گشت. غروب یکشنبه فرا رسید و آسمان بی تکه ابری سرخ گونگی خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربی که در پادگان خاکفرج بودند گویای این بود که بارشی روی نخواهد داد.

شاگردان ایشان که مرتبه استاد خویش را در معرض خطر می دیدند از باب علاقه به ایشان ؛ اصرارمی کردند که نروند و این بار اگر باران نیاید ایشان می شکند و مقام مرجعیت به تمسخر گرفته می شود !!! این جمله شاگردان ، باعث شد که آیت الله با بیان اینکه من برای باران آمدن نمی روم ، خدا اگر بخواهد خودش باران می فرستد من می روم که باران نیاید تا شکسته شوم !!!

واین شکسته شدن در پیشگاه الهی بود که باعث آمدن باران و راه افتادن سیلاب در مناطق مختلف قم شد و اراضی کشاورزی و دامی از آب سیراب شدند .

آری باید مروجان و نگهبانان دین بدون اینکه مردم را متهم به گناه کنند و علت العلل نیامدن باران را گناهان مردم بپندارند ، بسان آن مرجع عظیم الشان ؛ خود را شکست خورده و بر زمین افتاده تلقی کنند و باور داشته باشند که خدا خود می داند چه کند و بروند نماز باران بخوانند و از شکسته شدن در انظار مقلدین و مریدان هراسی به دل راه ندهند و راه خدارا پیشه گیرند و باور خود را به لطف و مرحمت الهی به نمایش در بیاورند .

آیا کسی هست از میان این همه عالمان زاهد که مریدانشان از مقام عرفانی و زهد و کرامات ایشان یاد می کنند راه بیفتد برای خواندن نماز باران ؟!!!

و سپس کشور ؛ دراختیار فردی حکیم و دانا سپرده شود که با الهام از تدبیر و مدیریت حضرت یوسف ( ع) از فرصت های پیش رو استفاده ممکن را ببرد و امکانات را به هدر ندهد تا کشور از تبعات شوم قحطی و فقر خانمان سوز نجات پیدا کند .

درانتظار آن لحظه خواهم بود .

دکتر مرتضی بهشتی، حقوقدان و پژوهشگر

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.