نفسم گرفت از این شهر!
به بهانه افزایش میزان آلودگی هوای تهران و کلان شهرهای کشور
نفسم گرفت از این شهر، شده شهر پر ز دوده
شده تار و تیره اینجا، همه چیز، هر چه بوده
سر آن ندارد اینجا که بر آید آفتابی
شده سد مسیر خورشید به غبار و خاک و دوده
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
که کسی صدای او را پس از این کجا شنوده؟!
نفحات صبح دانی ز چه رو نمی پسندم؟
که به روی یار ماند که به چهره دوده سوده
ز غبار و خاک و دوده شده خون دو دیده من
بنگر که روشنی را ز دو دیده ام ربوده
نفسش گرفت هر کس که درون خودروی خود
به ضرورتی به یک آن درِ شیشه را گشوده
ریه ها که رفته از دست، به گمان من پس از این
بشویم نیمه جان و بروَد طحال و روده
تو بگو در این مصیبت چه کسی گناه کار است؟
همهء مدیر ها یا که دوباره اهل توده؟
همه بیخیال و راحت به تفرج و سیاحت
تو بِبُر صدای خود را که مدیر کل غنوده!
مجید مرسلی
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر