بخش صد و هفتاد و نهم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
«درگیری ملایم» شکل جنگ پراکنده، خسارات گاه و بیگاه و قرارگیری نیروها برای بهرهبرداری، تفحص یا علامتدهی [سیگنالینگ] به خود میگیرد. از آنجا که نیروهای چینی و آمریکایی از ظرفیت نبرد شدید برخوردارند، اگر این نبرد ملایم باشد، ممکن است به این خاطر باشد که رهبران چین و آمریکا چنین خواسته باشند. «شدت بالا» یا «درگیری شدید» به معنای عملیات شدید و بیوقفه (البته بدون جنگ هستهای) است، از سوی طرفین برای دستیابی به مزیت قاطع با از میان بردن قوای طرف دیگر.
تمام انواع تسلیحات متعارف ممکن است علیه قابلیتهای هر ارتشی مورد استفاده قرار گیرد که حسگرهایش میتواند آنها را یافته و هدف گیرد: نیروهای متحرک، نیروهای عملیاتی، پایگاههای عملیاتی، جریان تدارکات و زیرساختها، پایگاههای دریایی و هوایی، شبکههای کامپیوتری، ماهوارهها، حسگرها و C۴ISRهای نظامی. در آینده، جنگ سایبری علیه سیستمهای نظامی (با اهداف دو کاره) و غیرنظامی در یک جنگ واقعا شدید میتوانند مهم شمرده شوند. خواه با تسلیحات جنبشی [تسلیحات شکافنده یا جنبشی نوعی مهمات مانند یک فشنگ است که ماده منفجرهای ندارد و از انرژی جنبشی برای شکافتن هدف استفاده میکند] خواه غیرجنبشی (یعنی سایبری)، بالاترین اولویت هدفگیری برای چین، نیروهای ضربت و عملیاتی آمریکا، پایگاهها و مراکز استقرار نیروها در منطقه خواهد بود. برای ایالاتمتحده نیز بالاترین اولویت هدفگیری همانا قابلیتهای ضددسترسی و منع منطقهای چین است که عمدتا در داخل این کشور قرار دارند. تمایز اساسی میان درگیری ملایم و شدید این است که ایالاتمتحده در یک درگیری شدید – نه ملایم یا خفیف- اهدافی را در خاک چین هدف قرار خواهد داد. با توجه به اینکه اگر قلمرو چین مورد حمله قرار گیرد این کشور بهدنبال صلح نخواهد رفت، ضربه به سرزمین اصلی میتواند جنگ شدید را تداوم بخشد.
برای اهداف تحلیلی، «مدت زمان» میتواند کوتاه یا بلند باشد. کوتاه یعنی چند روز یا چند هفته و بلند یعنی یک سال یا بیشتر. جنگهای طولانی هم ممکن است اما در اینجا در نظر نیستند. چندین مولفه میتواند جنگ چین و آمریکا را طولانی سازد: فقدان یک برنده آشکار، عزم هر دو طرف برای اصرار به جنگ با وجود خسارتها، ناتوانی برای ایجاد شرایط آتشبس و دلایلی دیگر. خسارتهای نظامی و هزینههای اقتصادی زیاد- که در یک نبرد شدید انتظار آن میرود- بسته به فاکتورهای روانشناختی و سیاسی که پیش بینی آن دشوار است میتواند تقویتکننده یا تضعیفکننده راه حل باشد. هر دو طرف ممکن است سرعت و محدودیت عملیات را به منزله راهی برای حفظ کردن تواناییشان برای جنگ برگزینند اما باز هم اصرار برای استفاده از نیروهای هدفمند (targetable forces) علیه نیروهای هدفمند میتواند قوی باشد.
اگرچه «شدت» منوط است به کاربرد و فقدان کاربرد ضربه آمریکا و قابلیتهای ضددسترسی و منع منطقهای چین اما اهمیت پتانسیل نظامی کامل – مانند ظرفیت استحکامسازی و بسیج- میتواند طولانیتر شدن مدت زمان جنگ را افزایش دهد. به همین ترتیب، انعطافپذیری اقتصادی، حمایت سیاسی و کمکهای بینالمللی میتواند توانایی یکی از طرفین یا هر دو طرف را برای تداوم جنگ تحتتاثیر قرار دهد. هم ایالاتمتحده و هم چین ظرفیت قابلتوجهی برای تداوم نبردی دارند که در آن هیچ کدام نه به لحاظ نظامی مجبور به پایان دادن به آن هستند و نه به لحاظ سیاسی آمادگی پایان دادن به آن را دارند. سوال اساسی این است که آیا یکی از طرفین میتواند مزیت آشکاری در مراحل اولیه درگیری خشنی که طرف دیگر چارهای جز تسلیم به آن را ندارد بهدست آورد یا خیر.
توانایی آمریکا برای دستیابی به چنین مزیتی در حال افول است چنانکه قابلیتهای ضددسترسی و منع منطقهای چین درحال افزایش است. در عین حال، توانایی روزافزون چین برای ممانعت از یک مزیت قاطع و زودهنگام برای آمریکا ضرورتا به معنای توانایی این کشور برای پایان سریع جنگ براساس شرایط خود نیست. از آنجا که نبرد ملایم یا خفیف مطالبات کمتری بر ظرفیت کلی جنگی نسبت به نبرد شدید بار میکند، پتانسیل بیشتری نسبت به دومی برای استفاده خواهد داشت (حتی به یک «مناقشه منجمد» [frozen conflict: در روابط بینالملل به وضعیتی گفته میشود که در آن «منازعه مسلحانه فعال» به پایان رسیده اما هیچ معاهده صلح یا چارچوب سیاسی دیگری برای حلوفصل نزاع که مورد رضایت طرفین باشد شکل نگرفته است] تبدیل میشود). برعکس و بدیهی است که یک درگیری طولانی و شدید شامل هزینههای بیشتری به هر دو طرف از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی میشود تا موارد دیگر. اینکه یک درگیری طولانی و شدید پرهزینهتر خواهد بود به این معنا نیست که احتمال آن کمتر است. این وضع در هر زمانی برای تداوم نبرد نه تنها منوط است به نتایج، خسارتها و هزینهها بلکه منوط است به انتظار از آنچه خواهد آمد. تا زمانی که هیچ طرفی انتظار شکست و باختن نداشته باشد، خصومتها ادامه خواهد یافت.
ایالاتمتحده هم اکنون نسبت به چین از ظرفیت نظامی بیشتری برای آغاز یک جنگ طولانی و شدید برخوردار است. ایالاتمتحده قوای قابلتوجهی در مناطق دیگر دارد که میتواند آنها را هنگام نبرد وارد غرب پاسیفیک سازد، هرچند شرایط امنیتی در آن مناطق ممکن است مخالف این کار باشند. (طی سالها، پنتاگون از استانداردهای سنتی خود مبنی بر داشتن قوای کافی و کامل در دو جنگ مهم و همزمان عقب نشسته است). افزون بر این، امروزه نیروهای آمریکایی میتوانند قابلیتهای ضددسترسی و منع منطقهای چین را - سریعتر از اینکه چینیها بتوانند قوای آمریکایی را بیاعتبار و زمین گیر سازند - بیاعتبار کنند. درحالیکه هر دو ممکن است متحمل خسارتهای چشمگیری در درگیریهای شدید اولیه شوند اما چشمانداز فعلی آمریکا بهتر از چین است.
ارسال نظر