بخش صد و هفتاد و ششم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
با این حال، خطر چین در تلاش برای دستیابی به «وضعیت برگشتناپذیر» (fait accompli)، این است که ایالاتمتحده ضربه را جبران میکند (یا ابتدا ضربه را وارد میکند)، درگیری را بسط و تعمیم میدهد، برتری جنگی خود را به رخ میکشد، ویرانی و تخریب را برای چین به ارمغان میآورد، پیوندهای دریایی چین را قطع میکند و صلحی سخت و ناگوار(harsh peace) بر این کشور تحمیل میکند. چینیها همچنین باید نگران باشند – اگر قبلا نگران نبودند- که یک جنگ طولانی موجب بیثباتی داخلی و ترغیب جدایی طلبی میشود. بهطور خلاصه، چینیها ضربات اولیه به نیروهای آمریکایی و توقف فوری خصومتها را در کنار فضای اندکی برای خطا در نظر داشتهاند. به موازات این تفکرات چینی در مورد چگونگی نبرد، مهار و ختم جنگ با آمریکا، استراتژیستهای ارتش چین به ایده «کنترل جنگ» (war control) علاقهمند شدهاند.
این مفهوم بهدنبال حل مشکل چگونگی اجتناب از شکست خردکننده بدون کنار گذاشتن گزینه استفاده از زور است آنگاه که پای منافع چین به میان میآید. تفکر چین در مورد «کنترل جنگ» چنین است: اهداف مهم ثبات و توسعه ملی که در جنگ و صلح کاربرد دارد و دیکته کردن اینکه چین میتواند در صورت وقوع جنگ آن را کنترل یا محدود سازد. ابتکار نظامی برای فرمولبندی، شکلبندی، مقیاس، دامنه و مسیر جنگ باید مورد استفاده قرار گیرد و دشمن وادار به پایان جنگ براساس شرایط چین شود. نه تنها جلوگیری از توسعه، وخامت و تداوم جنگ بلکه هدایت نبرد به سوی حلوفصل سودمند با پایینترین هزینه برای چین ضروری است. بنابراین، نیروها و عملیاتها باید از سوی رهبران سیاسی که به فکر اهداف متعالی چین هستند کنترل شوند. طی این خصومتها، چین باید پیشرفتهای خود را ارزیابی و فرصت برای پایان جنگ با نتیجهای پایدار را دنبال کند که حافظ حاکمیت، استقلال، انسجام سرزمینی، امنیت نهادین و خط مشیهای اقتصادی چین باشد. این مساله بهویژه در نبرد با یک قدرت قوی تر دشوار میشود. چینیها از این چالش آگاهند و مکرر از موفقیتهای برتر پیشین خود در شکست قدرتهای نظامی برتر با وجود تواناییهای پایین ترشان بحث کردهاند.
ارسال نظر