رویه ی تعطیلی و بین التعطیلی ها ، دیگر تبدیل به یک فرهنگ عمومی شده است؛ فرهنگی که دیگر برای کشور تعیین تکلیف می کند و از هر فرصتی، برای تعطیلی کشور، و تحمیل خسارات سنگین دریغ نمی کند!

 

تاکنون مقایسه های فراوانی میان آمار تعطیلات رسمی ایران با کشورهای دنیا انجام گرفته اما آنچه بدان کمتر توجه شده این ‌است که مشکل کشور تعداد تعطیلات رسمی نیست؛ مشکل اتفاقا «تعطیلات غیررسمی» است.‌

به زبان ساده تر، یک تعطیلی رسمی، چند تعطیلی غیررسمی را  در پس و پیش خود یدک می‌کشد. نمونه و مثال عینی آن ‌مدارس و دانشگاه ها هستند. با اینکه به صورت رسمی فقط یک روز در هفته آینده تعطیل است ‌اما، دانش آموزان، دانشجویان، معلمان و اساتید از همین حالا خود را در تعطیلی می پندارند. روند آموزش تقریبا متوقف و همه ‌چیز به هفته و حتی به ماه آتی موکول شده است. معلمان و اساتید هم دریافته اند که نه تنها ایام قبل از اربعین و تعطیلی اخیر، حتی ‌روزهای پس از آن تا پایان هفته را هم تعطیل بپندارند.‌

چه بسیار افرادی که پیش از تعطیلی های اخیر،  راهی سفرهای مختلفی شده اند، داخلی و خارجی! و امروز پس از گذشت نزدیک به دو هفته، هنوز این تعطیلی ها پایان نیافته است! هنوز بسیارند مراکز مهم دولتی که یکی درمیان، مقامات و کارمندان خود را به مرخصی می فرستند! به همین بهانه، جلسات مهم تشکیل نمی شود و در نتیجه کارها متوقف تر! از پیش، متوقف می ماند... و وای بر مردمی که این ایام، پیگیر کار اداری خود هستند!

از طرفی، خبر آمد که هفته آینده نیز یک تعطیلی جدید به تقویم رسمی ایران اضافه شده و جالب تر آنکه، هفته بعدتر نیز، یک تعطیلی حسابی دارد که در این میان، می شود به سادگی بین تعطیلی ها یا همان «تعطیلات غیررسمی» را به رسمیت شناخت و دوباره، کشور را برای مدتی مدید، به سکونی مرگ آور کشاند!

طنز تلخ تعطیلی در ایران؛ چگونه؟!

می گویید تعطیلی هفته بعد برای دوشنبه و هفته بعدش برای چهارشنبه است و نمی‌شود کشور را تعطیل کرد؟ پاسخ اما این است که برای هنرمندانِ «تعطیلات غیررسمی»، تبدیل دو هفته بعد به تعطیلی مطلق کار سختی نیست! می پرسید چگونه؟ پاسخ ساده است! هفته بعد که «دوشنبه» تعطیل است، می توان از همین فردا راهی شمال شد! می گویید «این هفته که هنوز تمام نشده»، پاسخ اما این است که این هفته اساساً وجد خارجی نداشته و الان، بیشتر مسئولان و کارمندان در محل کار خود نیستند! وقتی از همین فردا راهی شمال شویم، می توان «شنبه ی هفته بعد» را به دلیل اینکه «اول هفته» هست، پیچاند! یکشنبه نیز یک روز قبل از تعطیلی دوشنبه هست! پس ساده تر از آنچه فکر می کنید، می توان به تعطیلی اندیشید! الحمدلله ، دوشنبه که تعطیل است! وقتی دوشنبه تعطیل است، چرا نباید سه شنبه یا چهارشنبه را تعطیل کرد؟! آنهم در شرایطی که اساساً پنجشنبه ها هیچ کاری در کشور انجام نمی شود و چیزی کمتر از جمعه ها و تعطیلات رسمی ندارد! جمعه هم که تعطیل است! برای هفته بعدتر نیز که یک روز تعطیل دارد، می توان به همین روال، روزها را تعطیل کرد تا کشور در «مصیبت عظمای تعطیلی» بیش از پیش فرو رود!

نکته ی شگفت آور اینجاست که لزوماً تعطیلی و بین التعطیلی ها، به معنای مسافرت افراد نیست، بلکه صرفاً «کار نکردن» و «عدم حضور در محل کار» و به تعبیری «خوابیدن و استراحت در منزل» غایت رویای برخی برای استفاده از این تعطیلی هاست! اتفاقی حیرت انگیز و خطرناک که کم کم به یک فرهنگ عمومی و حتی یک پز و اشرافی گری منحصر بفرد تبدیل شده است.

مصیبت اما اینجاست که در این میان، کک هیچ مسئولی هم نمی‌گزد! خیلی چرخ مملکت می چرخد که حالا با تعطیلاتی پشت سرهم ، چنین متوقف مانده است! کافیست سری به اداره ای بزنید، بانکی را از نزدیک ببینید تا به وضوح درک کنید که کشور چگونه متوقف مانده؛ این فاجعه ی تعطیلی قرار نیست ذهن مجلس و دولت را به خود مشغول کند؟! کشور تا کی و کجا قرار است از تعطیلاتی چنین ضربه بخورد؟!

۵ شنبه ها، یک تعطیلی تمام عیار!

دولت و مجلس باید یکبار برای همیشه، فکری به حال «پنجشنبه ها» کنند! این روز، یکی از عجیب ترین روزهای هفته است! به ظاهر تعطیل نیست، ما در واقع، یک تعطیلی تمام عیار است! بیشتر مراکز حساس و مهم، پنجشنبه ها اساساً تعطیلند! یعنی درب اداره ی آن، قفل است و کسی حق ورود به اداره را ندارد! دقیقاً مثل جمعه!

برخی ادارات هم در ظاهر، باز هستند اما تا پیش از ساعت 12 همه راهی خانه می شوند! و در همین اداره جات به ظاهر «باز در 5شنبه ها»، عموماً فضا برای نیامدن کاملاً مهیاست! و اگر بیایی، به عنوان اضافه کار رد می شود!

خدا نکند بینوایی در روز 5 شنبه کار اداری داشته باشد! بنابراین، در ایران، هیچ وقت نباید 5 شنبه را از دسته روزهای غیرتعطیل دانست!

تعطیلی فقط مختص دولتی ها نیست!

تاکید این نوشتار بر «عمومی سازی فرهنگ تعطیلی و بین التعطیلی» که معلول تن پروری و پز دادن به این خصلت زشت است، تنها مختص دولتی ها نیست و این خصیصه ، در مشاغل خصوصی نیز به وفور دیده می شود! شگفت آور است که یک بنگاه خصوصی که اتفاقاً می تواند در «تعطیلات» به اقتصاد خود سروسامان بهتری دهد و خود را از رقبایش متمایز کند، در چنین شرایطی بعضاً گوی سبقت را از رفقای دولتی خود می رباید!

سوگمندانه این تعطیل کردن مراکز یا بنگاههای خصوصی، بیشتر در مراکز خدماتی دیده می شود! حتماً با یک بررسی ساده می توانید ببینید چه بسیار پزشکانی که باوجود تعیین وقت برای مریض، بی اطلاع یا احیاناً با اطلاع منشی دفترش، خبر می دهد که تا مطب او تعطیل است و تا دوهفته دیگر، در مسافرت است! ... و بیچاره مریضی که مجبور است این دوهفته را نیز با بیماری خود کلنجار برود تا آقای دکتر به سفر کاملاً بی دغدغه خود بپردازند!

وقتی دولت و مجلس، خود از طرفداران تعطیلی ها هستند!

اگر می خواهید باور کنیم که دولت و مجلس، خود رفدار تعطیلی ها و بین التعطیلی ها نیستند، به فکر باشید! یکبار برای همیشه تشکیل جلسه دهید و حکم کنید که از این پس، هیچ کس حق ندارد از تعطیلی ها، سواستفاده کند و برای خود بین التعطیلی بتراشد! و البته این دستور را ، باید اول از همه به مسئولان بلندپایه تر داد و آنان را ملزم به اطاعت کرد و سپس، به زیرمجموعه ها و کارمندان! اگر مسئولی هر روز، به فکر فرار از کار خود نباشد، بی شک زیرمجموعه و کارمندان نیز در تدارک این عملِ شبهِ حرام نخواهند بود. آیا این جماعتی که با تعطیلی ها و بین التعطیلی ها چنین می کنند و کار مردم بی نوار و مظلوم را به سادگی معلق می کنند، حقوقی که از «حق 80 میلیون ایرانی» می گیرند، حلال است؟! خنده دار نیست که عنوان «ارباب رجوع» به مردم می دهند؟! افرادی که به سادگی روزها و هفته ها را چنین تعطیل می کنند، «ارباب» هستند یا مردمی که اگر اعتراضی به این شیوه بکنند، فوراً تهدید می شوند که بر اساس فلان ماده قانونی، در صورت ابراز ناراحتی به تحمل زندان محکوم می شوند؟!

اما سوال اساسی و پایانی این است، تا کی قرار است تعطیلی ها ادامه داشته باشد و به بهانه ی آن، کشور را متوقف کرد؟! آیا قرار نیست برای این موضوع اساسی فکری شود؟! آیا همچنان باید، معیار احترام به حوادث مهم تاریخی و کاملا قابل احترام در اعصار پیشین و فعلی،  را در تعطیلی های رسمی جستجو کرد؟!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.