به نوشته همشهری آنلاین؛ «سرقت یا ناپدید شدن مجسمه برنزی کودک که در حوالی میدان ونک نصب شده بود باز همان گمانه‌زنی‌های سال ۸۹ را زنده کرد که پررنگ‌ترین‌شان ارزش مالی جنس برنزی مجسمه‌ها بود. بیان اعتراض و مخالفت، تفاوت اعتقادی در باب پیکرتراشی و... نیز از جمله گمانه‌زنی‌هایی بود که زیر‌ سایه سنگین ارزش مالی رنگ باختند. حالا باز هم نگاه متعجب مردم مانده و مجسمه‌سازانی که نگران ناپدید شدن آثارشان هستند. اتفاق مثبتی که بعد از آن سال رخ داد تقاضای مکرر شهروندان از شهرداری برای افزایش نصب آثار حجمی در محله‌ها و معابر بوده است.

ماجرای پارک ملت

برای آنها که نگاهشان به اطراف دقیق‌تر است، نبود چند روزه آثار حجمی و مجسمه‌هایی که سال‌هاست به نشان معبر و مکانی تبدیل شده‌اند به خوبی به چشم می‌آید حتی اگر علاقه چندانی هم به هنرهای تجسمی نداشته باشند. آنها که پاتوق هر روزه‌شان بوستان ملت است خوب می‌دانند دیدن پایه بدون سردیس صنیع خاتم در کنار پله کان پارک ملت یعنی چه. «به جزییاتش دقت نکرده بودم اما جای خالی‌اش را همان روز اول متوجه شدم،‌ فکر کردم حتما برای مرمت برده‌اند اما در اخبار متوجه ماجرا شدم.» پارک ملت پاتوق هر روزه احمد خشایار است که با بازنشسته‌های هم سن و سال خودش آنجا را برای گپ و گفت و پیاده‌روی انتخاب کرده‌اند.

«باورم نمی‌شد دزدیده باشند. این‌همه سال این مجسمه‌ها اینجا نصب شده و کسی کاری شان نداشته.» پیرمرد دیگری که بازنشسته دانشگاه تهران است، می‌گوید: «این چیزها عجیب نیست. مجسمه فردوسی در ساختمان نگارستان دانشگاه تهران در میدان بهارستان را حدود ۴۰ سال قبل آسیب رساندند. شادروان دکتر حسن حبیبی به دنبال متخصصی گشت که توانست برنز را دوباره به خوبی مرمت کنند. فرهنگ و هنر برای خیلی‌ها بی‌معناست.»

آقا بهروز عکاس پارک ملت است. درست ۴۰ سال است که عکس‌های مشتریانش را روی آخرین نیمکت پایین پله کان می‌گذارد و با دوربین در دستش منتظر مشتری است. مشتریانی که سال‌هاست کمتر و کمتر می‌شوند و حتی به توصیه‌های بهروز برای بهتر شدن عکس‌های موبایلی‌شان هم توجهی نمی‌کنند. عکاس پارک ملت اما روایت دیگری از ۷ سال قبل و نبود چند وقته سردیس استاد صنیع خاتم دارد. «دزدیدنی در کار نبوده. خود شهرداری مجسمه را برای ترمیم برد و دوباره بعد از چند وقت برگرداند سر جایش. آن‌ روز که مجسمه رو می‌بردند من اینجا بودم و دیدم.»

صبحی که شریعتی سلام نکرد

مجسمه دکتر شریعتی در پارک شریعتی هم همین داستان را دارد. در ورودی اصلی پارک سردیس فایبرگلاسی دکتر شریعتی چند سالی است که جایگزین سردیس ناپدید شده برنزی شده است. خانم‌های میانسال محدوده سه راه ضرابخانه هم که چند سالی است پارک شریعتی را برای ورزش صبح گاهی انتخاب کرده‌اند در همان روز اول متوجه غیبت سردیس شریعتی شده‌اند. «هر روز صبح به مجسمه دکتر شریعتی سلام می‌کردم. اما آن روز نبودنش برایم عجیب بود.»

خبر سرقت سردیس شریعتی برای شیرین که مسیر زندگی جوانی‌اش را مدیون آشنایی با کتاب‌های او بوده غم‌انگیز هم بوده است. «بیکاری دلیل اصلی است. برنزش را آب می‌کنند و سود می‌برند. این‌ هم خودش یک نوع کارآفرینی از راه خلاف است دیگر.» خانم جوانی هم که از اهالی همین محدوده است و روزها از پیاده روی مقابل پارک عبور می‌کند ناپدید شدن سردیس شریعتی را سیاسی می‌داند. شیوا پژمان خواه می‌گوید: «شریعتی مخالفان زیادی دارد. تنها چیزی که در زمان مفقود شدن سردیسش به ذهنم رسید مسائل سیاسی و تلاش برای تغییر نام بوستان بود!»

افزایش درخواست شهروندان برای نصب آثار حجمی

بعد از ناپدید شدن ۱۲ مجسمه‌ برنزی شهر تهران، نصب آثار برنزی در پایتخت با احتیاط بیشتری انجام شد. سیدمجتبی موسوی، معاون فرهنگی و هنرهای شهری سازمان زیباسازی شهرداری به همشهری می‌گوید: هنوز بعد از گذشت چند سال در جلساتی که با هنرمندان مجسمه‌ساز برگزار می‌شود نگرانی‌هایی از سرقت آثار حجمی وجود دارد. سازمان زیباسازی نیز به راه‌‌هایی برای کنترل آثار ارزشمند فکر کرده اما امکان اجرای آنها مانند نصب دوربین و... وجود ندارد.

وی تاکید می‌کند که سیستم‌های کنترلی را می‌توان تنها برای آثاری که از نظر معنوی نیز خاص هستند اجرا کرد که این گونه آثار هم معمولا در فضاهایی محدود و کنترل شده نگهداری می‌شوند. موسوی یادآور می‌شود: مردم هم می‌توانند توجه خود را به مبلمان شهری و آثار حجمی بیشتر کرده و به آنها حساس باشند. اما اتفاقی که بعد از ناپدید شدن مجسمه‌ها رخ داده افزایش تقاضای شهروندان مناطق و محله‌های مختلف برای نصب آثار حجمی بوده است. به گفته این مقام مسئول در سازمان زیباسازی شهرداری تهران میزان تماس‌ها و درخواست ها از برخی محله‌ها بسیار قابل توجه و عجیب بوده که تلاش شده به این تقاضاها پاسخ داده شود.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.