دنیای اقتصاد: میشاییل اشتاینر، یکی از مشاوران خارجی صدراعظم سابق آلمان به اشپیگل می‌گوید گرهارد شرودر، دنیا را از یک حمله اتمی دیگر نجات داده است. به گفته او پس از حملات ۱۱ سپتامبر، سیاست خارجی جورج بوش وارد یک فاز احساسی و بی‌منطق شده بود که هر آن احتمال داشت به یک فاجعه بشری ختم شود. بازهای جمهوری‌خواه در آن مقطع می‌خواستند افراطیون منطقه خاورمیانه را به هر نحوی که شده سرکوب کنند و حتی کاخ سفید آماده بود که از بمب اتم علیه آنها استفاده کند. کاندولیزا رایس نیز تایید کرده است که آمریکا قصد داشته به افغانستان حمله اتمی کند.


مشاور صدراعظم پیشین آلمان افشا کرد

حسین موسوی: با فاش‌گویی میشاییل اشتاینر، یکی از مشاوران خارجی صدر اعظم سابق آلمان مشخص شده است که گرهارد شرودر، دنیا را از یک حمله اتمی دیگر نجات داده است. به گفته اشتاینر پس از حملات 11 سپتامبر، سیاست خارجی جورج بوش وارد یک فاز احساسی و بی‌منطق شده بود که هر آن احتمال داشت به یک فاجعه بشری ختم شود. هفته‌نامه اشپیگل به نقل از مشاور سیاست خارجی گرهارد شرودر می‌نویسد: بازهای جمهوری‌خواه در آن مقطع می‌خواستند افراطیون منطقه خاورمیانه را به هر نحوی که شده سرکوب کنند و حتی کاخ سفید آماده بود که از بمب اتم علیه آنها استفاده کند. استفاده از بمب اتم، سه‌گانه رسوایی نظامی آمریکا را تکمیل می‌کرد. پس از فاجعه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و سپس جنگ با ویتنام، دنیا با یک فاجعه بشری دیگر روبه‌رو می‌شد.



اشتاینر می‌گوید: پس از حملات ۱۱ سپتامبر مقامات ایالات‌متحده دچار چنان وحشتی شده بودند که آماده بودند با نخستین پاسخ کوبنده، دنیا را وارد یک تراژدی دیگر کنند. چند هفته پیش از اشغال عراق توسط ایالات‌متحده، کاندولیزا رایس با فاش کردن اسنادی تایید کرده بود که آمریکا قصد داشته است تا با حمله اتمی به افغانستان و برخی کشورهای حامی گروه القاعده، کار این گروه را یکسره کند؛ اما دولت وقت آلمان مانع انجام این کار شده است. تاکنون دو روایت از این اقدام صورت گرفته است. روایت اول می‌گوید صدراعظم آلمان قصد داشته است به آمریکا یک چک سفید امضا بدهد و از هر اتفاقی که واشنگتن رقم می‌زند، حمایت کند. در این سناریو به دلیل مخالفت اشتاینر با این موضوع، گرهارد شرودر او را محترمانه از پست شغلی‌اش اخراج می‌کند و او راهی هندوستان می‌شود. وی در این کشور از یک مشاور به یک سفیر تنزل رتبه پیدا می‌کند. این در حالی است که روایت دیگر می‌گوید: گرهارد شرودر و یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه وقت آلمان هر تلاشی که از دست‌شان بر می‌آمد برای متوقف کردن جورج دبلیو بوش انجام داده‌اند. در آن مقطع زمانی به نظر می‌رسید، هر تلاشی که این دو دولتمرد آلمانی برای منصرف کردن جورج بوش انجام ‌داده‌اند، کاری عبث و پوچ بوده است. گفته می‌شود بوش تصمیم خود را گرفته بود و اجازه نمی‌داد کسی روی تصمیم‌گیری وی تاثیر بگذارد. او روی ماشین مرگ خود نشسته بود و فرمان را به دست کس دیگری نمی‌سپرد.


او اعتقاد داشت که خداوند قدرتی به وی داده است که وی باید از این قدرت استفاده کرده و خاورمیانه را به «آزادی» برساند. او از این قدرت به‌عنوان «لطف خداوندی» یاد می‌کرد. او می‌گفت این قدرت با لطف الهی که همان اعطای آزادی به بشر است، باید همدم و دمخور باشد. البته برخی کارشناسان اعتقاد دارند که این لطف ادعایی، به بزرگ‌ترین تراژدی سیاست خارجی ایالات‌متحده تبدیل شد. او ابتدا به افغانستان حمله کرد و سپس عراق را مشمول بلندپروازی‌های عقیدتی خود کرد. به اعتقاد ناظران سیاسی، پس از رسوایی دیپلماتیک جنگ ویتنام، جنگ عراق و افغانستان بدترین رسوایی سیاسی ایالات‌متحده به حساب می‌آید. این جنگ در حدود 14 هزار کشته برجای گذاشت. 10 هزار نفر از این کشته‌ها به غیرنظامیان عراقی مربوط می‌شد و 4 هزار نفر نیز از سربازان آمریکایی در طول دوران اشغال کشته شدند. به گفته این دسته از کارشناسان، این جنگ تاکنون دو نتیجه مهم در سیاست خارجی ایالات‌متحده به همراه داشته است: ابتدا یک رسوایی بزرگ برای آمریکا و سپس به هم ریخته شدن اوضاع خاورمیانه و رشد بنیادگرایی در این منطقه. به تازگی جورج بوش با انتشار خاطرات خود به نام «نقاط مهم تصمیم‌گیری» مدعی شده است که گرهارد شرودر در سال 2002 و همچنین پس از انتخاب مجدد وی به‌عنوان رئیس‌جمهوری گفته بود بی‌چون و چرا حامی سیاست‌های وی خواهد بود؛ اما گرهارد شرودر به تازگی این ادعا را رد کرده و گفته است جورج بوش حقیقت را نمی‌گوید. اشپیگل در این راستا به اسنادی دست پیدا کرده است که صحت ادعای شرودر را تایید می‌کند. گزارش اشپیگل نشان می‌دهد در آن مقطع زمانی مقامات آلمانی، چند هفته پیش از اشغال عراق به واشنگتن سفر و برای منصرف کردن مقامات آمریکایی از حمله به عراق با کاندولیزا رایس و چند تن از مقامات شورای امنیت ملی آمریکا رایزنی کرده‌اند. اشپیگل می‌گوید در این اسناد مشخص شده تیم وزارت امور خارجه آلمان برای این موضوع، با سرپرستی «کلاوس شروت» به واشنگتن سفر کرده است.


آب در هاون کوبیدن

تیم خارجی آلمان در سفر به واشنگتن یک دیدار ۹۰ دقیقه‌ای با رایس داشته و آنها قصد داشتند رایس را برای حمله نکردن به عراق مجاب کنند؛ اما رایس به تیم خارجی آلمان گفته است برای وجهه آمریکا پاسخ ندادن به این حمله خوب نیست و آمریکا چاره‌ای جز دفاع از موقعیت خود در دنیا ندارد. به اعتقاد برخی از کارشناسان، سیاست‌ خارجی آمریکا، پس از حملات ۱۱ سپتامبر از اساس تغییر کرد و به سمت پرخاشگری بین‌المللی تغییر مسیر داد. با توجه به اسناد این جلسه مشخص شده که اعتراض آلمان به سخنان جورج بوش درست بوده است و آلمان در این رایزنی‌ها به درستی پیش‌بینی کرده بود که نتایج حاصل از سیاست‌های واشنگتن فاجعه‌بار خواهد بود. بر اساس اسنادی که منتشر شده رایس در این جلسه پیش‌بینی کرده است که عراق از این حمله بیشتر از آمریکا سود خواهد کرد و فرصتی برای این کشور پیش خواهد آمد که به سمت دموکراسی قدم بردارد. آلمانی‌ها پیش‌بینی کرده بودند در صورت حمله به عراق، بیش از آنکه آمریکا سود ببرد، این ایران است که برنده واقعی این جنگ خواهد بود؛ زیرا آمریکا بزرگ‌ترین دشمن این کشور را از بین برده است و در نهایت در عراق نیروهای مورد دلخواه ایران روی کار خواهند آمد. شروت در یکی از اسنادی که منتشر شده، نوشته است: آمریکایی‌ها گمان می‌کردند که با این کار قلب و دل جوانان مسلمان را به دست خواهند آورد و آلمان پیش‌بینی کرده بود که آمریکا با پاسخ‌های تروریستی روبه‌رو خواهد شد.


نشانه‌های جنگ

چند روز پیش از اینکه آمریکا طرح حمله به عراق را به شورای امنیت ببرد، کالین پاول، وزیر امور خارجه ایالات‌متحده در نیویورک در یک سخنرانی ادعا کرد که عراق به رهبری صدام حسین دارای تجهیزات کشتار ‌جمعی است. در مقابل آلمانی‌ها هشدار داده بودند که چنین ادعایی صحت ندارد. در واقع پاول با این سخنرانی قصد داشته است تا شورای امنیت را برای حمله آمریکا مجاب کند.


کمتر از سه ماه پیش از این سخنرانی در پی قطعنامه ۱۴۴۱ شورای امنیت، تهدید شده بود در صورت پیدا کردن هر نوع سلاح کشتار جمعی با «عواقب جدی» روبه‌رو خواهد شد. در این مدت نیز دولت عراق مجبور به همکاری با سازمان انرژی اتمی و سایرموسسات بازرسی‌های بین‌المللی شده بود؛ اما هیچ‌کدام از این گروه‌ها نتوانسته بودند مورد مشکوکی پیدا کنند. در این مدت آمریکا مدام بی‌تاب‌تر می‌شد. زیرا آمریکا قصد داشت هرچه زودتر علیه عراق حمله کند. آمریکا قصد داشت تا این حملات پیش از توفان‌های شن معروف عراق روی دهد. همچنین در این استراتژی، حمله در ماه‌های سرد عراق اولویت داشت.


رایس برای اینکه از موضع آمریکا در قبال حمله به عراق دفاع کند، به شروت چنین می‌گوید: در 12 سال گذشته هر تلاشی کردیم، جواب نداد، صدام حسین یک آدم متقلب و پنهانکار است که مدام در حال گمراه کردن ماست.» در مقابل این اظهارنظرها، آلمان از آمریکا خواسته بود تا زمان بیشتری به تیم‌های بازرسی بدهند و واشنگتن این همه عجله برای حمله به عراق نداشته باشد. گرهارد شرودر حتی در آن زمان برای این موضوع یک تیم برای خود دست و پا کرده بود. وی ژاک شیراک، رئیس‌جمهوری وقت فرانسه، همچنین پوتین رئیس‌جمهوری روسیه را که هر دو عضو ثابت شورای امنیت هستند، برای یارگیری در این شورا انتخاب کرده بود.


رایس چندین بار در برابر موضع آلمان خشمگین شده و گفته بود که آلمان کاری جز این ندارد تا آمریکا را از جنگ با عراق منصرف کند. این در حالی است که در پایان هیچ‌کدام از تلاش‌های برلین برای متوقف کردن آمریکا موثر واقع نشد و واشنگتن در عرض دو هفته عراق را به اشغال خود در آورد.

اشپیگل می‌نویسد: در بیستم ماه مارس بمب‌های آمریکایی برای آزاد کردن عراق باریدن گرفتند، اما سرنوشت، همواره راه خود را می‌رود.