افسانه بوش

حسین موسوی: افلاطون یا ارسطو، فروید یا یونگ، اوبی یا اوناکین (از شخصیت‌های اصلی فیلم جنگ ستارگان)، جب یا مارکو؟ با خرد سیاسی که امروزه به دست آورده‌ایم، به نظر می‌رسد، دو جمهوری‌خواه فلوریدایی در دور نخست رای‌گیری نامزد ریاست‌جمهوری شوند و این تکرار داستان «استاد» و «شاگرد» است. در این اواخر اما داستان به‌گونه‌ای نادر پیش می‌رود، اینکه دیگر نشانی از داستان «استاد-شاگردی» در بین آنها دیده نمی‌شود. فرماندار سابق جب بوش ۶۱ ساله استاد است و مارکو روبیو ۴۳ ساله همچون حواری نقش شاگرد را ایفا می‌کرده و همچون مشعلی صادقانه در محافل محافظه‌کاری می‌درخشیده است. داستان واقعی این دو از ۱۳ سپتامبر سال ۲۰۰۵ شکل می‌گیرد. زمانی که جشن رسمی جمهوری‌خواهان برگزار می‌شد، روبیو به عنوان نخستین محافظه‌کار کوبایی-آمریکایی در مقام رئیس مجلس از فلوریدا یک سخنرانی انجام داد که آتشی به پا کرد. روبیو بسیار فصیح و سخنورانه در مورد مادر مجردی صحبت می‌کرد که دوست داشت آتیه‌ای خوب و محکم برای فرزند خود دست و پا کند و محذورات اخلاقی حکم می‌کرد که به وی کمک شود. وقتی سخنان او تمام شد، جب بوش مفتون سخنان وی شده بود و لب از لب نمی‌توانست بگشاید.

بوش می‌گوید: نمی‌توانم بگویم که چقدر در آن زمان افتخار کردم روبیو یک جمهوری‌خواه است، پیش از اینکه داستان «چانگ» را بازگو کنم.

«چانگ» یک سلحشور افسانه‌ای است. چانگ کسی بود که به اصول محافظه‌کاری باور داشت. او اعتقاد داشت «کاپیتالیسم» کار راه انداز است. او باور داشت که ارزش‌های اخلاقی زیربنای یک جامعه آزاد است. من به اصول چانگ در زندگی عمومی‌ام تکیه می‌کنم. او در کنار من است، هر چند گاهی او را ناامید می‌کنم، او اما به عنوان یک سلحشور هرگز مرا ناامید نمی‌کند.

بوش، روبیو را به عنوان «شمشیر طلایی» به دیگران معرفی کرد و به‌طور رسمی مقصود خود را از این جمله بیان کرد: «می‌خواهم شمشیر طلایی بزرگ‌ترین سلحشور محافظه‌کاران را به تو ببخشم».

واضح است که روبیو و بوش به دیده تحسین به همدیگر نگاه و از یکدیگر حمایت می‌کنند. نخستین شغل روبیو پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه حقوق استخدام در شرکت «آل کاردناس» بود. وکیلی متولد کوبا در میامی که از پیش خود را به بوش نزدیک کرده و بعدها نیز رئیس حزب در دولت شد. بوش در سال ۱۹۹۸، کرسی شهر میامی را به وی هبه کرد و خود نیز به عنوان نامزد در انتخابات فرمانداران شرکت کرد و سپس در مقام فرمانداری قرار گرفت. بوش در سال ۲۰۱۰ در شب جشن پیروزی روبیو در انتخابات حضور پیدا کرد. شبی که روبیو توانسته بود چارلی کریست، نامزد سابقا جمهوری‌خواه را که مستقل شده بود شکست دهد و جشن پیروزی را برگزار کند.

اما در معنای سنتی آن، آیا یک «استاد» این همه با همکار جوان خود همکاری تنگاتنگ دارد. این موضوعی است که باید گفت در عالم واقع، اصلا اتفاق نیفتاده است. در حقیقت، آرشیو ایمیل‌های بوش اشاره دارد به اینکه در بیشتر ۷ سال گذشته جب بوش با دو مردی از «تالاهاسی فلوریدا» به همین‌گونه رفتار می‌کرده است و وی با تمام قانون‌گذارانی که در خارج از سنا و مجلس نمایندگان بوده‌اند، مشابه رفتار ‌کرده است. در بهار ۲۰۰۲، روبیو به ملاقات بوش رفت و از وی کمک ۷۰۰ هزار دلاری برای سازه فاضلاب «میامی غربی» تقاضا کرد. به‌رغم اینکه پروژه مذکور از لیست پروژه‌های بوش حذف شده بود، اما این کمک سرانجام صورت گرفت. در سال ۲۰۰۳ نیز روبیو ۲۰۰ هزار دلار در خواست کرد تا «سیتی هالِ تاریخی» را در شهر میامی بازسازی کند. در مقابل در سال ۲۰۰۵، بوش از روبیو خواست تا با سناتورها برای بودجه‌ در نظرگرفته شده در آموزش و پرورش رایزنی کند.

روبیو نیز به نوبه خود در روز افتتاحیه کتابش به نام «یک پسر آمریکایی» از جب بوش به عنوان «کارخانه ایده‌سازی» برای فلوریدا یاد کرد؛ اما هرگز به رابطه شاگرد و استادی اشاره نکرد.

تعداد کمی از افراد هستند که می‌توانند لقب شاگرد را در حلقه بوش از آنِ خود کنند. از جمله فرزندان او «جورج‌پی.بوش»، «جب جونیور بوش». در خارج از خانواده بوش نیز کسانی هستند که عنوان شاگردی جب بوش را بتوانند از آنِ خود کنند. «برایان یابلونیسکی» شاید نزدیک‌ترین فرد در خارج از حلقه خانوادگی به جب بوش باشد. او نیمه گمشده ایدئولوژیک و فکری جب بوش به حساب می‌آید. او نیز فارغ‌التحصیل مدرسه حقوق است و در سازمان «آینده فلوریدا» با جب بوش در بین سال‌های ۱۹۹۴ و ۱۹۹۸ کار می‌کرد. او همچنین در نوشتن کتاب «نمایه‌هایی در شخصیت» با جب بوش همکاری کرد. این کتاب را جورج بوش در سال ۱۹۹۶ منتشر کرد و حتی به چاپ دوم نیز رسید. در نهایت یابلونیسکی در سال ۱۹۹۸ به عنوان مشاور فرماندار در نزد جب بوش فعالیت خود را آغاز کرد.

روبیو اما راه بسیار متفاوتی را طی کرده است. او در سال ۲۰۰۰، از کمیسیون میامی غربی برای شرکت در انتخابات مجلس نمایندگان حضور پیدا کرد. او توانست در انتخابات زودهنگام پرشی ۹ ماهه داشته باشد و وارد مجلس نمایندگان شود. مزیت ارشد بودن در دوره نمایندگی بسیار کمک حال وی بود. او توانست با استفاده از این مزیت ریاست مجلس را نیز به عهده بگیرد. در حالی که بوش به عنوان هماهنگ‌کننده سیاست‌های سخت و سنگین جمهوری‌خواهان در کاپیتول هیل مطرح شده بود، روبیو نقش حلقه واسط اتحاد در بین جمهوری‌خواهان را ایفا می‌کرد و از او به عنوان متعهدترین رئیس‌مجلس یاد می‌شد. این در حالی است که روبیو هرگز توانایی رهبری کردن را نداشته است. او در کتاب «یک پسر آمریکایی» نیز به این موضوع اشاره می‌کند. او می‌گوید: این توانایی را از زمانی در خود کشف کرد که در یکی از کمیسیون‌ها به وی نقش برجسته‌ای داده شد. در آن سال‌ها او توانست در تصویب چند قانون نقش اساسی ایفا کند، هر چند که نتوانست برای یک تیم بیس‌بال در فلوریدا یارانه چند میلیون دلاری تصویب کند. او بارها برای این موضوع اقدام کرد و هربار نیز شکست خورد. او در این‌باره به بوش نامه نوشت که هیچکدام از نمایندگان فلوریدا از این طرح حمایت نمی‌کنند. او در ۶ سال نخست نمایندگی‌اش یک تغییر خط مشی اساسی را در کارهایش ایجاد کرد. او با استفاده از این تغییرات توانست ده‌ها میلیون دلار برای مدارس جنوب فلوریدا بودجه دریافت کند. او به عنوان یک رئیس مجلس تاثیر قابل توجهی در تصویب این قانون داشت. این طرح هر چند مخالفان فراوانی داشت و برخی از دموکرات‌ها و حتی جمهوری‌خواهان اعتقاد داشتند که تصویب این بودجه برای مدارس فلوریدای جنوبی کاری غیرضروری است؛ اما باز هم وی اقدام به این کار کرد. اعتقاد نمایندگان مخالف این بوده که فلوریدای جنوبی منطقه‌ای مرفه است و نیازی به هزینه دولتی در آن نیست. ربیو اما از طرح خود دفاع کرد و گفت او نگاه جامع‌نگر به موضوع دارد نه یک نگاه منطقه‌ای.

اگر روبیو یک چیز مثبت از بوش یاد گرفته باشد این بوده که وی باید برای کسب شهرت به منطقه خود اکتفا نکند و به فراتر از زادگاهش بیندیشد. بوش در سال ۱۹۷۹ که وارد فلوریدا شد، از پیش شهرتش را با خود همراه کرده بود. نام خانوادگی او چنین کمک بزرگی بود. پدر او کمپین نخست خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری برقرار کرده بود و نیازی به کسب شهرت از طرق دیگر نداشت. او همچنین با استفاده از این شهرت توانسته بود سازمان «آینده فلوریدا» را تاسیس کند که تا سال ۱۹۹۴، مستقیما این سازمان را اداره می‌کرد. سوای اینکه وی به طرز ماهرانه‌ای توانایی پوشش اخبار مربوط به خود را داشته و دارد، برای وی که در سال ۱۹۹۸، به عنوان فرماندار این منطقه برگزیده شد، حمایت‌های گروهی خوبی نیز از وی به عمل آمد. روبیو نیز به نوبه خود، برای وی کار گروه «۱۰۰ ایده» را آغاز کرد و برای تولید یک دی‌وی‌دی ۵۰۰ هزار دلار از حزب جمهوری‌خواه کمک گرفت تا هزینه حق تولید و کارکنان را پرداخت کند. او مجبور بود که به تمام نقاط فلوریدا سفر کند تا در خصوص این دی‌وی‌دی صحبت کند. او همچنین طرحی ارائه داد که حاکی از حذف مالیات بر فروش منزل بود. شایستگی‌های فردی و جمعی یک نتیجه روشن داشت و اینکه روبیو نخستین قدم بزرگ خود را برای شناساندن نامش برداشت و همین موضوع توانست او را تا مقام ریاست‌ مجلس برساند. همچنین این موضوع در سال ۲۰۱۰، برای انتخابات سنا نیز موثر واقع شد و وی توانست در همین سال وارد مجلس سنا شود. این مقدار تلاش همواره با تحسین جب بوش همراه بود، به‌ویژه در ۹ سال پیش که وی توانست وارد مجلس نمایندگان شود.

روبیو یک نقطه ضعف بزرگ داشت. او سخنران خوبی نبود، در مقابل یک شنونده خوب بود که می‌توانست نت‌برداری کند و به دقت همه‌چیز را به خاطر بسپارد. او توانست با تمرین بر این ضعف خود غلبه کند اما گاهی که عصبی می‌شد، ناگهان نقطه ضعف او آشکار به چشم می‌آمد.

در نهایت در روزی که او آن سخنرانی قابل توجهش را انجام داد، توانست اشک را در چشمان بسیاری از نمایندگان جاری کند. بوش توانست به این موضوع پی ببرد که ربیو دو حسن دارد که وی فاقد آن است. نخست نوع سخنرانی شیوای روبیو بود که با احساس همراه شده بود. دیگر اینکه داستانی که وی تعریف می‌کرد در واقع بازتابی از زندگی خودش بود. جایی که یک «بچه مهاجر» مشاهده می‌کرد پدر و مادرش از گرگ و میش هوا به سر کار می‌روند تا برای فرزند خود آتیه‌ای بهتر درست کنند. در حالی که بوش فاقد چنین پیشینه‌ای است و دارای خانواده‌ای «ابَر پولدار» است و در رفاه مطلق بزرگ شده است.

در بازار سیاسی از نظر شما کدام داستان بیشتر خریدار دارد؟ جای تعجب ندارد که بوش آن‌گونه به گریه می‌افتد. زمانی که روبیو کار خود را به عنوان رئیس‌مجلس فلوریدا آغاز کرده بود، چند هفته‌ای می‌شد بوش دفتر فرمانداری خود را ترک کرده بود. پیش از اتمام دوره کاری جب بوش، همین چارلی کریست باعث شده بود این دو بیش از پیش به هم نزدیک شوند. او مخالف همه طرح‌های بوش در زمینه آموزش و پرورش بود و دیگر نمی‌توانست مرد مورد اعتماد جب باشد. زمانی که دفتر بوش به روبیو پیشنهاد کمک‌های مالی کرد، روبیو نیز به این درخواست، پاسخ مثبت داد و همکاری این دو به این‌گونه شکل گرفت. پس از جشن شمشیر طلایی، بوش در نامه‌ای به روبیو متذکر شد که می‌تواند چندین نفر را به عنوان عاملان اجرایی استخدام کند تا کمک حال وی باشند. در این راستا، روبیو ۱۸ نفر از مشاوران جب بوش را به کار گرفت تا بتواند زمینه را برای موفقیت‌های بیشتر روبیو فراهم کند. در سال ۲۰۰۶، دوره فرمانداری جب بوش به پایان رسید. او بیش از دو دهه از تاثیرگذارترین مردان فلوریدا محسوب می‌شد. چه از ۱۹۸۰ که وی نتوانست از انتخابات نتایج خوبی به دست آورد و چه زمانی که به عنوان نامزد ریاست‌جمهوری در انتخابات شرکت می‌کرد و ناکام به خانه باز می‌گشت.

مشخص است که پس از وی، چارلی کریست جمهوری‌خواه و جیم دیویس دموکرات‌خواه حافظ میراث جب نخواهند بود و پیدا بود که نقش روبیو در سال ۲۰۰۷، این بوده که بخشی از وجود او باشد و در برخی جهات جب بوش را در ساختار قدرت حفظ کند. برای بوش، بهترین اتفاق این است که در غیاب شاگرد خود بتواند موفقیت کسب کند. این بهترین اتفاق برای او خواهد بود.