نگاه دیگران-بخش پایانی
قطر بهمثابه یک قدرت عاریهای
با این وزن قدرت عاریهای، اما بهایی هم پرداخت شد. در جریان بازیهای المپیک زمستانی، روسیه بهدلیل احتمال حملات تروریستی، خشونت و نژادپرستی به یک نگرانی امنیتی متهم شد. همچنین انتقاد شدیدی از قانون ضدهمجنسگرایان روسیه وجود داشت. با توجه به اجرای جام جهانی روسیه، قبل از آن اتهامات فساد، نژادپرستی، هولیگانیسم و دوپینگ وجود داشت. تحقیقات باتویف نشان میدهد که درحالیکه «بهطورکلی برای دوره جام جهانی و برای چند هفته پس از آن» روسیه تصویر مثبتی را حفظ کرد، پس از این دوره «داستانهای عمدتا منفی درباره روسیه» بازگشتند. او این را با المپیک زمستانی مقایسه کرد: «بازیهای سوچی عالی بودند. بنابراین همهچیز خوب بود، اما پس از سوچی داستانهای زیادی درباره کریمه و دوپینگ و اکنون ۴سال بعد، بهسختی میتوان گفت که بازیهای سوچی تصویر از روسیه را تغییر داده است.» بهطور مشابه، تلاشها برای تعامل با فیفا نیز توسط پرونده «اسکریپال» از بین رفت. بهعبارتدیگر، استفاده از ابزارهای دیگر توسط سیاستگذاران، بهویژه با تکیه بر قدرت سخت، «وزن» قدرت عاریهای روسیه را از بین برد و عمدتا بهایی (هزینه) را از تعامل با بازیگران غیردولتی ورزشی پرداخت.
۵) اعتبار مفهوم قدرت عاریهای
بررسی دقیق نمونههای بحرین، ایران، عربستان سعودی و مورد روسیه اعتبار و ویژگی قدرت عاریهای را بهتفصیل بیان میکند. فراتر از مطالعه مورد محوری قطر، کشورهای دیگر نیز میتوانند از بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی، نهادهای ورزشی، رسانهها و اندیشکدهها حمایت کنند. برای بررسی و رفع محدودیتهای آن و برای اندازه هر دولتی، قدرت عاریهای میتواند سودمند باشد. برای مثال، قطر از بازیگران غیردولتی ورزشی حمایت کرد تا به عدم موفقیت و سابقهی درازمدت ورزشی بپردازد؛ مقایسه با روسیه آموزنده است. در مقابل، روسیه سابقهای طولانی از ورزش در کشور دارد و در تمام مسابقات ورزشی مشهور قهرمان شده است، اما شاهد بودیم که رویدادهای بزرگ ورزشی بینالمللی بهدلیل فقدان ظرفیتهای قدرت نرم این کشور میتوانند با محدودیتهای مربوط به جذابیت این کشور در جهان مقابله کنند. در هر دو مورد، تعامل با بازیگران غیردولتی ورزشی بهمنظور به عاریت گرفتن حضور پررنگ این بازیگران و گسترش بیشتر نفوذ روسیه و قطر مفید بود.
درباره بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی، میتوان استدلال کرد که همین سیاستها نتایج مشابهی را برای کشور کوچک قطر و قدرتی در سطح متوسط یا میانی –مانند ایران- به همراه داشت. این امر عمدتا بهدلیل حضور پررنگ و محبوبیت اسلام سیاسی در منطقه است. در عین حال، هزینههای زیادی با حمایت این بازیگران برای هر دو دولت به همراه داشت. مورد تعامل عربستان سعودی با «ایندیپندنت» یادآور حمایت قطر از بازیگران غیردولتی رسانهای است؛ بهویژه تعامل بین بازیگر غیردولتی معروف رسانهای «هاف پست» و «اینتگرال مدیا». چنین دامنهای از تعامل با بازیگران غیردولتی موثر به نظر میرسد؛ زیرا آنها به منفعت برخاسته از حضور پررنگ و اهمیت یک بازیگر غیردولتی رسانهای منجر میشوند. اما درباره قطر این همکاری تعطیل و درباره عربستان سعودی، «ایندیپندنت ترکی» توسط مقامات ترکیه مسدود شد.
در چارچوب قدرت عاریهای، شناخت و درک بسیاری از عوامل و سیاستهای دیگری که وزن قدرت عاریهای را کاهش میدهند، بسیار مهم است. اینها ممکن است کموبیش تحت فرمان دولت عاریهای باشند و میتوانند در طول زمان متفاوت باشند. خیلی از اینها ممکن است به دیدگاه و تصمیمگیری دولت بستگی داشته باشد. برای دولتهای کوچکی مانند بحرین و قطر، تعامل با اندیشکدهها این فرصت را به آنها داده است تا اعتبار و نفوذ جاافتاده آن اندیشکده بسیار مورد احترام را به عاریت بگیرند. از برخی جهات، درحالیکه رسانهها بر کل جمعیت تمرکز میکنند، اتاقهای فکر بر روشنفکران و سیاستگذاران کشورها تاثیر میگذارند. بنابراین به عاریت گرفتن چنین محبوبیت فراملیای برای به اشتراک گذاشتن روایتها و نگرانیهای سیاستی یک دولت بسیار مهم است.
نمونههای محدودی از دولتهای فوقالذکر وجود دارند که از قدرت عاریهای استفاده میکنند. عربستان سعودی در دهه۱۹۸۰ از مجاهدین افغان حمایت کرد، همانطور که در فصل مربوط به قبیلهگرایی نشان داده شد و اغلب برای جلب وفاداری قبیلهای کارکرد داشت؛ بحرین نیز با بازیگران ورزشی غیردولتی، مانند میزبانی «مسابقات جایزهی بزرگ فرمول۱ گلف ایر بحرین۲۰۲۰» تعامل داشت؛ امارات متحده عربی از «اسکاینیوز» (عربی) و سیانان (عربی) حمایت میکند.
با بررسی نمونههای بیشتر بازیگران غیردولتی جدید و بحث درباره استفاده بیشتر دولتها از قدرت عاریهای، توضیحات و مشارکتهای بیشتری در نتیجهگیریهای گستردهتر درباره این مفهوم وجود خواهد داشت. بررسی بیشتر حمایت دولتها از بازیگران غیردولتی برای اعمال قدرت عاریهای، این تحقیق را با توسعه بیشتر نظریه و درک شباهتها و تفاوتهای احتمالی استفاده دولتها از قدرت عاریهای، پیش خواهد برد. با وجود این، مواردی که تاکنون مورد بحث قرار گرفتند، ادعای شایستهای را برای تکمیل انواع جاافتاده قدرت (با یک جایگزین: قدرت عاریهای) که این کتاب قصد ارائه آن را دارد، نشان میدهد.