نگاه دیگران-بخش چهلوپنجم
قطر بهمثابه یک« قدرت عاریهای»
بهعنوان مثال، تمرکز بر مصر: در اوایل سال۲۰۰۱، برنامه «۶۰ دقیقه»ی شبکه سیبیاس مصاحبهای با «محمد عبدالمنعم»، سخنگوی سابق رئیسجمهور مصر پخش کرد که در آن وی اظهار کرد که «الجزیره برانداز است و عمدا در تلاش برای بیثبات کردن دولتهای عربی است»؛ خط استدلالی که امروزه مشخصه گروه چهار است. بهطور مشابه، تا سال۱۹۹۷، الجزیره بهدلیل داشتن «خصومت پنهانی با مصر» مورد انتقاد قرار گرفت که با حمایت مالی از سازمانهای اسلامگرا نشان داده شد و منجر به حادثهای بین مصر و قطر شد. همانطور که زمان نشان داد، تردید مصریها مبنی بر اینکه اسلامگرایان به متحد استراتژیک اصلی دولت قطر تبدیل شدهاند، ثابت شد؛ زیرا دولت قطر از آنها برای اهداف سیاسی خود استفاده کرد، همانطور که الجزیره نقش مهمی در برکناری رژیم مبارک از قدرت داشت.
نقل قولی از حُسنی مبارک طی بازدید او در سال۱۹۹۸ از دفاتر الجزیره در قطر با عنوان «اینهمه سروصدا از این قوطی» را میتوان در کنار نقش این «قوطی» بهعنوان یک بازیگر غیردولتی بانفوذ که در سرنگونی رژیم او در سال۲۰۱۱ کمک کرد، کنار هم قرار داد. رناوی استدلال روشن و مهمی را بیان میکند که الجزیره نقش مهمی در قیام، نهتنها در کوتاهمدت، بلکه در یک دوره گسترده ایفا کرد. او استدلال میکند که قطر از طریق پوشش الجزیره «بهعنوان یک قدرت منطقهای (معادل مصر یا عربستان سعودی) در تحمیل و برکناری رژیمها در منطقه عمل کرد؛ نه با ارتش نظامی، بلکه با ارتش روزنامهنگاران و فقط یک مجری.» بهجای قدرتهای متعارف، در آن زمان این یک کشور کوچک بود که با «به عاریت گرفتن» روایتهای اسلامگرایانه که الجزیره را برای مخاطبان جهانی و منطقهای دلپذیرتر میکرد، منجر به سیاستهای فعال موفقی در قیامهای مصر، تونس، لیبی و سوریه شد. همانطور که در فصل۳ اشاره شد، این امر به رهبری منطقهای «عاریهای» قطر کمک کرد.
ج) به عاریت گرفتن صدای قابلتشخیص و شناختهشده در سراسر جهان
قطر صدای شناختهشده الجزیره را «به عاریت گرفت» و در نتیجه، روایتها و صدای خود را در سطح جهانی افزایش داد. الجزیره با پیشبرد یک برنامه دموکراتیک، موفق شد مخاطب عرب را سیاسی کند. این شبکه با شکستن تابوها، ترویج آزادی بیان و ایجاد فضای باز برای جهان عرب همراه بود و از نظر اعتبار در جهان عرب از رسانههای غرب پیشی گرفت. در نتیجه، این کانال بهعنوان یک محرک کلیدی در نوسازی پخش برنامههای عربی در نظر گرفته شده است. زیانی پس از سیاسی کردن مخاطب، نتیجه میگیرد که الجزیره با «تامین خوراک برای مخاطبانی که تشنه اخبار موثق و تحلیلهای سیاسی جدی هستند» از آن بهره برده و روی آن سرمایهگذاری کرده است. بهطور مشابه، النووی و اسکندر معتقدند که الجزیره، انقلابی در جهان عرب ایجاد کرد و سانسور اعمالشده توسط رسانههای تحت کنترل دولت را به چالش کشید و بر موضوعاتی متمرکز شد که شامل بنیادگرایی ضعیف دموکراتیک، نابرابری سیاسی، فساد دولتی و نقض حقوق بشر بود. با این کار، الجزیره برای خود شناسایی منطقهای و بینالمللی بهدست آورد و قطر نیز با حمایت از آن، شناسایی را از آن «به عاریت گرفت».
الجزیره بهعنوان یک پدیده سیاسی ظهور کرد که از سوی «تاتهام» با عنوان «صدای بزرگ، کشور کوچک» شناخته شد. از این پدیده بهعنوان «عصر الجزیره» و در رسانههای غربی بهعنوان «پنجرهای برای بیان دموکراتیک» یا «سیانان جهان عرب» یاد میشد. «سِیب» با بهکارگیری مفهوم «اثر سیانان» یا پتانسیل رسانهها برای هدایت سیاست خارجی در غرب، مفهوم «اثر الجزیره» را بهعنوان «پارادایمی از نفوذ رسانههای جدید» بر سیاست جهانی پیشنهاد میکند. این امر ناشی از تمرکز بیشتر بر تاثیر کانال و اینترنت بر سیاستهای عربی و فرآیندهای تغییر و دموکراسیسازی به رهبری اسلامی با بهپیش بردن محدودیتهای بیان آزاد رسانهها در جهان عرب/اسلام است. با بهدست آوردن چنین شهرتی، جای تعجب نیست که الجزیره نیز در منطقه نفوذ پیدا کرد. در نتیجه، قطر با به عاریت گرفتن نفوذ الجزیره بهخوبی شناخته شد.
۴- هزینه قدرت عاریهای قطر: از طریق الجزیره
الف) حمایت از الجزیره: حامی «سخنگوی القاعده»
قطر نیز هزینه بالایی پرداخت کرد. این کشور بهعنوان یکی از حامیان کلیدی الجزیره، مستقیما با یک بازیگر غیردولتی رسانهای مرتبط بود. بنابراین زمانی که این کانال بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت و چنین تلقی شد که از استانداردهای حرفهای فاصله دارد و بهعنوان سخنگوی القاعده تلقی شد و سپس از سوی سایر کشورها هک، بمباران و مسدود شد، دولت قطر را نیز تحت تاثیر قرار داد. یکی از انتقادات اصلی، پوشش اسلامگرایانه این کانال بود. با وجود انکار هرگونه دستور کار و ادعای ارائه نظرات متعدد و عملکرد بر اساس استانداردهای حرفهای، این کانال به «تغذیه رادیکالیسم عربی» و «تغذیه احساسات ضد غربی» متهم شد.