قطر بهمثابه یک« قدرت عاریهای»
«جیل کریستال» استاد دانشگاه آبورن، آلاباما، تصریح میکند که به اعضای قبایل بهمحض ساکن شدن، آموزش و کار رایگان داده شد به این امید و انتظار که «این سبک زندگی شهری جدید و طبقهی متوسط، وفاداری قبیلهای را تضعیف کند.[...] ازآنجاکه دولت سعودی هم دقیقا همین کار را با همان قبایل انجام میداد، این سیاست وفاداری کامل را تضمین نمیکرد.» این سیاست تحت رهبری شیخ حمد و شیخ تمیم ادامه یافته است. در کنار پیشنهادهای شهروندی، به افراد قبیله و خویشاوندانشان از قبایل مهم و اصیل مشوقهایی با مزایای اقتصادی و اجتماعی مانند زمین، وام، شغل و فرصت برای فرزندانشان، از جمله بورسیه تحصیلی و سِمت در ارتش یا دولت، داده شده و جذب میشدند. علاقه خاص به جذب قبایل به شرح زیر توسط «سباستین مایزل» مرتبط است: «قبایل خود را برتر از سایر گروههایی (اصیل) توصیف میکنند که نمیتوانند تبار شجرهنامهای قوی تولید کنند. گروهها و خانوادههای کمتحرک اغلب با فقدان اصل و نسب شناختهشده دستوپنجه نرم میکنند. این خانوادهها ممکن است در سرتاسر این پادشاهی زندگی کنند، اما بهشدت از تفاوت وضعیت بین گروههای قبیلهای برتر، قبیلهای پست و گروههای غیر قبیلهای آگاه هستند.» بهعبارتدیگر، اقوام اصیلِ از نظر تاریخی حاضر و مهم در منطقه به دلیل پیوندها و ارتباطات مستحکم از نفوذ زیادی برخوردارند. نفوذ آنها صرفا در یک دولت پخش نمیشود، بلکه به دلیل ماهیت فراملی قبایل، در سراسر منطقه پخش میشوند. ثروت یک محرک کلیدی برای تعاملات قطر با افراد قبیله در استفاده از قدرت عاریهای است: ارائه مزایای مالی و اجتماعی به افراد قبیله بهعنوان یک حوزه و دامنه حیاتی آن ظاهر شد.
ب) پیوند تبار آل ثانی با شخصیتهای مهم در تاریخ عرب
ثروت در توسعه بیشتر دامنهی قدرت عاریهای در جذب وفاداریهای قبیلهای، بهویژه در تلاشهای قطر برای برقراری پیوندهای شجرهنامهای با خاندان آل ثانی بهمنظور اثبات مشروعیت خود در خلیجفارس مهم باقی ماند. در شبهجزیره عربستان (از جمله در قطر)، تاریخ شفاهی بهدلیل سنتهای قوی در منطقه و سطوح پیشتر پایین سواد، بر مرجع سنتی آرشیوی اولویت داشت و نتیجه آن سکوت سوابق عمدتا نانوشته است. بنابراین، یک گرایش رایج در خلیجفارس، فقدان «دانش محلی» برای بسیاری از جوانان بهمنظور دستکاری جزئیات پیوندهای نسبشناختیشان و افزایش سنتهای «ابداعیِ» میراث نسبشناختی است که بسیاری از ساکنان را به کشور مدرن پیوند میدهد. ادعای منشأ قبیلهای «نجیب» داشتن نشاندهنده موقعیت و اعتبار اجتماعی بالاتر است؛ اما این امر به ناگزیر ظرفیت اتصال به ادعاهای گستردهتر سلسلهمراتب، میراث و «سنت» با نسلها و دانش محلی را بازتولید نمیکند. در همین راستا، آل ثانی کوشیدهاند تا منشأ قبیلهای خود را به جنگجوی افسانهای «القعقاع بن عمرو التمیمی» ربط دهند و ادعا کنند که محمد بنعبدالوهاب جد بزرگ شیخ حمد بوده است.