نگاه دیگران-بخش هفتم
قطر بهمثابه یک« قدرت عاریهای»
کتاب «قطر: دولت کوچک، سیاست بزرگ» اثر مهران کامروا، همانطور که قبلا ذکر شد، مورد قطر را نیز از چشماندازهای قدرت مورد توجه قرار داده و از این نظر به اثر حاضر نزدیک است. بااینحال، برخلاف این طیف از کتابهای موجود که قطر را بهعنوان یک مطالعه موردی مورد بررسی قرار میدهد، این کتاب یک نوع جایگزین از قدرت را ارائه میدهد: «قدرت عاریهای» که سهم کلیدی از این مطالعه دارد. این کتاب، در بهکارگیری این مفهوم از قدرت، نشان میدهد که قطر از ادبیات موجود درباره دولتهای کوچک و انواع مستقر و تثبیتشده قدرت، همانطور که قبلا بحث شد، فراتر میرود. علاوه بر این، این کتاب نکات مهمی را اضافه میکند و ادبیات موجود را بهروز میکند؛ بهویژه درباره قطر و تعاملات آن با گروههای سیاسی اسلامی، نهادهای رسانهای، سازمانهای ورزشی و قبایل. گردآوری دادهها برای این کتاب مبتنی است بر ۴۳مصاحبه «نیمه ساختاریافته» با نخبگان سیاسی و ذینفعان سیاسی، تحلیل اسناد و تحلیل گفتمان.
این کتاب به بحثهای موجود در آثار فوقالذکر و همچنین به سایر مطالعات مهم درباره روابط قطر با بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی مطالبی میافزاید، از جمله سهم حیاتی «کورتنی فریر» با عنوان «اسلامگرایی رانتیر: تاثیر اخوانالمسلمین بر پادشاهیهای خلیجفارس» و آثار آکادمیک آموزندهترش درباره این موضوع؛ تحلیل «دیوید رابرتس» از پیوندهای قطر با بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی فراتر از کتاب فوقالذکر او در سال۲۰۱۷ میرود و در مقالات آکادمیک درباره قطر و روابط آنها با اخوانالمسلمین مورد بحث قرار گرفته است و سایر گروههای اسلام سیاسی از جمله طالبان. یکی از آثار پیشگام و جامع در این زمینه، «میانجیگری و سیاست خارجی قطر» اثر مهران کامروا است. یک تحلیل دقیق از چنین تعاملهایی را میتوان در مقاله دانشگاهی لینا خطیب با عنوان «سیاست خارجی قطر: محدودیتهای عملگرایی» یافت. در مقابل، این کتاب پیوندهای تاریخی جاافتاده بین قطر و گروههای اسلام سیاسی را برجسته میکند و همچنین تحلیلهای مفصلی از نمونههای ذکرنشده قبلی، از جمله تعامل قطر با جداییطلبان چچنی و تحلیل منابع اولیه روسی اضافه میکند. تعاملات بین قطر و بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی در چارچوب قدرت عاریهای در چارچوب قدرت پیشنهادی «عاریهای» مفهومسازی و سنجیده میشود.
علاوه بر این، این کتاب بر مفهومسازی تلاشهای قطر برای جذب وفاداریهای قبیلهای دیگر کشورها برای اهداف سیاسی تمرکز دارد. این کتاب تحقیقات انجامشده توسط محققان زیر را بسط میدهد: «جیل کریستال» با عنوان «قبایل و شبکههای حمایتی در قطر»؛ پایاننامه دکترای «علی الشاوی» با عنوان «نفوذ سیاسی قبایل در دولت قطر: تاثیر وفاداری قبیلهای بر مشارکت سیاسی»، «اقمار یا چالشگران: تشکیلات قبیلهای در کویت، قطر، و امارات» اثر کورتنی فریر و «قبیله و قبیلهگرایی: اسب تروای کشورهای شورای همکاری خلیجفارس؟» اثر مریم الکواری. درحالیکه فریر، الشاوی و الکواری به تاثیر داخلی وفاداری قبیلهای نگاه میکنند، فریر و الشارخ بر دولتسازی و هویت ملی، در چارچوب نقش قبیلهگرایی و هویت قبیلهای تاکید میکنند. کریستال به بررسی تاثیر وفاداری قبیلهای بر پویایی داخلی و منطقهای میپردازد. این کتاب از طریق تصویر، چگونگی جذب وفاداریهای قبیلهای توسط قطر برای استفاده از قدرت عاریهای را تحلیل میکند.
در مقایسه با این ماهیت جامع ادبیات (در بالا) درباره روابط قطر با بازیگران غیردولتی رسانهای، آثار آکادمیک بیشتر بر الجزیره متمرکز هستند، از جمله «الجزیره: در اندرون کانال خبری عرب که غرب را به چالش میکشد» اثر هیو مایلز؛ «الجزیره: چگونه شبکه خبری آزاد عربی جهان را تحت کنترل خود درآورد و خاورمیانه را تغییر داد» اثر محمد النووی و عادل اسکندر؛ «صدای جدید مردم عرب» اثر مارک لینچ. این کتاب همراه با پوشش الجزیره، بر دیگر بازیگران غیردولتی رسانهای مورد حمایت قطر نیز تمرکز دارد که در چارچوب «قدرت عاریهای» مفهومسازی شدهاند. علاوه بر این، اصالت جمعآوری دادهها، بهویژه درباره تعامل قطر با بازیگران غیردولتی رسانهای، از طریق تحلیل گفتمان مورد توجه قرار میگیرد. نویسنده با انجام تحلیلهای گفتمانی بین ۲۵اوت تا ۲۵سپتامبر۲۰۲۰، بهویژه درباره پوشش رقبای سیاسی قطر، به ادبیات الجزیره کمک میکند. علاوه بر این، همزمان با بحرانهای دیپلماتیک ۲۰۱۴ و ۲۰۱۷ بین قطر و همسایگانش (گروه چهار: عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر) تقابل رسانهای نیز وجود داشت. این امر مستلزم بررسی سیاستهای اصلی هیات سردبیری «میدلایستآی» است. تحلیل گفتمان به زبان انگلیسی بین ۱۵آوریل ۲۰۱۴ و ۲۰ژوئیه ۲۰۱۸ انجام شد که بر یادداشتهای نوشتهشده توسط سردبیرش «دیوید هرست» تمرکز داشت. هیچیک از ادبیات آکادمیک موجود درباره تعاملات رسانهای که بر قطر متمرکز است -که مدافع «میدلایستآی» است- چنین تحلیل دقیقی از چشم خاورمیانه ارائه نمیکند.
علاوه بر این، این کتاب ادبیات موجود درباره تعاملات قطر با بازیگران ورزشی غیردولتی را بهروزرسانی کرده است و آنها را از نظر نمایش قدرت بررسی میکند. از جمله آثار دانشگاهی منتشرشده در این زمینه میتوان به این موارد اشاره کرد: «پروژه مدرنیزاسیون از بالا؟ بازیهای آسیایی-قطر» اثر محفود عامره؛ «قدرت نرم و ناتوانی نرم: قطر، ورزش جهانی و فینالهای جام جهانی فوتبال۲۰۲۲» اثر پل براناگان و ریچارد جولیانوتیس و کتاب دانیل رایش و تامیر سورک با عنوان «از ورزش در خاورمیانه تا ورزش خاورمیانه.»
این کتاب همچنین به تمرکز سایر کشورهای حاشیهی خلیجفارس بر ورزش کمک میکند و به تحقیقات موجود مانند روباسو، بریارس و روباسو یاری میرساند که تجارت خانواده سلطنتی در قطر و امارات را از طریق مدیریت ورزشی بررسی میکنند: «خودکامگان خلیجفارس و فساد ورزشی» اثر جیمز دورسی و «ژئوپلیتیک حمایت مالی از ورزش خلیجفارس» از سوی ناتالی کخ. پیوندهای قطر با بازیگران غیردولتی ورزشی را میتوان بسیار نزدیک به مفهوم موجود «ورزششویی» دانست که معمولا بهعنوان بخشی از قدرت نرم یک کشور توصیف میشود. توانایی تبیینی «قدرت عاریهای» را میتوان گستردهتر از قدرت نرم بهتنهایی در این مورد در نظر گرفت؛ زیرا میتواند تاثیر همکاری با بازیگران غیردولتی را در خود جای دهد. با استفاده از اندازهگیریهای کلیدی گستره، دامنه، وزن و هزینه، کیفیت و محدودیتهای این اقدامات را میتوان بهوضوح درک کرد. درعینحال، باوجوداین واقعیت که مفهوم «قدرت عاریهای» مبتنی بر یک مطالعه موردی واحد - قطر- است، این مفهوم را میتوان به هر کشوری تعمیم داد (همانطور که بیشتر در فصلهای بعد مورد بحث قرار خواهد گرفت).