P5_2_50101_1402402111_10762406235328122.957124250_1 copy

4- جدایی‌طلبان چچنی

پیوندهای قطر با سازمان‌های اسلام‌گرا به فراتر از خاورمیانه رسیده است. به همین ترتیب، روابط ایجادشده توسط کانال‌های قدرت عاریه‌ای می‌تواند پیچیده باشد و نیاز به درجه‌ای از انعطاف داشته باشد. قطر میزبان «زلیمخان یانداربیف»، رهبر سابق جمهوری چچن ایچکریا بود که نمونه‌ای دشوار از استفاده از پیوندهای فردی برای گسترش دامنه و گستره‌ قدرت عاریه‌ای قطر بود. در اینجا این مساله با جزئیات مورد بحث قرار گرفته است تا زمینه‌ تصمیم قطر برای حمایت از جدایی‌طلبان چچن، خطرات موجود و اینکه چگونه قدرت عاریه‌ای می‌تواند به‌جای «وزن» تبدیل به «هزینه» شود (البته با محدودیت در چنین هزینه‌هایی که جذابیت مستمر آن را به تصویر می‌کشد) را نشان می‌دهد.

یانداربیف نماینده‌ ویژه‌ اصلان مشادوف بود و با مقام‌های مذهبی پاکستان، عربستان سعودی و رهبران طالبان دیدار کرد. رهبران طالبان حتی استقلال ایچکریا را تصدیق کردند. در ژوئن۲۰۰۳، یانداربیف در فهرست افراد تحت تعقیب اینترپل قرار گرفت و روسیه اولین درخواست از چندین درخواست خود را برای استرداد او در فوریه۲۰۰۳ مطرح کرد و او را یک تروریست کلیدی در سراسر جهان و تامین‌کننده‌ مالی مقاومت چچنی تحت حمایت القاعده دانست. او در فهرست سیاه مظنونان مرتبط با القاعده‌ «کمیته تحریم‌های القاعده و طالبان» شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت. بر اساس این تصمیم، همه‌ اعضای سازمان ملل موظفند حساب بانکی و سایر دارایی‌های او را مسدود، از دسترسی و عبور و مرور از کشورهایشان جلوگیری کنند و مانع هرگونه یاری و کمک مالی به او شوند. گزارش شده است که او رهبر اصلی ایدئولوژی جدایی‌طلبان و مسوول امور مالی آنها بود.

با وجود این، یانداربیف در قطر اقامت گزید و تحت حمایت امیر قطر زندگی کرد. یانداربیف در مستند بی‌بی‌سی با عنوان «بوی بهشت» درباره‌ تصمیم سازمان ملل چنین توضیح داد: «فکر می‌کنم به‌نوعی در زندان هستم. این به خاطر قطر نیست. هیچ‌کس مرا در قطر زندانی نمی‌کند؛ اما وضعیت فعلی من مانند یک قفس نامرئی است. حکم «کمیته‌ تحریم‌های سازمان ملل علیه طالبان و القاعده» به‌وضوح بیان می‌کند که یانداربیف یک تروریست است؛ به این معنی که من یک جنایتکار هستم. من اجازه ندارم آزادانه حرکت کنم؛ زیرا مقامات در سراسر جهان می‌توانند مرا بازداشت کنند. من فقط می‌توانم قطر را ترک کنم تا به روسیه بروم. تا خودم را به مقام‌های مربوطه بسپارم.»

روسیه چندین بار از قطر خواستار استرداد یانداربیف شود و همان‌طور که رسانه‌ روسی «نزاویسیمیا گازتا» در سال۲۰۰۴ نوشت: «اما قطر به تعهدات بین‌المللی خود برای مبارزه با تروریسم عمل نکرد و در عمل یانداربیف را بازداشت نکرد و به او آزادی رفت‌وآمد، ارتباط با نمایندگان مختلف ترور و سازمان‌های مذهبی افراطی و جمع‌آوری بودجه برای اقدامات تروریستی جدید در کشورهای مختلف را اجازه داد.»

بااین‌حال، یانداربیف در سال۲۰۰۴ توسط ماموران اطلاعاتی روسیه در قطر ترور شد. در نتیجه، طبق گفته‌ فردهولم، جنگ چچن چندین بحران دیپلماتیک بین قطر و روسیه را دربرداشت. با این ‌حال، روابط قطر و روسیه از آن زمان بهبود یافته و یخ‌ها در روابط دوجانبه آب شده و قطر دومین ایستگاه پوتین در تور خاورمیانه‌ای او در سال۲۰۰۷ بود. قابل ‌توجه است که موضع القرضاوی درباره چچن نیز تغییر کرده است. در دهه۲۰۰۰، زمانی که قطر میزبان یانداربیف بود و روابط قطر – روسیه هم متشنج بود، القرضاوی در تعدادی از سخنرانی‌های خود از جهاد و استقلال چچن حمایت کرد. به‌عنوان‌مثال، القرضاوی در خطبه‌ نماز جمعه سال۲۰۰۱ اظهار کرد: «روسیه قفقاز را بخشی از خاک خود می‌داند، [اما] قفقاز بخشی از [روسیه] نیست. در زمان تزارها با آهن و آتش ضمیمه شد. [مردم قفقاز] قبل و بعد از این [الحاق] قیام کردند و اکنون نیز قیام می‌کنند و برای رسیدن به استقلال خود باز هم قیام خواهند کرد. آنها [قفقازی‌ها] روس نیستند […]».

وی همچنین در خطبه‌ دیگری در تشریح حضور فراملی مسلمانان از جمله چچنی‌ها، حملات تروریستی علیه مساجد را محکوم کرد و خطبه را با این تضرع به پایان رساند: «خدایا از برادران ما در فلسطین، لبنان، کشمیر و چچن محافظت بفرما. برادران مجاهدمان را در هرجا [که هستند] یاری بفرما...» او در برنامه‌ هفتگی خود در تلویزیون الجزیره در ژانویه۲۰۰۳ ایده‌های مشابهی را ارائه کرد و در سال۲۰۰۴ به‌عنوان رئیس «شورای فتوا و تحقیق اروپا» فتوایی درباره چچن صادر کرد: «مبارزه‌ چشم‌گیری را که برادران ما در چچن انجام می‌دهند، می‌توان یکی از بهترین راه‌های جهاد دانست. آنها برای کشور، عزت و دین خود با نیروی ظالم و سرکوبگر که از خدا نمی‌ترسند و به هیچ‌یک از موجودات زنده رحم نمی‌کنند، می‌جنگند.»

بااین‌حال، در سال۲۰۱۰ گفتمان او تغییر کرد و در یک فتوا از شورشیان چچنی خواست تا خشونت را کنار بگذارند و دیپلماسی را برای پیشبرد اهداف خود در پیش بگیرند. «سلطان حاجی میرزایف» مفتی چچن گفت که «پس‌ازآنکه روحانیون مسلمان چچن و رئیس‌جمهور قدیروف تصویر روشنی از وضعیت میدانی به القرضاوی ارائه کردند، او موضع خود را تغییر داد؛ درحالی‌که در گذشته به وی گزارش‌های گمراه‌کننده‌ای درباره شرایط چچن داده شده بود. در همان دوره، عادی‌سازی بین دولت فدرال و رهبری جمهوری چچن اتفاق افتاد و مشارکت نزدیک‌تری را بین ولادیمیر پوتین و رمضان قدیروف نشان داد. این مثال ابتدا نشان می‌دهد که قطر با ایجاد پناهگاهی برای جدایی‌طلبان چچنی و حمایت از آنها، تلاش کرد تا نفوذ خود را فراتر از خاورمیانه به‌کار گیرد. دلیل این مثال، امکان باز گذاشته‌شده‌ای است که با حمایت از این گروه‌ها، به‌ویژه برای به استخدام گرفتن جایگاه ویژه در میان مسلمانان اوراسیا (برای ارتقای جایگاه عاریه‌ای خود در جهان اسلام) به قطر ارائه شد.

 با این ‌حال، جنگ دوم چچن با پیروزی حاکمیت دولت روسیه به اوج خود رسید. به همین دلیل، حمایت از جدایی‌طلبان چچنی در عوض برای قطر «هزینه قدرت عاریه‌ای» را به همراه داشت (همان‌طور که در بخش مربوطه بحث شد). دوم، این مثال هماهنگی گفتمان‌های القرضاوی با سیاست‌های قطر را نشان می‌دهد و این امر را برجسته می‌کند که چگونه قطر به دنبال استفاده از قدرت عاریه‌ای خود از طریق کانال‌های مجزا بوده است. همچنین پیچیدگی و خطاپذیری این رویکرد را نشان می‌دهد.

9781032215822 copy