نگاه دیگران-بخش هجدهم
قطر بهمثابه یک« قدرت عاریهای»
دامنه قدرت عاریهای قطر
الف- پیوندهای فردی
۱- اخوانالمسلمین
اخوانالمسلمین در سال۱۹۲۸ توسط حسن البنا در مصر تاسیس شد. ورود اعضای اخوانالمسلمین به قطر از اواسط قرن بیستم عامل مهمی در زندگی سیاسی قطر بوده که بر سیاست داخلی و خارجی این کشور تاثیر گذاشته است. از دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، قطر (و سایر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس) به تبعیدیهایی از عراق، مصر، فلسطین و سوریه در همراهی با اخوانالمسلمین (که از سطح تحصیلات بالاتر خود برای ایجاد و تامین نیرو در وزارتخانههای اصلی بهویژه وزارت آموزش در قطر استفاده کردند) شغل دادند. این فرصتی برای قطر بود تا اتکای خود به عربستان سعودی را کاهش دهد. همانطور که دیوید رابرتس توضیح میدهد: «تا دهه۱۹۵۰، تحصیل در مدارس غیررسمی و محلی بود و مبتنی بر مذهب در مدارس کُتاب بود که توسط خود معلمان اداره میشد. تنها مدرسه نیمهرسمی نیز در کانون توجه مذهبی بود که در سال۱۹۲۸ تاسیس شد؛ زمانی که رهبر قطر برای کمک دست به دامان حاکم عربستان سعودی شد. مدرسه شیخ محمد عبدالعزیز المنا توسط روحانی معروف وهابی تاسیس شد که به تنها قاضی قطر نیز تبدیل شد.»
«عبدالبادی صقر» در سال۱۹۵۴ از مصر وارد شد و بهعنوان مدیر آموزش قطر و رئیس کتابخانه ملی این کشور خدمت کرد. با این حال، زمانی که شیخ خلیفه بنحمد آلثانی، پس از نظارت بر این مجموعه آموزشی در سالهای ۱۹۵۶-۱۹۵۷، نگران برتری روزافزون اخوان در مدارس شد، عبدالدایم -یک ملیگرای پان عرب- جایگزین او شد. در همان زمان، شیخ خلیفه به اهمیتِ بهکارگیری چنین افرادی بهدلیل «بادهای سیاسی بینالمللی غالب» پی برد. بنابراین از اواسط دهه۱۹۵۰، اخوانالمسلمین حضور بسیار پررنگی در وزارتخانهها و در آموزشوپرورش داشته و در نتیجه، نفوذ اجتماعی بسیار قویای در قطر (مانند سایر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس) داشتهاند. در دهه۱۹۷۰، قطریهایی که در دانشگاههای مصر تحصیل میکردند، ایدئولوژی اخوان را با خود به قطر بازگرداندند و با شور و شوق یک سازمان بومی اخوانی را ایجاد کردند. در دهه۱۹۸۰ اعضای اخوانالمسلمین سوریه در نتیجه سرکوبِ رژیم اسد وارد قطر شدند. با این حال، در سال۱۹۹۹، اخوانالمسلمین به دلایلی که هنوز مشخص نیست، خود را منحل کرد. «کورتنی فریر»، همکار پژوهشگر و استادیار در مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن، چنین نتیجه میگیرد: «در نهایت، تصمیم به انحلال احتمالا بهدلیل ترکیبی از ترس از سرکوبِ دولت و توانایی اخوانالمسلمین قطر برای فعالیت غیررسمی تحت نظارت دولت گرفته شده است. در غیاب ساختار سازمانی و همچنین عدم نفوذ رسمی بر بحث سیاسی و سیاستگذاری در داخل کشور بدون برانگیختن اقدام دولت علیه آن.»
علاوه بر این، نخبگان قطر، از ترس اینکه مقامهای مذهبی ممکن است وفاداری شهروندانشان را تضعیف کنند، روحانیون را از خارج وارد کردند که به امیر این امکان را داد که هرکسی را که همکاری نمیکرد، اخراج کند. علمای خارجی رهبری دولت را در سطح داخلی به چالش نکشیدهاند. در همان زمان، پیوندهای فردی با اخوانالمسلمین در خارج از قطر بیشتر توسعه یافت. «کریستین اولریچسن»، همکار خاورمیانه در دانشگاه رایس توضیح میدهد: «قطر متوجه شد که میتواند معاملهای را ارائه دهد که در آن قطر میتواند به الجزیره و دیگران یک پلتفرم جهانی برای انتشار پیام خود بدهد، اما اخوانالمسلمین، در عوض، در خود قطر از نظر سیاسی کاری انجام نخواهد داد.» در سالهای ۱۹۴۲-۱۹۴۳، دانشمند اسلامی، یوسف القرضاوی، پس از شنیدن سخنرانیهای حسن البنا به اخوانالمسلمین پیوست و در سال۱۹۶۱ به دوحه نقل مکان کرد و در آنجا دانشکده شریعت در دانشگاه قطر و «مرکز مطالعات تاریخ و سنت پیامبر» را تاسیس کرد. وارن و گیلمور نوشتند: «در این زمان اولین اثر بزرگ فقهی القرضاوی، «حلال و حرام در اسلام» بهتازگی منتشر شده بود و او را بهمثابه فرصتی رو به رشد برای آینده معرفی میکرد. شیخ احمد بنعلی آلثانی، امیر جدید قطر که به همین دلیل در دوحه بود، بر خلاف بسیاری از همکارانش که بهعنوان بخشی از ابتکار «همبستگی اسلامی» فیصل، پادشاه وقت به عربستان سعودی سفر کردند -جایی که القرضاوی تا به امروز در آن ساکن است- ظاهرا از این اثر لذت برد.»
علاوه بر این، «بتینا گراف» همچنین توضیح میدهد: «او [قرضاوی] در ماه رمضان به فرزند امیر، شیخ خلیفه بنحمد آلثانی که بعدا امیر قطر شد (۱۹۷۲-۱۹۹۵) درس میداد. زمانی که مقامات مصری از تمدید اقامت قرضاوی در قطر خودداری کردند [او تا آن زمان نماینده موسسه الازهر در قطر بود]، امیر به او موقعیت دائمی و پاسپورت قطری را پیشنهاد داد.»علاوه بر این، کورتنی فریر، طی مصاحبه، موقعیت منحصربهفرد القرضاوی در قطر در دوران شیخ خلیفه را توصیف کرد که امروزه نیز همینطور است: «من فکر میکنم که این موضوع به پیوندهای شخصی با اعضای خانواده آلثانی نیز مربوط میشود. بهعنوان مثال، شیخ خلیفه [امیر قطر، ۱۹۷۲-۱۹۹۵] با او بسیار صمیمی بود، از طرفداران اخوانالمسلمین نبود، اما با او بسیار صمیمی بود؛ بهگونهای که گویی [القرضاوی] مشاور معنوی او بود.»
در نهایت، استفان رایت دانشیار دانشگاه حمد بنخلیفه، او را بهعنوان فردی دارای «ارتباطات خوب با نخبگان» توصیف میکند و «او بهعنوان کسی که شبکهای دارد که نخبگان قطر میتوانند از آن استفاده کنند» نگریسته میشود و نتیجه میگیرد که القرضاوی «به قطر برای دستیابی به یک هدف سیاست خارجی»، که در زمینه قدرت عاریهای بسیار مهم است کمک کرد. این عمدتا به این دلیل است که محبوبیت و نفوذ القرضاوی فراملی بوده است. بنابراین به گسترش جهانی ایدههای اخوانالمسلمین کمک میکند. این بهاصطلاح مربوط به اثر «مفتی جهانی: پدیده یوسف القرضاوی»، بر اساس «شخصیت چندوجهی او، دغدغههای فکری او، مشارکت او در سیاست اروپا در چارچوب امور اقلیتهای مسلمان، [..]» است که بهویژه در دهه۱۹۹۰ بهدلیل اینترنت، رسانههای اجتماعی و تلویزیون ماهوارهای که مخاطبان مسلمان زیادی را برای او در داخل و خارج از جهان عربزبان به ارمغان آورد، رخ داد. برنامه عربی او در الجزیره با عنوان «الشریعه و الحیات» (شریعت و زندگی) که برنامهای شبیه به «هادی الاسلام» وی در شبکه دولتی قطر است، در بین مسلمانان جهان بُردی جهانی داشته است.
علاوه بر این، یک وبسایت که در سال۱۹۹۷ به نام خودش تاسیس شد و یک وبسایت اسلامی دیگر، پیشتر «IslamOnline» با عنوان فعلی «OnIslam» بهعنوان منبع گسترده اخبار و رویدادهای جاری و اطلاعات گوناگون (از جمله متون قرآنی، مجموعههای حدیثی) قابلدسترس برای مسلمانان سراسر جهان خدمت کردهاند. القرضاوی همچنین بهعنوان رئیس «مرکز اروپایی فتوا و تحقیقات مستقر در دوبلین» که در لندن تاسیس شده، خدمت کرده است. در سال۲۰۰۴، «اتحادیه بینالمللی علمای مسلمان در ایرلند»، «یک سازمان غیردولتی که توسط علمای» معتدل «از شاخههای مختلف مسلمان (مانند سنی، سلفی، صوفی و شیعه) اداره میشود، با هدف هدایت امت اسلامی و دستیابی به وحدت آن» راهاندازی شد. بارودی اهمیت این ابتکارات را به شرح زیر بیان میکند: «نمیتوان با تصویر گراف و اسکووگارد-پترسون از قرضاوی بهعنوان یک پدیده جهانی موافق نبود؛ زیرا نفوذ او از مرزهای ملی فراتر میرود، همانطور که مفهومسازی او از مسلمانان بهعنوان یک «جامعه انتقالی» یا امتی واحد فراتر میرود، صرفنظر از تفاوتهای جغرافیایی، تاریخی، قومیتی و فرهنگ.»