نگاه دیگران-بخش هفدهم
قطر بهمثابه یک« قدرت عاریهای»
او آنها را «گروه کنترلکننده» نامید. این مفروضات نخبهگرایانه و کثرتگرایانه در چارچوب بحث قدرت جامعه مورد بحث قرار میگیرند. باچراخ و باراتز استدلال میکنند که «دو چهره قدرت وجود دارد که هیچکدام را جامعهشناسان نمیبینند و تنها یکی را دانشمندان علوم سیاسی میبینند.» آنها پیشنهاد میکنند که محققِ قدرت نه آنگونه که جامعه شناسان با پرسیدن «چه کسی حکومت میکند؟» انجام میدهند و نه مانند کثرتگرایان با پرسیدن «آیا کسی قدرت دارد؟» آغاز میکند، بلکه با یادگیری درباره «بسیج پیشداوری» خاص در نهادی تحت نظارت انجام میدهد. این رویکرد قدرت اجتماعی توسط کثرتگرایان، بهویژه پولسبی، ولفینگر و مِرلمن مورد انتقاد قرار گرفت. ولفینگر این را مرحله جدیدی از بحث میدانست؛ درحالیکه مرلمن این رویکرد را «نئوالیتیستی» نامید. بحث قدرت جامعه به ظهور مفروضات جدید درباره قدرت اجتماعی کمک کرد. اینها پایهای برای تئوریهای جدید انواع قدرت، از جمله چارچوب سهبعدی قدرت، فراهم کردند.
چارچوب سهبعدی
لوکس تعاریف مقایسهای از چشماندازهای متضاد قدرت اجتماعی ارائه کرد. در صورتبندی او، چشماندازهای غالب دیدگاههای یک، دو یا سهبعدی از قدرت هستند. رویکرد تکبعدی را میتوان در آثار کثرتگرایانی مانند دال، پولسبی، ولفینگر و مرلمن مشاهده کرد. تمرکز اصلی آنها استفاده از رفتار قابلمشاهده و تعارض است که در آن منافع بازیگران باید بهعنوان ترجیحات سیاست تفسیر شود. لوکس نتیجه میگیرد که چهره تکبعدی قدرت «شامل تمرکز بر رفتار در تصمیمگیری درباره موضوعاتی است که بر سر آنها تضاد قابلمشاهده منافع (ذهنی) وجود دارد که بهعنوان ترجیحات آشکار سیاست دیده میشود که با مشارکت سیاسی آشکار میشود. در مقابل، دیدگاه دوبعدی ریشه در تفکر «نو الیتیستی» دارد و ضد رفتاری است: «شامل یک نقد شایسته از تمرکز رفتاری دیدگاه اول [...] است و امکان در نظر گرفتن راههایی را میدهد که از طریق آنها تصمیمات درباره موضوعات بالقوهای که بر سر آنها تضاد منافع قابلمشاهده وجود دارد، گرفته میشود و در ترجیحات سیاستی صریح و شکایات فرعی سیاسی تجسم یافته است.»
لوکس از دیدگاه «سهبعدی» و «رادیکال» قدرت مبتنی بر «منافع عینی»، به رسمیت شناختن «تضاد نهفته» و آگاهی از نیروهای جمعی دفاع میکند. در نهایت، چهره تکبعدی قدرت ریشه در درک دال از قدرت، بر اساس رویکرد قدرت رابطهای دارد. بنابراین مبانی نظری قدرت عاریهای به شرح زیر است: مبتنی بر مفهوم قدرتِ بخشیِ علوم اجتماعی است، از سنت تکثرگرایانه قدرت تعیینکننده (بهویژه بر اساس زیربنای دال) پیروی میکند و مبتنی بر مفهوم چهره تکبعدی قدرت است که نتیجه بحث قدرت جامعه در علوم اجتماعی است.
در چارچوب مفهوم نظریه روابط بینالملل –همانطور که پیشتر درباره تعیین موقعیت و جایگاه قطر بحث شد- و به دنبال تعریف دال از قدرت، بر رویکرد قدرت رابطهای تکیه دارد. «زمینه زمانی خاص فضایی» که همچنین مبتنی بر مفهوم قدرت رابطهای است، به همه دولتها با هر ظرفیتی اجازه میدهد تا از قدرت استفاده کنند که بهویژه به قدرت عاریهای مرتبط است. بهعنوان روشی برای اعمال قدرت، قدرت عاریهای متکی به تفاسیر تحولیافته نظریهپردازان قدرت رابطهای و دیدگاه آنها از نظریه موازنه قوا است (معرفیشده از سوی مخالفانی که بر تعریف قدرت از طریق رویکرد قدرت ملی تکیه میکنند). بنابراین، پیروان قدرت رابطهای پول را بهجای خشونت بهعنوان ابزاری کلیدی برای همکاری میپذیرند و این شامل بازیگران دولتی و غیردولتی بهعنوان بازیگران درگیر روابط قدرت میشود. قدرت عاریهای به ظرفیت یک دولت (قدرت اقتصادی) برای همکاری با یک بازیگر غیردولتی متکی است. این امر برای درک ویژگی منحصربهفرد آن در مقایسه با دیگر انواع جاافتاده قدرت بسیار مهم است. بهعبارتدیگر، یک دولت با هر ظرفیتی میتواند بر به عاریت گرفتن نفوذ جاافتاده و تثبیتشده بازیگران غیردولتی با حمایت از آنها تکیه کند.
نتیجهگیری
این فصل ارزش والای دیگر انواع قدرت را تصدیق میکند؛ اما وقتی قطر را در چارچوب بحثهای قدرت اجتماعی مورد توجه قرار میدهد، نظریه روابط بینالملل، ادبیات دولتهای بزرگ، متوسط و کوچک و نمایش سیاست خارجی از سوی آنها، مبانی نظری یک جایگزین را پیشنهاد میکند: قدرت عاریهای. به بیان ساده، قدرت عاریهای، بهجای اتکا به ظرفیتهای دولتی خود، بر به عاریت گرفتن حضور تثبیتشده بازیگران غیردولتی برای اهداف سیاسی خود متکی است. مبانی نظری قدرت عاریهای متکی بر دانشپژوهی دال و جانشینان فکری اوست. اندازهگیری قدرت عاریهای بر اساس ابزار، گستره، دامنه، وزن و هزینه است. ابزارها همچنین بر ظرفیتهای اقتصادی متکی خواهند بود؛ زیرا یک دولت از یک بازیگر غیردولتی عمدتا با استفاده از ظرفیت مالی خود حمایت میکند.
گستره بر روشی برای استفاده از تعامل با بازیگران غیردولتی تمرکز دارد. دامنه این مساله را ارزیابی میکند که از نظر جغرافیایی یک دولت در کجا با حمایت از بازیگران غیردولتی قدرت را نمایش میدهد. وزن این مساله را اندازه میگیرد که دولت با حمایت از بازیگران غیردولتی چه قدرتی/تاثیرگذاری را طرح میکند. هزینه بهایی را نشان میدهد که یک دولت برای تعامل با بازیگران غیردولتی میپردازد. در مقایسه با دیگر انواع قدرت موجود، بهویژه همانطور که درباره قدرت نرم مورد بحث قرار گرفت، قدرت عاریهای تصدیق میکند که یک دولت ممکن است بهای سیاستهای خود را بپردازد. تعاملات بین قطر و بازیگران غیردولتی در فصلهای ۳ تا ۶ (قسمت دوم) توضیح داده خواهد شد. همه آنها از ساختار مشابهی پیروی میکنند تا قدرت عاریهای قطر را اندازهگیری و گستره، دامنه، وزن و هزینه را تجزیهوتحلیل کنند. فصل۳ حمایت قطر از سازمانهای اسلام سیاسی را بهعنوان نمونهای از قدرت عاریهای توضیح میدهد.
۳- قدرت عاریهای در حال استفاده
اسلام سیاسی
این فصل با بررسی تعاملات قطر با بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی، استفاده قطر از قدرت عاریهای را نشان میدهد. اگرچه قطر رسما وهابیت را پذیرفته و از مکتب حنبلی پیروی میکند؛ اما به دلایل عملگرایانه با تعدادی از گروههای ایدئولوژیک مختلف، از جمله جنبشهای سنی و شیعه، وارد تعامل شده است. این جنبشها عبارتند از: اخوانالمسلمین، گروه مبارز اسلامی لیبی، النهضه، حماس، حزبالله لبنان، طالبان، حوثیها و جداییطلبان چچن. این فصل ابتدا بر دامنه قدرت عاریهای تمرکز میکند و نشان میدهد که چگونه یک دولت با بازیگران غیردولتی تعامل میورزد. قطر روابط شخصی نزدیکی با اعضای اخوانالمسلمین، النهضه، گروه مبارز اسلامی لیبی و جداییطلبان چچنی ایجاد کرده و بسط داده است. همچنین بهطور غیرمستقیم در تلاشهای میانجیگری –نمونههایی از چنین تعاملاتی در مطالعات موردی حماس، حوثیها، حزبالله و طالبان نشان داده شده است- حضور داشته است. دوم، این فصل گستره قدرت عاریهای قطر، وسعت جغرافیایی نفوذ قطر بر جنبشهای اسلامگرای فراملی را نشان میدهد. سپس وزن قدرت عاریهای را مورد بحث قرار میدهد؛ نفوذی که قطر بهدلیل چنین تعاملاتی به عاریت گرفت. درنهایت، این فصل به هزینهای میپردازد که قطر بهدلیل تعامل با بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی پرداخت.