رئیسجمهور فرانسه در گفتوگو با اکونومیست:
آخرالزمان نزدیک است
این مصاحبه چندین روز پس از سخنرانی مهم او درباره آینده اروپا که بیش از دو ساعت به طول انجامید و موضوعات مختلفی از جمله استفاده از سلاحهای هستهای تا خطر احزاب پوپولیست در اروپا را شامل میشد. اما منتقدان مکرون این سخنرانی را بیشتر به ترکیبی از تبلیغات انتخاباتی، منفعتطلبی فردی معمول فرانسویها و کبر و غرور یک رئیسجمهور خیالباف تفسیر کردند که بیش از همه چیز نگران میراثی است که از خود بهجای خواهد گذاشت.البته آرزوی قلبی ما آن بود که این منتقدان درست میاندیشیدند. در واقعیت اما پیام مکرون به همان اندازه که قانعکننده است، هشداردهنده است. او در مصاحبه با اکونومیست هشدار داد که اروپا با خطر قریبالوقوع مواجه است و اعلام کرد: «شرایط خیلی سریع ممکن است از کنترل خارج شود.»
او همچنین از کوه عظیم کارهایی که باید برای حفظ امنیت اروپا انجام شود، سخن گفت. اما مکرون که شاید بیش از همه از کاهش محبوبیت در داخل فرانسه و روابط رو به افول با آلمان رنجیده، مانند دیگر رویاپردازان غمگین، با این ریسک مواجه است که پیامش نادیده گرفته شود.نیروی محرکه هشدار آقای مکرون، حمله به اوکراین است. جنگ، روسیه را تغییر داده است. این کشور با زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی، تهدیدات هستهای، سرمایهگذاری هنگفتی در حوزه تسلیحات و تاکتیکهای ترکیبی، «تجاوز در همه حوزههای شناختهشده درگیری» انجام داده است. مکرون استدلال میکند، روسیه امروز هیچگونه محدودیتی نمیشناسد. مولداوی، لیتوانی، لهستان، رومانی یا هر کشور همسایهای ممکن است اهداف بعدی آن باشد.
او میافزاید اگر روسیه در اوکراین پیروز شود، امنیت اروپا در معرض نابودی قرار خواهد گرفت.اروپا باید نسبت به این مخاطره جدید هوشیار شود. مکرون همچنین حاضر نشد از سخنان پیشین خود در ماه فوریه مبنی احتمال اعزام و استقرار نیروهای اروپایی در اوکراین عقبنشینی کند. اظهاراتی که وحشت و خشم برخی از متحدان فرانسه را در پی داشت. با این حال او تاکید میکند این احتیاط آنها فقط روسیه را بیشتر تشویق میکنند تا مسیر کنونی را ادامه دهد: «بیتردید ما با تعیین محدودیتهای عمل خود در مقابل طرف دیگر که چیزی برای ازدستدادن ندارد و بهعنوان متجاوز شناخته میشود، خیلی محتاطانه عمل کردهایم.»
قطع وابستگی به آمریکا
مکرون قاطعانه میگوید:، صرفنظر از اینکه چه کسی در سال۲۰۲۵ رئیس جمهور آمریکا خواهد شد، اروپا باید خود را از وابستگی نظامی دیرینه به آمریکا و همزمان بیمیلی برای بهکارگیری قدرت سخت برهاند. او میگوید: «مسوولیت من این است که هرگز [آمریکا] را در دوراهی استراتژیک قرار ندهم که به معنای انتخاب بین اروپاییها و منافع [خود] در مقابل چین باشد.» از نگاه او بحث اصلی بر سر بقا و حیات اروپاست. وارد کردن کشورهای غیرعضو اتحادیه اروپا مانند بریتانیا و نروژ، چارچوب جدیدی برای دفاع اروپا خلق میکند که بار کمتری بر دوش آمریکا میگذارد.او مایل است درباره دورنمای دفاع هستهای فرانسه از سایر کشورهای اروپایی بحث کند و روابط فرانسه با سایر کشورهای اروپایی را متحول میکند.
موضوع دیگری که برای مکرون اهمیت دارد، بحث شکلگیری شکاف صنعتی روزافزون و نگرانکننده در رقابت میان اروپا با چین و آمریکاست.برای مکرون، این شرایط موجب وابستگی گستردهتر در حوزههایی چون انرژی و فناوری، بهویژه در انرژیهای تجدیدپذیر و هوش مصنوعی به کشورهای خارجی است. به باور او، اگر اروپا هماکنون پاسخی برای این سوالات نداشته باشد ممکن است هرگز نتواند عقبماندگی خود را جبران کند.او میگوید آمریکاییها «در تلاش برای وادارکردن چینیها برای پیروی از قوانین تجارت بینالمللی ناکام ماندهاند و در نتیجه تلاشهای خود را متوقف کردهاند.» مکرون قانون موسوم به کاهش تورم در آمریکا را یک «انقلاب مفهومی» میخواند و آمریکا را متهم میکند با پرداخت یارانه به صنایع حیاتی خود، مسیر چین را دنبال کرده است. او میافزاید: شما نمیتوانید طوری ادامه دهید که انگار این اتفاق رخ نداده است.راهکار مکرون رادیکالتر از آن است که فقط از اروپا بخواهد با پرداخت یارانهها و سیاستهای حمایتی از صنایع با آمریکا و چین زورآزمایی کند. او همچنین خواهان تغییرات بنیادی در شیوه عمل اروپا است.
او میخواهد هزینههای تحقیقاتی را دوبرابر کند، از حوزه صنعت مقرراتزدایی کند، بازارهای سرمایه را آزاد کند و اشتهای اروپاییها را برای ریسکپذیری بیشتر تقویت کند. او از سیاست پرداخت یارانهها و انعقاد قراردادها بهنحویکه هر کشور، کموبیش از سهم پرداختی خود منتفع شود، بهشدت انتقاد میکند. او میگوید که اروپا به تخصص و مقیاس نیاز دارد، حتی اگر برخی کشورها متضرر شوند.رایدهندگان احساس میکنند که امنیت و رقابت در اروپا آسیبپذیر است و این موضوع سوم در سخنان مکرون و بحث ضعف سیاستگذاری در اروپا است. رئیسجمهور فرانسه به ناسیونالیستهای پوپولیست نگاه تحقیرآمیز خاصی دارد. اگرچه او از شخص خاصی نام نمیبرد، اما یکی از این ناسیونالیستهای پوپولیست مارین لوپن است که تلاش دارد در سال۲۰۲۷ کرسی مکرون در کاخ الیزه را تصاحب کند.
وعدههای توخالی
در دنیای بیرحم و پر هیاهو، وعدههای توخالی سیاستمداران برای تقویت جایگاه کشورشان در عوض منجر به تفرقه، افول، ناامنی و در نهایت بحران خواهد شد. ایدههای مکرون قدرت واقعی دارند و او درگذشته هم پیشبینیهای درستی کرده است. اما راهکارهای او مشکلآفرین است. یک خطر آن است که آنها در واقعیت ممکن است امنیت اروپا را تضعیف کنند. برنامههای او میتواند آمریکا را از اروپا دور کند، اما نمیتواند شکاف ایجادشده را با یک جایگزین معتبر اروپایی پر کند. این امر اروپا را در برابر سیاستهای مخرب روسیه آسیبپذیرتر میکند. حتی ممکن است این شرایط به سود چین تمام شود که مدتهاست تلاش دارد با اروپا و آمریکا بهصورت جداگانه و نه بهصورت یک اتحاد برخورد کند.برنامههای مکرون همچنین میتواند قربانی ساختار نامناسب اتحادیه اروپا شود.
آنها از ۲۷دولت تشنه قدرت میخواهند که کنترل مالیات و سیاست خارجی را واگذار کنند و نفوذ بیشتری به کمیسیون اروپا بدهند. امری که دور از ذهن به نظر میرسد. اگر سیاستهای حمایتگرایانه مورد نظر مکرون از صنعت در نهایت منجر به پرداخت یارانه و حمایتهای بیشتر از صنایع شود؛ اما با مقرراتزدایی، آزادسازی و رقابت همراه نشود، چنین شرایطی بار سنگینی برای پویایی و تحرکی که مکرون خواهان افزایش و ارتقای آن است، تحمیل خواهد کرد.آخرین مشکل این است که مکرون ممکن است در سیاست خود شکست بخورد؛ تا حدی به این دلیل که در داخل کشور محبوبیتی ندارد. او به دیگران موعظه میکند که لازم است در سیاستگذاری، پهنه اروپا مدنظر قرار گیرد و ملیگرایی خرد و جزئی فراموش شود. اما همین فرانسه سالها ساخت و تکمیل پروژه انتقال برق به اسپانیا را به تعویق انداخت.
مکرون درباره تهدید احتمالی لوپن هشدار میدهد؛ اما تاکنون نتوانسته است جانشین مناسبی برای مقابله با او معرفی کند. او نمیتواند بدون کمک اولاف شولتز، صدراعظم آلمان طرحهای بلندپروازانه خود را به جلو برد. با این حال هم اکنون این دو سیاستمدار روابط نزدیکی باهم ندارند. باید گفت مکرون مخاطراتی را که اروپا با آن مواجه است، واضحتر از هر سیاستمدار دیگری بیان میکند. بهعلاوه او در شرایطی که اروپا با بحران رهبری مواجه است، این جسارت را داشته که واقعیات تلخ و ناخوشایند را بیان کند. برای اروپا فاجعه زمانی رخ میدهد که پیشگوییهای واقعبینانه نادیده انگاشته شوند.