آیا آمریکای دچار شکاف میتواند در برابر روسیه و چین بازدارندگی ایجاد کند؟
ابرقدرت کژ کارکرد
در حال حاضر، به نظر میرسد که ایالاتمتحده در برابر چین و روسیه در موقعیت قوی قرار دارد. مهمتر از همه، اقتصاد ایالاتمتحده در حال پیشرفت است. سرمایهگذاری تجاری در تاسیسات جدید تولیدی- که بخشی از آن توسط برنامههای زیرساختی و فناوری جدید دولت حمایت مالی میشوند- در حال رونق است. سرمایهگذاریهای جدید از سوی دولت و کسبوکارهای فعال در زمینه هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، روباتیک و مهندسی زیستی نویدبخش افزایش شکاف فناوری و اقتصادی بین ایالاتمتحده و هر کشور دیگری در سالهای آینده است. از نظر دیپلماتیک، جنگ در اوکراین فرصتهای جدیدی را در اختیار ایالاتمتحده قرار داده است. هشدار اولیه که واشنگتن به دوستان و متحدان خود درباره قصد روسیه برای حمله به اوکراین داد، ایمان آنها را به تواناییهای اطلاعاتی ایالاتمتحده بازگرداند.
نگرانیهای مجدد از روسیه به ایالاتمتحده اجازه داد که ناتو را تقویت و گسترش دهد و همچنین کمکهای نظامی که به اوکراین داده است، شواهد روشنی را ارائه کرده است که نشان میدهد میتوان به این کشور برای انجام تعهداتش اعتماد کرد. در همین حال، اقدامات اقتصادی و دیپلماتیک چین در آسیا و اروپا نتیجه معکوس داشته و ایالاتمتحده را قادر ساخته تا روابط خود را در هر دو منطقه تقویت کند. ارتش ایالاتمتحده در سالهای اخیر بودجه سالمی دریافت کرده است و برنامههای نوسازی در هر سه بخش «سهگانهی هستهای» - موشکهای بالستیک قارهپیما، بمبافکنها و زیردریاییها- در حال انجام است. پنتاگون در حال خرید هواپیماهای جنگی جدید (اف-35، اف-15های نوسازیشده و یک جنگنده جدید نسل ششم) به همراه ناوگان جدیدی از هواپیماهای سوخترسان برای سوختگیری در حین پرواز است.
ارتش در حال تهیه پلتفرمها و سلاحهای جدید است و نیروی دریایی در حال ساخت کشتیها و زیردریاییهای اضافی است. ارتش به توسعه انواع جدید تسلیحات مانند مهمات مافوق صوت و تقویت قابلیتهای تهاجمی و دفاعی سایبری خود ادامه میدهد. در مجموع، ایالاتمتحده بیش از مجموع 10کشور بعدی، از جمله روسیه و چین، برای دفاع هزینه میکند. بااینحال، شوربختانه، ناکارآمدی و کژکارکردی سیاسی و ناکامیهای سیاستی آمریکا موفقیت آن را تضعیف میکند. اقتصاد ایالاتمتحده با مخارج بیرویه دولت فدرال تهدید میشود. سیاستمداران هر دو حزب در پرداختن به هزینههای مارپیچ مقرریها مانند «تامین اجتماعی»، «مدیکر» و «مدیکید» شکست خوردهاند.
مخالفتهای همیشگی با افزایش سقف بدهی، اعتماد به اقتصاد را تضعیف کرده و باعث نگرانی سرمایهگذاران درباره این مساله شده که اگر واشنگتن واقعا دچار «نکول» شود، چه خواهد شد. (در اوت2023، آژانس رتبهبندی فیچ، رتبه اعتباری ایالاتمتحده را کاهش داد و هزینههای استقراض برای دولت را افزایش داد.) روند تخصیص اعتبار در کنگره برای سالها شکسته شده است. قانونگذاران مکررا در تصویب لوایح تخصیصی انفرادی شکست خوردهاند و قوانین عظیم «چندگانه» را تصویب کردهاند که هیچکس آن را نخوانده و بهاجبار باعث تعطیلی دولت شده است.
از نظر دیپلماتیک، تحقیر متحدان ایالاتمتحده از سوی رئیسجمهور سابق دونالد ترامپ، علاقه او به رهبران خودکامه، تمایل او برای ایجاد تردید درباره تعهد ایالاتمتحده به متحدان خود در ناتو و رفتار عموما نامنظم او اعتبار و احترام ایالاتمتحده را در سراسر جهان تضعیف کرد. اما تنها هفتماه پس از ریاستجمهوری جو بایدن، خروج ناگهانی و فاجعهآمیز ایالاتمتحده از افغانستان بیشتر به اعتماد بقیه جهان به واشنگتن آسیب زد. برای سالها، دیپلماسی ایالاتمتحده بخش زیادی از جنوب جهانی را که جبهه مرکزی رقابت غیرنظامی با چین و روسیه است، نادیده گرفته است. جایگاه سفارت ایالاتمتحده بهطور نامتناسبی در این بخش از جهان خالی مانده است. از آغاز سال2022، پس از سالها غفلت، ایالاتمتحده برای احیای روابط خود با کشورهای جزیرهای اقیانوس آرام تلاش کرد؛ اما تنها پس از آنکه چین از غیبت واشنگتن برای امضای توافقنامههای امنیتی و اقتصادی با این کشورها استفاده کرد. رقابت با چین و حتی روسیه بر سر بازار و نفوذ مسالهای «جهانی» است. ایالاتمتحده نمیتواند در هیچ جایی غیبت کند.
ارتش همچنین بهای ناکارآمدی سیاسی آمریکا را میپردازد؛ بهویژه در کنگره. از سال2010، کنگره هر سال در تصویب لوایح تخصیصی برای ارتش قبل از شروع سال مالی آینده شکست خورده است. در عوض، قانونگذاران «قطعنامهای مستمر» را تصویب کردهاند که به پنتاگون اجازه میدهد پول بیشتری نسبت به سال قبل خرج نکند و این نهاد مهم را از شروع هر چیز جدید یا افزایش هزینههای برنامههای موجود منع میکند. این قطعنامههای مستمر بر هزینههای دفاعی تا زمانی که لایحه اعتبارات جدید تصویب شود، حاکم است و از چند هفته تا یک سال مالی کامل ادامه داشته است. نتیجه این است که هر سال، برنامهها و ابتکارات جدید نوآورانه برای یک دوره غیرقابلپیشبینی بهجایی نمیرسند. «قانون کنترل بودجه» در سال2011 کاهش هزینهها را بهطور خودکار به اجرا گذاشت که بهعنوان «جداسازی» شناخته میشود و بودجه فدرال را به میزان 1.2تریلیون دلار طی 10سال کاهش داد.
ارتش که در آن زمان تنها حدود 15درصد از هزینههای فدرال را تشکیل میداد، مجبور شد نیمی از آن کاهش 600 میلیارد دلاری را جذب کند. با معافیت از هزینههای پرسنل، بخش عمدهای از کاهشها باید از حسابهای مربوط به نگهداری و مواظبت، عملیات، آموزش و سرمایهگذاری باشد. عواقب آن شدید و طولانیمدت بود. با این حال، از سپتامبر2023، کنگره به سمت انجام دوباره همان اشتباه پیش میرود. نمونه دیگری از اینکه کنگره اجازه میدهد سیاست آسیب واقعی به ارتش وارد کند این است که به یک سناتور اجازه میدهد تا تایید صدها افسر ارشد را برای ماهها مسدود کند که نهتنها «آمادگی» و «راهبری» را بهطورجدی تحقیر میکند، بلکه (با برجسته کردن ناکارآمدی دولت آمریکا در چنین حوزه حساسی) ایالاتمتحده را در بین دشمنان خود به مایه خنده تبدیل کند. نکته نهایی این است که ایالاتمتحده برای مقابله با تهدیداتی که با آن مواجه است به قدرت نظامی بیشتری نیاز دارد؛ اما کنگره و قوه مجریه برای دستیابی به این هدف دارای موانع زیادی هستند.
دیدار در لحظه
رقابت حماسی بین ایالاتمتحده و متحدانش ازیکطرف و چین، روسیه و همسفرانشان از طرف دیگر بهخوبی در جریان است. برای اطمینان از اینکه واشنگتن در قویترین موقعیت ممکن برای بازدارندگی در برابر دشمنانش (از انجام محاسبات نادرست استراتژیک بیشتر) قرار دارد، رهبران ایالاتمتحده باید ابتدا به گسست در توافق دو حزبی چند دههای در رابطه با نقش ایالاتمتحده در جهان بپردازند. تعجبی ندارد که پس از 20سال جنگ در افغانستان و عراق، بسیاری از آمریکاییها میخواستند به «درون» برگردند؛ بهویژه با توجه به مشکلات فراوان ایالاتمتحده در داخل. اما وظیفه رهبران سیاسی این است که با این احساسات مقابله کنند و توضیح دهند که چگونه سرنوشت کشور بهطور جداییناپذیری با آنچه در جاهای دیگر اتفاق میافتد، مرتبط است.
رئیسجمهور فرانکلین روزولت روزگاری میگفت که «بزرگترین وظیفه یک دولتمرد آموزش است.» اما روسای جمهور اخیر، همراه با اکثر اعضای کنگره، در این مسوولیت اساسی شکست خوردهاند. آمریکاییها باید بدانند که چرا رهبری جهانی ایالاتمتحده، بهرغم هزینههایش، برای حفظ صلح و رفاه حیاتی است. آنها باید بدانند که چرا مقاومت موفق اوکراین در برابر تهاجم روسیه برای بازداشتن چین از حمله به تایوان بسیار مهم است. آنها باید بدانند چرا تسلط چین بر غرب اقیانوس آرام منافع ایالاتمتحده را به خطر میاندازد.آنها باید بدانند که چرا نفوذ چین و روسیه در جنوب جهانی برای علایق مالی آمریکا مهم است.
آنها باید بدانند که چرا اتکا به ایالاتمتحده بهعنوان یک متحد برای حفظ صلح بسیار مهم است. آنها باید بدانند چرا اتحاد چین و روسیه، آمریکا را تهدید میکند. اینها انواع ارتباطاتی است که رهبران سیاسی آمریکا باید هر روز ایجاد کنند. تنها یک سخنرانی یا موعظه در دفتر کنگره نیست که مورد نیاز است، بلکه برای اینکه پیام شنیده شود نیازمند تکرار ضرب طبل است. رئیسجمهور علاوه بر برقراری ارتباط مستقیم با مردم آمریکا- و نه از طریق سخنگویانش- باید زمانی را صرف نوشیدنی و شام و در جلسات کوچک با اعضای کنگره و رسانهها کند تا زمینه را برای نقش رهبری ایالاتمتحده فراهم کند. سپس، با توجه به ماهیت پراکنده ارتباطات امروزی، اعضای کنگره باید پیام را به رایدهندگان خود در سراسر کشور برسانند. آن پیام چیست؟ پیام این است که رهبری جهانی آمریکا 75سال صلح قدرتهای بزرگ را فراهم کرده است؛ طولانیترین دوره در طی قرنها.
هیچچیز در زندگی یک ملت پرهزینهتر از جنگ نیست و هیچچیز دیگری تهدیدی بزرگتر برای امنیت و رفاه آن کشور – بهجز جنگ- نیست. هیچچیز جنگ را محتملتر از گذاشتن سر در لای برف و تظاهر به اینکه ایالاتمتحده تحت تاثیر رویدادهای جاهای دیگر قرار نگرفته است (همانطور که این کشور قبل از جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و 11 سپتامبر آموخته است) نمیسازد. قدرت نظامیای که ایالاتمتحده دارد، اتحادهایی که ایجاد کرده و نهادهای بینالمللی که طراحی کرده است، همگی برای جلوگیری از تجاوز علیه این کشور و شرکای آن ضروری هستند. همانطور که شواهد یک قرنی باید روشن کند، شکست در برخورد با متجاوزان تنها باعث تشویق بیشتر پرخاشگری و تجاوز میشود. سادهلوحانه است که باور کنیم موفقیت روسیه در اوکراین منجر به تجاوز بیشتر روسیه در اروپا و احتمالا جنگ بین ناتو و روسیه نخواهد شد و به همان اندازه سادهلوحانه است که باور کنیم موفقیت روسیه در اوکراین بهطور قابل توجهی احتمال تهاجم چین به تایوان و در نتیجه جنگ بالقوه بین ایالاتمتحده و چین را افزایش نخواهد داد.
جهانی بدون رهبری قابلاعتماد ایالاتمتحده، دنیای دیگری خواهد بود که سایر کشورها طعمههای بالقوهاش خواهند بود. اگر آمریکا میخواهد از مردم، امنیت و آزادی خود محافظت کند، باید به نقش رهبری جهانی خود ادامه دهد. همانطور که وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا در سال1943 درباره ایالاتمتحده گفت: «بهای بزرگی، مسوولیت است.» بازسازی حمایت در داخل برای این مسوولیت برای بازسازی اعتماد در میان متحدان و آگاهی در میان دشمنان مبنی بر اینکه ایالاتمتحده به تعهدات خود عمل خواهد کرد، ضروری است. بهدلیل اختلافات داخلی، پیامهای متناقض و دوگانگی رهبران سیاسی درباره نقش ایالاتمتحده در جهان، تردید قابلتوجهی در خارج از کشور درباره اعتماد آمریکا وجود دارد.
هم دوستان و هم دشمنان نمیدانند که آیا تعامل و ائتلافسازی بایدن بازگشتی به حالت عادی است یا اینکه بیاعتنایی ترامپ به متحدان به نفع رویکرد «اول آمریکا»، موضوع اصلی سیاست آمریکا در آینده خواهد بود. حتی نزدیکترین متحدان نیز در حال دودوزهبازی با آمریکا هستند. در دنیایی که روسیه و چین در حال پرسه زدن هستند، این امر بهویژه خطرناک است. بازگرداندن حمایت عمومی برای رهبری جهانی ایالاتمتحده بالاترین اولویت است؛ اما ایالاتمتحده باید گامهای دیگری برای اجرای واقعی این نقش بردارد:
اول، ایالاتمتحده باید فراتر از «چرخش» به آسیا برود. تقویت روابط با استرالیا، ژاپن، فیلیپین، کرهجنوبی و سایر کشورهای منطقه ضروری است؛ اما کافی نیست. چین و روسیه با هم علیه منافع ایالاتمتحده در هر قاره همکاری میکنند. واشنگتن به یک استراتژی برای تعامل با کل جهان بهویژه در آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه نیاز دارد؛ جایی که روسها و چینیها به سرعت در حال پیشی گرفتن از ایالاتمتحده در توسعه روابط امنیتی و اقتصادی هستند. این استراتژی نباید جهان را به دو دسته «دموکراسیها» و «اقتدارگراها» تقسیم کند. ایالاتمتحده باید همیشه از دموکراسی و حقوق بشر در همهجا دفاع کند؛ اما این تعهد نباید واشنگتن را نسبت به این واقعیت که منافع ملی ایالاتمتحده گاهی اوقات ایجاب میکند که با دولتهای سرکوبگر کار کند، کور و نابینا سازد.
دوم، استراتژی ایالاتمتحده باید همه ابزارهای قدرت ملی خود را بهکار گیرد. هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها نسبت به توافقنامههای تجاری رویکردی خصمانه دارند و احساسات حمایتگرانه در کنگره قوی است. این مساله میدان را برای چینیها در جنوب جهانی باز گذاشته است که بازارها و فرصتهای سرمایهگذاری عظیمی را ارائه میدهد. بهرغم نقصهای «ابتکار کمربند و جاده»، مانند بدهیهای هنگفتی که بر کشورهای دریافتکننده آن انباشته میشود، پکن با موفقیت از آن برای القای نفوذ، شرکتها و شاخکهای اقتصادی چین در بسیاری از کشورها استفاده کرده است.
در قانون اساسی چین در سال2017 تصریح شده است که این مساله از بین نمیرود. ایالاتمتحده و متحدانش باید دریابند که چگونه میتوانند با این ابتکار به شیوههایی رقابت کنند که با نقاط قوتشان -مهمتر از همه، بخش خصوصیشان- بازی کند. برنامههای کمکی توسعه ایالاتمتحده بخش کوچکی از تلاش چین را تشکیل میدهد. آنها همچنین تکهتکه شده و با اهداف ژئوپلیتیک بزرگتر ایالاتمتحده قطع ارتباط شدهاند. حتی در جایی که برنامههای کمکی ایالاتمتحده موفقیتآمیز است، ایالاتمتحده درباره دستاوردهای خود سکوت کشیشانهای را حفظ میکند. بهعنوانمثال، درباره «طرح کلمبیا» -برنامه کمکی که برای مبارزه با تجارت مواد مخدر کلمبیا طراحی شده است- یا «طرح اضطراری رئیسجمهور» برای کمک به ایدز که جان میلیونها نفر را در آفریقا نجات داد، کم گفته شده است.
دیپلماسی عمومی برای ارتقای منافع ایالاتمتحده ضروری است؛ اما واشنگتن اجازه داده که این ابزار مهم قدرت پس از پایان جنگ سرد رو به افول بگذارد. در همین حال، چین میلیاردها دلار در سراسر جهان برای پیشبرد روایت خود هزینه میکند. روسیه همچنین تلاش تهاجمی برای گسترش تبلیغات و اطلاعات نادرست خود و همچنین دامن زدن به اختلاف در دموکراسیها و میان آنها دارد. ایالاتمتحده به یک استراتژی برای نفوذ بر رهبران خارجی و مردمان -بهویژه در جنوب جهانی- نیاز دارد. برای موفقیت، این استراتژی دولت ایالاتمتحده را ملزم میسازد که نهتنها پول بیشتری خرج کند، بلکه بسیاری از فعالیتهای ارتباطی متفاوت خود را یکپارچه و هماهنگ کند. کمکهای امنیتی به دولتهای خارجی حوزه دیگری است که نیاز به تغییرات اساسی دارد.
اگرچه ارتش ایالاتمتحده کار آموزش نیروهای خارجی را بهخوبی انجام میدهد، اما تصمیمات مقطعی درباره مکان و چگونگی انجام این کار را بدون در نظر گرفتن کافی استراتژیهای منطقهای یا مشارکت بهتر با متحدان اتخاذ میکند. روسیه بهطور فزایندهای به دولتهای آفریقا کمکهای امنیتی ارائه کرده است؛ بهویژه دولتهایی که تمایلات اقتدارگرایانه دارند، اما ایالاتمتحده هیچ استراتژی موثری برای مقابله با این تلاشها ندارد. واشنگتن همچنین باید راهی برای تسریع در تحویل تجهیزات نظامی به کشورهای دریافتکننده بیابد. در حال حاضر تقریبا 19میلیارد دلار فروش تسلیحات به تایوان با تاخیرهای بین 4 تا 10سال وجود دارد. اگرچه این توقف نتیجه عوامل بسیاری است، اما دلیل مهم ظرفیت تولید محدود صنایع دفاعی ایالاتمتحده است.
سوم، ایالاتمتحده باید استراتژی هستهای خود را در مواجهه با اتحاد چین و روسیه بازنگری کند. همکاری بین روسیه (که در حال مدرنیزه کردن نیروی هستهای استراتژیک خود است) و چین (که بهشدت در حال گسترش نیروی خود است که روزگاری نیرویی کوچک بود)، اعتبار بازدارندگی هستهای ایالاتمتحده را به آزمون گذاشته است؛ همانطور که تواناییهای هستهای در حال گسترش کرهشمالی و پتانسیل تسلیحاتی ایران، آن بازدارندگی را در معرض آزمایش قرار داده است. ایالاتمتحده برای تقویت بازدارندگی خود، بهطور قطع نیاز به تطبیق استراتژی خود دارد و احتمالا باید اندازه نیروهای هستهای خود را نیز افزایش دهد. نیروی دریایی چین و روسیه بهطور فزایندهای با هم تمرین میکنند و اگر آنها نیروهای هستهای راهبردی مستقر خود را از نزدیک هماهنگ نکنند، تعجبآور است.
توافق گستردهای در واشنگتن وجود دارد که نیروی دریایی ایالاتمتحده به کشتیهای جنگی و زیردریاییهای بیشتری نیاز دارد. باز هم، تضاد بین حرف و عمل سیاستمداران فاحش است. برای چندین سال، بودجه ساخت کشتی اساسا ثابت بود؛ اما در سالهای اخیر، با وجود افزایش چشمگیر بودجه، ادامه تصمیمگیریها و مشکلات اجرایی مانع از گسترش نیروی دریایی شده است. موانع اصلی بر سر راه یک نیروی دریایی بزرگتر «بودجه» است: فقدان بودجه بیشتر برای خود نیروی دریایی و بهطور گستردهتر، سرمایهگذاری ناکافی در کارخانههای کشتیسازی و صنایعی که از کشتیسازی و نگهداری کشتی حمایت میکنند.
با این حال، تشخیص هرگونه احساس فوریت در میان سیاستمداران برای رفع این مشکلات به این زودی دشوار است. حتی غیرقابلقبول است. در نهایت، کنگره باید نحوه تخصیص پول برای وزارت دفاع را تغییر دهد و وزارت دفاع باید نحوه خرج کردن آن پول را تغییر دهد. کنگره باید درباره تصویب بودجه دفاعی سریعتر و کارآمدتر عمل کند. این به معنای تصویب لوایح تخصیص نظامی قبل از شروع سال مالی است؛ تغییری که وزارت دفاع را بهشدت قابل پیشبینی میکند. رهبران وزارت دفاع درباره این نقایص حرفهای درستی زدهاند و ابتکارات زیادی برای اصلاح آنها اعلام کردهاند. اجرای موثر و فوری یک چالش است.
حرف کمتر، عمل بیشتر
چین و روسیه فکر میکنند آینده متعلق به آنهاست. با وجود تمام لفاظیهای سخت کنگره ایالاتمتحده و قوه مجریه درباره عقبنشینی علیه این دشمنان، بهطور شگفتانگیزی اقدامات کمی وجود دارد. خیلی اوقات، ابتکارات جدید اعلام میشود، فقط برای اینکه بودجه و اجرای واقعی بهکندی پیش برود یا بهطور کلی محقق نشود. حرف زدن آسان است و به نظر میرسد هیچکس در واشنگتن آماده ایجاد تغییرات فوری مورد نیاز نیست. این امر بهویژه گیجکننده است؛ زیرا در زمان تحزب و دوقطبی شدن شدید در واشنگتن، شی و پوتین موفق شدهاند حمایت دوحزبی چشمگیر و البته شکنندهای را در میان سیاستگذاران برای پاسخ قوی ایالاتمتحده به تجاوزات خود ایجاد کنند. قوه مجریه و کنگره فرصت نادری برای همکاری با یکدیگر بهمنظور حمایت از سخنان خود درباره مقابله با چین و روسیه با اقدامات گستردهای دارند که ایالاتمتحده را به یک دشمن بسیار قدرتمندتر تبدیل میکند و ممکن است به جلوگیری از جنگ کمک کند.
شی و پوتین- که توسط مردان «بلهقربانگو» محاصره شدهاند- پیشتر مرتکب اشتباهات جدی شدهاند که هزینههای گزافی را برای کشورهایشان به همراه داشته است. آنها در درازمدت به کشورهای خود آسیب رساندهاند. با این حال، برای آینده قابل پیشبینی، آنها همچنان خطری هستند که ایالاتمتحده باید با آن مقابله کند. حتی در بهترین شرایط - جایی که دولت ایالاتمتحده مردمی حامی، رهبرانی پرانرژی و استراتژی منسجمی داشت - این دشمنان چالش بزرگی را به وجود خواهند آورد. اما صحنه داخلی امروز چندان منظم نیست: مردم آمریکا روی به درون آوردهاند؛ کنگره درگیر مشاجره، بیادبی و حاشیهنشینی شده است و روسایجمهور متوالی یا انکار کردهاند یا در توضیح نقش جهانی آمریکا ضعیف عمل کردهاند. برای مقابله با چنین دشمنان قدرتمند و مستعد خطر، ایالاتمتحده باید تلاش خود را در هر بعد ارتقا دهد. تنها در این صورت است که میتواند امیدوار باشد که شی و پوتین را از قمارهای بد و بیشتر بازدارد. خطر، واقعی است.