نگاه دیگران-بخش دویستوسیوششم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر عصبانی شد. «برای یکسوم سینا قرار است صلح دائمی برقرار کنند؟» کیسینجر مخالفت کرد. رابین، در تلاش برای متقاعد کردن کیسینجر برای تعقیب قلمرو خود برای بدهبستان صلح گفت: «اجازه دهید آنها بگویند باید نیمی از سینا باشد.» آنها آشکارا در کنار هم صحبت میکردند. کیسینجر گفت: «من نمیدانم چرا باید این بحث را ادامه دهیم.» به نظر میرسید که کیسینجر پیشنهاد رابین را ندیده گرفته است. در یک جلسه خصوصی در پایان این دیدار، رابین دوباره تلاش کرد. به گفته دینیتز، او به کیسینجر گفت که برای پایان دادن به خصومت، اسرائیل مایل است به خط «العریش- رأس محمد»، در شرق گذرگاهها عقبنشینی کند.
این همان عقبنشینی عمیق اسرائیل بود که سادات پیشتر در بده بستان خود با سفیر ایلتس مطرح کرده بود و برای این امر به نظر میرسید مایل بود حداقل برخی از الزامات سیاسی آلون را در نظر بگیرد. اگر کیسینجر فشار میآورد، او [کیسینجر]ممکن بود متوجه شود که رابین حتی آماده عقبنشینی کامل است؛ البته درصورتیکه سادات مایل باشد به صلح کامل متعهد شود؛ معاملهای که مناخیم بگین سهسال بعد با سادات انجام داد و معاملهای که رابین حتی حاضر بود به اسد در سال۱۹۹۳ پیشنهاد دهد؛ یعنی هنگامیکه به کلینتون گفت که در ازای ترتیبات امنیتی و صلح کامل حاضر است بهطور کامل از بلندیهای جولان عقبنشینی کند.
در عوض، کیسینجر آن را نشانهای از تمایل رابین به عقبنشینی از گذرگاهها، بدون هیچگونه تعهد سیاسی از سوی سادات گرفت و نکته رابین را از دست داد [مبنی بر این]که اگر کیسینجر بتواند سادات را متقاعد کند که الزامات صلح او [کیسینجر] را بپذیرد، وی [رابین] حاضر است حتی دورتر از گذرگاهها هم برود. کیسینجر به فورد گزارش داد که معتقد است رابین خواهان توافق است، اگرچه او [رابین] با یک کابینه دارای اختلاف دستوپنجه نرم میکند. کیسینجر فکر میکرد که برخی از خواستههایش قابلدستیابی است؛ اما رابین را بهعنوان فردی به تصویر میکشید که قصد گرفتن بالاترین قیمت ممکن را از سادات دارد و این پرسش جدی را مطرح میکرد که آیا سادات میتواند انتظارات رابین را برآورده کند یا خیر؟ تا به امروز، کیسینجر معتقد است که رابین در خلوت وعده داده بود که گذرگاهها را واگذار کند؛ اما پسازآن نتوانست حمایت کابینه را بهدست آورد. از دیدگاه رابین، این کیسینجر بود که نتوانست تعهد مصر را برای پایان دادن به وضعیت خصومت ارائه دهد و به همین دلیل او میل نداشت کابینه خود را متقاعد کند که از گذرگاهها صرفنظر کند.
چهارشنبه، ۱۲فوریه۱۹۷۵، القناطر الخیریه. اینبار سادات بود که از کیسینجر در خلوتگاه آخر هفته خود در «آب بند»های شمال قاهره پذیرایی کرد. این محیط آرامشبخش کمک چندانی به آرامش سادات نکرده بود. کیسینجر او را نگران، پرتنش و درگیر فشارهایی یافت که از جانب سوریه برای عدم انجام معامله جداگانه دیگری با اسرائیل وارد میشد. او از فهمی خواست تا به فهرست نیازهای اسرائیلیِ کیسینجر پاسخ دهد و توضیح دهد که چرا بسیاری از آنها غیرممکن هستند؛ بهویژه مساله عدم خصومت. پس از ناهار با نانسی و همسر سادات که «جهان» نام داشت، این دو مرد بهتنهایی در اتاق کار سادات ملاقات کردند. کیسینجر بهجای بررسی ایده رابین درباره یک معامله بزرگتر، یک معامله کوچکتر را پیشنهاد کرد.
سادات این ایده را رد و استدلال کرد که واکنش به هر معاملهای در جهان عرب آنقدر خصمانه خواهد بود که خطر کردن فقط برای یک معامله بزرگ ارزش دارد. برای این کار، سادات به گذرگاهها و میادین نفتی نیاز داشت؛ اما حاضر بود در صورت دریافت میادین نفتی از قبل، ظرف چند ماه عقبنشینی را اجرا کند. او همانطور که کیسینجر انتظار داشت، باز هم عدم خصومت را رد کرد؛ اما حاضر بود متعهد شود که به اسرائیل حمله نکند، مشروط بر اینکه ایالاتمتحده تضمین کند که اسرائیل به هیچ کشور عربی دیگر حمله نخواهد کرد. او ناامیدی خود را از اسرائیلیها بیان کرد: «وقتی گفتم جنگ میکنم، آنها [اسرائیلیها] باور نکردند. حالا وقتی میگویم صلح میکنم، باز هم باور نمیکنند.» در واقع، رابین آماده بود تا او را باور کند؛ کیسینجر کسی بود که حاضر به آزمودن این پیشنهاد نبود.
آنها گفتوگوی خود را در شامی که فهمی در خانه خود در منطقه اعیاننشین «زمالک»، واقع در «جزیره» در قلب قاهره برگزار کرد، از سر گرفتند. درحالیکه میهمانان دیگر با هم بُر میخوردند، فهمی کیسینجر را به گوشهای برد و در آنجا با سادات و سیسکو نشستند. سادات اصرار داشت که اگر قرار است این معامله را انجام دهند، باید به سرعت انجام شود تا از دخالت سوریه جلوگیری شود. این به آن معنا بود که کیسینجر باید در ماه مارس دوباره بیاید و آن را از طریق دیپلماسی رفتوبرگشت خود به پایان برساند. کیسینجر بهصراحت گفت که اگر قرار است این کار را انجام دهد، باید برای عقبنشینی اسرائیل که سادات به دنبال آن بود، «مابهازایی» وجود داشته باشد. سادات ابراز تمایل کرد که بسیاری از عناصری را که اسرائیلیها مطرح کرده بودند، بپذیرد.
او به فهمی دستور داد که سندی را در اختیار کیسینجر قرار دهد که موضع مصر را درباره آنچه آنها عدم توسل بهزور مینامند -یک گام به عقب از عدم خصومت- نشان میدهد. کیسینجر تصمیم گرفت در آن مرحله این سند را با اسرائیلیها به اشتراک نگذارد و مدعی شد که سادات از ترس افشای آن و به راه انداختن توفان آتش در جهان عرب، از اینکه مسائل خاصی را مطرح کند، خودداری کرده است. در عوض، او به رابین گزارش داد: «باید سعی کنند تا زمانی که من برگردم، ببینند چه فکری میکنند.» او هشداری را درباره محدودیتی که سادات خود را در آن احساس میکرد، اضافه کرد: «به نظر میرسد او مردی است که میخواهد این کار را انجام دهد؛ اما میخواهد بتواند به دوستان عرب خود بگوید که این کار را نکرده است.»
اینکه سادات چقدر میترسید زمانی روشن شد که روز بعد کیسینجر برای دیدن اسد به دمشق رفت. رئیسجمهور سوریه از دیدن کیسینجر خوشحال شد؛ اما برای او تردیدی باقی نگذاشت که اگر مصر یک معامله جداگانه انجام دهد، بهشدت با آن مخالفت خواهد کرد و ایالاتمتحده را بهعنوان دشمن اعراب معرفی خواهد کرد. او غیرمستقیم تهدید به ایجاد بیثباتی در مصر کرد و هشدار داد که انفجاری بین آنها رخ خواهد داد. بااینحال، اسد با درک این موضوع که ممکن است نتواند سادات را متوقف کند و ترس خود را از انزوا آشکار کرد، بهصراحت اعلام کرد که اگر مصر به جدایی دیگری با اسرائیل دست یابد، او برای سوریه نیز همین را میخواهد.