جنگ هیبریدی علیه ایران
انسداد دیپلماسی، سیاستی است که هدف اساسی آن فشار فراگیر و انزوای مطلق رقیب و دشمن است. این سیاست بخشی از سیاستگذاری راهبردی است که اکنون با نامهایی مانند جنگ ترکیبی و جنگ هیبریدی تعریف میشود و بیش از آنکه درگیر منازعه سنتی و نظامی شود، راهبرد پیروزی بدون جنگ از مسیر انزوا و طرد مطلق حریف را دنبال میکند.
جنگ ترکیبی یا جنگ هیبریدی را میتوان دیواری آتشین دانست که از آجرهای گوناگون و داغ تشکیل شده است. آجرها یا ابزارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... که وقتی در دیوار آتشین جنگ هیبریدی مورد استفاده قرار میگیرند، همگی یک نیت و هدف را دنبال میکنند؛ تضعیف و سرنگونی حریف. در سیاست انسداد دیپلماسی، قدرت برتر یا قدرتهای بزرگی که در یکسو یا ائتلاف قرار دارند، نمایشی بر اساس همان جنگ ترکیبی یا جنگ هیبریدی را علیه دشمن یا محور رقیب مدیریت میکنند که در هر زمان و مکانی شامل ابزارها و تاکتیکهای زیر است: تهدیدات سخت نظامی، دیپلماسی و مذاکره، نفوذ، سلطه ماهوارهای و جنگ سایبری، نبرد تبلیغاتی و رسانهای فراگیر، جنگ اقتصادی بهخصوص تحریم، حملات تروریستی و چریکی، آشوب و شورش داخلی با پوشش اعتراض و اعتصاب، تهدیدات یا حملات سایهای (پهپادی -ریز پرندهای).
هر کدام از این ابزارها یا تاکتیکهای جنگ ترکیبی، خود دارای طیفی از اقدامات هستند که با توجه به شرایط و مکان عملیات، با دیگر ابزارها و تاکتیکهای موجود همسو و همیار میشود و اثرگذاری فراتصور بر افکار عمومی کشور مورد تهاجم و نظام جهانی نیز دارند.
هدف نهایی جنگ ترکیبی یا هیبریدی را میتوان شکلدهی وضعیت پریشانی، آشفتگی فراگیر و شدید در کشور حریف و انسداد تمام سیاستها و مسیرهای برونرفت حریف از بحران دانست که منجر به ظهور فاجعه در کشور رقیب میشود و درنهایت حریف را به سازش یا تسلیم مطلق مجبور میسازد. جنگ هیبریدی را نباید تنها به ستیز و درگیری نظامی و تهدیدات در سایه و ریزپرندهای محدود کرد. یکی از اهداف اصلی جنگ ترکیبی یا هیبریدی را میتوان نفوذ و ایجاد آنارشی در نظام داخلی کشور موردنظر و اختلال در رابطه دولت و ملت برشمرد که در نهایت به فروپاشی مشروعیت حکمرانی و سرنگونی حاکمیت منجر میشود. در این رویکرد، فشار فزاینده و شکنندهای به ساختار حکمرانی حریف وارد میشود.
یکی ابعاد بارز جنگ هیبریدی عصر کنونی را میتوان منازعه دیپلماتیک و تاکتیکهای دپیلماسی قلمداد کرد که از اثرگذاری و کارآمدی گستردهای در جنگ هیبریدی و موفقیت یا شکست اینگونه نبردها برخوردار است. بسیاری از اندیشمندان، دیپلماسی را ابزار سیاستگذاری خارجی میدانند، این توصیف از دیپلماسی را نمیتوان مغایر با ایفای نقش دیپلماسی در جنگ هیبریدی دانست. در چنین رویکردی است که دیپلماسی بهعنوان ابزار سیاستگذاری خارجی، از تعریف کلیشهای خود یعنی ابزار صلح و سازش خارج میشود و آنگونه که ریچارد نیکسون، رئیسجمهور اسبق ایالات متحده آمریکا میگوید: «دیپلماسی تنها وسیلهای برای سازش نیست، بلکه روشی است برای رقابت. ما همیشه باید به یاد داشته باشیم برای شورویها هدف از مذاکره سازش نیست، بلکه پیروزی است.»
بنابراین در جنگ ترکیبی یا جنگ هیبریدی، دیپلماسی و مذاکره از جایگاه مهمی برخوردار است. اهمیت دیپلماسی در جنگ هیبریدی را میتوان به مثابه دروازه صلح و جنگ واقعی یا همان دروازه بهشت یا جهنم و آتش محسوب کرد. اکنون ایران درگیر جنگی همهجانبه با رقیبان و دشمنان خود در نظام منطقهای و جهانی شده است که با عنوانهای جنگ ترکیبی و جنگ هیبریدی توصیف میشوند. اما نباید فراموش کرد که مولفه اصلی جنگ هیبریدی علیه ایران، همان نبرد سیاسی و دیپلماتیک است که البته سعی در انسداد کنش دیپلماسی بر ایران را دارند!
در این مقاله برخی مولفهها و جلوههای جنگ ترکیبی و هیبریدی رقیبان و دشمنان ایرانی با تکیه بر اصل انسداد دیپلماسی با ایران را مورد بررسی قرار میدهیم:
یکم- پیشینه جنگ ترکیبی علیه ایران: هرچند جنگ هیبریدی و ترکیبی را الگویی از سیاستهای مدرن قرن بیستویکم معرفی میکنند؛ اما نمونههایی از اینگونه سیاستها را میتوان در سدههای پیشین نیز مشاهده کرد. نظام جمهوری اسلامی ایران از آغاز خود در سال۱۳۵۷ تاکنون با موجی از جنگ ترکیبی یا هیبریدی مواجه بوده است. جنگ همهجانبه علیه نظام جمهوری اسلامی که حتی فراتر از این نظام نیز رفته و اصل ماهیت ایران و ایرانی را مورد تهاجم قرار داده است، فرآیندی بیش از چهار دهه را شامل میشود که پیامدها و نتایج چندانی برای صاحبان این سیاستها نداشته؛ اما عملکرد زیانباری برای حکمرانی ایران داشته است. جنگ عراق علیه ایران در دهه۱۹۸۰ میلادی از جلوههای جنگهای ترکیبی بود که آن زمان جنگ همهجانبه علیه ایران نام داشت. همهجانبه بودن جنگ عراق علیه ایران که مصداق جنگ ترکیبی است، با طیفی از ابزارها و تاکتیکهای فراگیر مانند تحریم اقتصادی و تسلیحاتی ایران، جنگ اقتصادی در خلیج فارس، جنگ نفتکشها، اقدامات تروریستی و چریکی سازمان منافقین و... در داخل ایران، نفوذ اطلاعاتی غرب و کمک اطلاعاتی ماهوارهای آنان به عراق، جنگ تبلیغاتی و رسانهای شدید علیه انقلاب ایران با موضوع تقابل با نفوذ تشیع و برتری ناسیونالیسم عربی، تشکیل ائتلافهای منطقهای و جهانی علیه ایران و... که ترکیبی سهمگین و زهرآگین علیه ایران و انقلاب نوپای۱۳۵۷ شکل داد و در نهایت خسارات فراگیر و بیسابقهای به ایران وارد کرد؛ اما نیات و اهداف صدام حسین، حامیان عربی و غربی وی را تحقق نبخشید؛ هرچند موفقیت نسبی در کُند کردن رشد و توسعه انقلاب اسلامی کسب کردند.
دوم- تغییر ماهیت جنگ ترکیبی علیه ایران با حذف جنگ سنتی: با پایان جنگ عراق علیه ایران و سپس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی متصلب آمریکا و شوروی، مقابله با ایران و انقلاب اسلامی وارد رویکردی جدید شد. رویکردی که سیاست جنگ هیبریدی با مولفههایی که ابزارهای نرم، سیاسی و اقتصادی را جایگزین ابزارهای سخت و جنگ سنتی کرده بود. در این دوره، جنگ هیبریدی با تمرکز بیشتر بر اقتصاد و سیاست همراه شد. ایالات متحده آمریکا با همراهی و همدلی متحدان منطقهای خود توانست فشارهای اقتصادی و سیاسی سنگینی بر ایران وارد کند که تحریمهای جدید در صنعت نفت و سرمایهگذاری نفت ایران بهخصوص قانون آیسا (داماتو- ISA) و قرار دادن ایران در محور شرارت، نفوذ و خرابکاری در برنامههای نظامی و هستهای ایران مانند ویروس استاکسنت (Stuxnet)، خرابکاری در برنامه موشکی ایران در پادگان بیدگنه کرج و شهادت سردار طهرانیمقدم، تهدید روی میز بودن همه گزینهها ازجمله تهاجم نظامی به ایران و... را میتوان جلوههای بارز این جنگ ترکیبی برشمرد. این دوره از جنگ ترکیبی علیه ایران که تا سال۲۰۱۱ ادامه داشت، بیشتر بر تحریم اقتصادی، تهدیدات سیاسی و دیپلماتیک در عراق و افغانستان، ترور برخی دانشمندان ایرانی و حمایت گسترده از اعتراضات داخلی ایران استوار بود.
سوم- نسخه جدید جنگ ترکیب با هدف انسداد دیپلماسی: از ۲۰۱۱ و آغاز تحولات بهار عربی بود که جنگ ترکیبی علیه ایران شدت بیشتری گرفت و بازیگران این جنگ نیز افزایش یافت و هرکدام در سیاستگذاری خارجی خود، سیاستهای مقابله با ایران را با ابزارهای جنگ هیبریدی طراحی و اجرایی ساختند. در این زمان بود که رقابت برای نفوذ و تسط بر حوزه منافع راهبردی ایران در منطقه به نیت و هدف اصلی بسیاری بازیگران منطقهای ازجمله: ترکیه، عربستان، قطر، اماراتمتحده عربی و اسرائیل تبدیل شده و ائتلافهای چندگانه عربی، غربی و عبری یا غربی، عربی و ترکی، جنگی ترکیبی را علیه ایران اجرایی ساختند. جنگ ترکیبی در نسخه جدید خود، انزوای ایران در چارچوب مرزهای جغرافیایی، زوال و فروپاشی ایران را هدف اصلی خود قرار داده و با ابزارها و تاکتیکهای گوناگون به پیگیری این سیاست راهبردی خود پرداخته و موفقیت نسبی نیز کسب کرده است. ابزارها و مولفههای جنگ ترکیبی جدید مانند تهاجم همهجانبه به سوریه بهعنوان قلب منافع راهبردی ایران در منطقه و تلاش برای سرنگونی دولت بشار اسد؛ ایجاد و تقویت گروههای تروریستی مانند داعش که هدف اصلی آنها ضدیت با ایران و مذهب تشیع تعریف شده بود؛ اعزام داعش به عراق و تهدید دولت مرکزی عراق به عنوان دولت همسوی ایران؛ تهدید مرزی ایران توسط داعش و تهدید به کشتار ایرانیان در ایران؛ اجرای حمله تروریستی داعش در ایران بهخصوص در حرم امام خمینی و مجلس شورای اسلامی در تهران؛ افزایش تبلیغات و تهاجم رسانهای به ایران در مسائل منطقهای؛ ادامه تحریمهای اقتصادی و تشدید آنها؛ نفی حق هستهای ایران و تهدید به نابودی مراکز هستهای ایران؛ مذاکره و دیپلماسی هستهای با چرخه فرسایشی؛ تحریم سیاسی و دیپلماتیک ایران با توسل به برخی اقدامات افراطی مانند حمله به سفارت عربستان در ایران؛ حمایت و سازماندهی تلاشها برای ایجاد و ادامه اعتراضات صنفی و معیشتی در ایران و تبدیل آنها به آشوب و شورش علیه نظام؛ تهدید تمامیت ارضی ایران با اعلام رفراندوم استقلال اقلیم کردستان عراق؛ تلاش برای ناکامی توافق برجام و عدم رعایت مفاد این توافق حتی از سوی دولت اوباما؛ اعلام و برقرای تحریمهای شکننده ترامپ علیه ایران؛ ترور سردار قاسم سلیمانی و دکتر فخریزاده؛ اعلام پایان توافق برجام و خروج از برجام توسط ترامپ و...که فشار فراگیر و کمنظیری را بر ایران وارد کرد و نظام سیاستگذاری عمومی و حکمرانی ایران را با بحران کارآمدی و اثربخشی در چنین شرایطی مواجه ساخت؛ جنگ ترکیبی که دولت ترامپ آن را با مولفههای سخت خارجی به اوج رسانده بود در دولت بایدن ادامه یافت؛ اما مولفههای آن بیشتر به سیاست داخلی ایران و حوزه سیاسی و دیپلماسی معطوف شد.
با وجود برخی فرصتها برای احیای توافق برجام و کاهشستیز میان ایران و آمریکا، با آغاز اعتراضات شهریور و مهر۱۴۰۱ در ایران، ناگاه فرصتهای مذاکره و تعامل ایران و آمریکا سوختند و بلکه به تقابل و جنگ هیبریدی غرب با ایران بدل شد. جنگ هیبریدی جدید که ائتلافی بزرگ از دولتهای آمریکایی، اروپایی و عربی را علیه ایران شکل داده است، بیشتر بر انزوای کامل و طرد ایران از نظام جهانی و سپس سرنگونی نظام ایران استوار است. مولفههای این جنگ هیبریدی خطرناک را علاوه بر موارد پیشین، میتوان چنین خلاصه کرد: حمایت رسانهای و تبلیغاتی فراگیر غرب و متحدانش از تبدیل اعتراضات ایران به آشوب، شورش و جنگ داخلی؛ حمایت از رویکردهای خشونتآفرین در شورشهای ایران؛ دیدارهای مکرر برخی رهبران و سیاستمداران ارشد اروپایی و غربی با مخالفان نظام جمهوری اسلامی؛ اتهام شرکت ایران در جنگ اوکراین و فروش پهپاد به روسیه علیه اوکراین؛ تلاش بیپایان اسرائیل برای انسداد دیپلماسی در رقابت با ایران در ائتلافسازی با دولتهای عربی، اوکراین، جمهوریآذربایجان؛ حمله پهپادی به اماکن نظامی ایران در اصفهان؛ تلاش برای درج نام سپاه پاسداران در لیست سیاه (لیست سازمانهای تروریستی)؛ ادعای حضور اعضای القاعده در ایران بهخصوص خانواده بنلادن و رئیس جدید القاعده مشهور به سیف العدل؛ برگزاری مانورهای نظامی آمریکا و اسرائیل با شبیهسازی حمله به ایران؛ تکرار برخی حوادث شگفتانگیز مانند مسمومیتهای متوالی دانشآموزان استان قم و نابسامانی در کمکرسانی به مردم زلزلهزده خوی و اثرگذاری فراگیر آن بر تحریک افکار عمومی و در نهایت فضای سیاسی و دپیلماسی را از جنگ ترکیبی سلب کرده و ایران را با طیفی از بحرانهای داخلی و خارجی مواجه کرده است. در چنین شرایطی است که مولفههای انسداد دیپلماسی در رقابت با ایران، جلوه بیشتری یافته، رقیبان و دشمنان منطقهای و جهانی ایران با موفقیت نسبی در حال انسداد مسیر دیپلماسی و انحراف آن به سوی جنگ هستند!
جنگ هیبریدی و جنگ ترکیبی عنوانهایی هستند که اکنون برای توصیف جنگ همهجانبه مورد استفاده قرار میگیرند، درحالیکه جنگهای ترکیبی و هیبریدی پیشنهای دراز در تاریخ جهان دارند. ایران طی بیش از چهل سال اخیر با رویکردی از جنگ ترکیبی مواجه بوده که البته به اقتضای زمان، اولویتهای این جنگ ترکیبی تغییر کرده و یکی از مولفهها یا ابزارهای جنگ ترکیبی، جلوه بیشتری داشته است. در حال حاضر جنگ هیبریدی یا ترکیبی که بسیاری از آن سخن میگویند به درستی بر روابط و مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... ایران و نظام جهانی حاکم شده است؛ اما یکی از مهمترین جلوههای جنگ هیبریدی کنونی علیه ایران را میتوان حذف یا انسداد دیپلماسی بهخصوص دیپلماسی مستقیم دانست که از سوی رقیبان و بازیگران مهم و بزرگ منطقهای و جهانی در حال پیگیری است! ماهیت متغیر دیپلماسی در عصر کنونی بهگونهای است که دیپلماسی غربی، عربی و عبری در تلاشی هماهنگ در حال اجرای جنگ هیبریدی علیه ایران و انسداد دیپلماسی با ایران و انحراف سیاست به سوی تنش و جنگ سخت هستند.
رقیبان و دشمنان منطقهای ایران و اپوزیسیون خارجنشین نظام جمهوری اسلامی در یک هماهنگی کامل، ایران را در جنگ هیبریدی وارد کردهاند که هدفش انسداد دیپلماسی و اقدامات دیپلماتیک در مناسبات غرب و ایالات متحده آمریکا با ایران است! هدف نهایی این ائتلاف ضد ایرانی را میتوان تضعیف مطلق نظام جمهوری اسلامی و سپس سرنگونی نظام و در نهایت فروپاشی سیاسی ایران برشمرد. این نیت و هدف طراحان و مجریان جنگ هیبریدی کنونی و بهخصوص حامیان انسداد دیپلماسی با ایران را میتوان با این اندیشه «کارل فون کلاوزویتس» استراتژیست بزرگ آلمانی همسان دانست که میگوید: «رقیب باید مطیع اراده ما باشد. ما باید او را در وضعیتی آنقدر بیرحمانه قرار دهیم که با قربانی شدن نیز قادر به مقابله نباشد.» بسیاری رقیبان ایران در آسیای جنوب غربی که خود توان مقابله با ایران را ندارند، تلاش دارند تا غرب بهویژه ایالات متحده آمریکا را به رویارویی با ایران وارد کنند. در چنین وضعیتی است که این رقیبان در جنگ هیبریدی خود بر انسداد دیپلماسی با ایران اصرار داشته و هرگونه مذاکره و تعامل با ایران حتی در مقیاس سازش و تسلیم را نفی کرده و تنها برای برخورد سختتر و نهایی برای انزوای مطلق، طرد شدن و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی تاکید دارند. در چنین شرایطی است که سیاستگذاران ارشد ایران باید در سیاستها و بهخصوص سیاستگذاری خارجی خود، تغییری داشته باشند. درحالیکه رقیبان خارجی، معترضان و مخالفان داخلی ایران در حال کنش دیپلماتیک جهانی علیه ایران هستند و در قالب جنگ هیبریدی بر انسداد دیپلماسی با ایران و انحراف سیاست به سوی جنگ اصرار دارند، ماهیت و تاکتیک سیاستگذاری خارجی ایران نیازمند تغییرات فوری و اثربخش است تا سایه جنگ هیبریدی به ویژه سیاست انسداد دیپلماسی از فراز ایران دور شود.