مکرون؛ ناآرام و تدافعی

در ۴۴سالگی، او دستور کار گسترده‌‌ای را دنبال می‌‌کند: ساختن یک فرانسه جدید در قلب اروپای قدرتمند و خودمختار، رهایی از ایالات متحده، رهایی از سوخت‌‌های فسیلی، رهایی از تهدید تسلط راست افراطی؛ کشوری که می‌خواهد ورای وزن خود برود و سرنوشت خود را در قرن۲۱ در دست خود داشته باشد. مکرون این ماه در گفت‌وگو با تعدادی از روزنامه‌نگاران گفت: «دغدغه من یک چیز است. من معتقدم وظیفه ما در قبال فرزندانمان این است که همان آزادی انتخابی که خودمان داشتیم، آنها هم داشته باشند. این همان حکمرانی خوب است. اگر فردا انتخاب‌های شما با انتخابی که امروز انجام می دهید محدود شود، شما شکست خورده‌اید.» با این حال، تهدیدهای خارجی و داخلی برای این آزادی در حال افزایش است. رهبر آینده اروپا با قاره‌ای روبه‌رو است که از نو پیکربندی شده است. مرکز ثقل این قاره به سمت شرق منتقل شده است؛ این قاره در سایه تهدید- هرچند دور از دسترس- جنگ هسته‌ای زندگی می‌کند.

مکرون هفته گذشته پس از یک مصاحبه تلویزیونی یک ساعته در توییتر نوشت: «ما جنگ جهانی نمی‌‌خواهیم.» او همچنین افزود که «هرگاه لازم باشد، با ولادیمیر پوتین صحبت می‌کنم.» در داخل، مدل جهانی‌گرایی فرانسوی، بر اساس این ایده که جامعه فرصت‌های برابر و حمایت رفاهی را برای همه شهروندان، صرف نظر از قومیت یا مذهب ارائه می‌دهد، با شکست اجتماعی، بیماری همه‌گیر کرونا و بحران هزینه‌های زندگی به چالش کشیده شده است. مکرون از «عصر تحولات بزرگ» صحبت کرده است. «آلن دوهامل»، نویسنده و مفسر سیاسی گفت: «او ضعیف‌‌تر شده، اما فکر نمی‌‌کنم جاه‌‌طلبی‌‌اش کوچک‌‌تر شده باشد. او هنوز فکر می‌کند که در فرانسه تنها کسی است که ایده‌های جسورانه و استراتژیک دارد.»

اما آیا کشور قابل تغییر است؟ دوهامل گفت: «فرانسه ۱۵۰درجه نارضایتی دارد. سوال این است که آیا مالیخولیای بدبینانه غالب است یا خشم آتش‌فشانی؟» «بازگشت»، آن همزمانی که در ماه سپتامبر بازگشت به کار و پایان تعطیلات تابستانی رقم می‌خورد، آرام‌‌تر از آنچه پیش‌‌بینی می‌‌شد، بوده است. اما اعتصابی که پنج پالایشگاه و انبار سوخت فعال فرانسه را فلج کرده است، ناگهان ناآرامی ملی را متبلور کرده است. بحران در شرف وقوع است: کمبود بنزین بر بیش از ۶۰درصد خانواده‌های فرانسوی تاثیر می‌‌گذارد، تورم فزاینده، افزایش سود شرکت‌های نفتی و خانواده‌های درگیر. این یک افزایش پیشنهادی بر مالیات بر سوخت دیزل بود که به خیزش جلیقه زردها در سال۲۰۱۸ منجر شد و باعث شد اعتراض آنها شعله‌ور شود.

شبح این اعتراضات هنوز در جریان است. مکرون علاقه‌ای به تکرار ندارد. کارگران غول نفتی «توتال انرژی» که از جهش ۵۲درصدی سود مدیر اجرایی شرکت خشمگین شده‌اند، خواهان افزایش ۱۰درصدی برای مقابله با تورم و توزیع مجدد سودهای بادآورده توتال شده‌اند. مواضع مکرون به کام معترضان خوش آمده است. «ساندرین روسو»، یکی از اعضای برجسته حزب سبز در پارلمان به رادیو فرانس اینفو گفت: «امیدوارم مواضع مکرون جرقه‌ای باشد که سبب‌سازشروع اعتصاب عمومی باشد.» یکی از فراخوان‌ها خواستار شروع اعتصاب برای روز سه شنبه (امروز) شده است.

«ژان لوک ملانشون» رهبر چپ‌‌گرا که آرزوی برکناری مکرون را دارد، رهبری ده‌ها هزار نفر را در راهپیمایی روز یکشنبه «علیه هزینه‌های بالای زندگی» در دست داشت. او از معترضان خواسته بود که از زنان الهام بگیرند، زنانی که خشمگین از گرانی نان، در اکتبر۱۷۸۹ در ورسای راهپیمایی و انقلاب را آغاز کردند. مقداری از این سخنان نیش‌دار و تند و تیز قابل انتظار است. دوره دوم روسای جمهور فرانسه نادر است - مکرون اولین مورد از روسای جمهور دو دوره‌ای در دو دهه اخیر است- و عموما دور دوم با نارضایتی همراه است. ژاک شیراک به‌عنوان «پادشاه بیکار» و فرانسوا میتران به‌عنوان «پادشاه رو به افول» شناخته شدند. مکرون ناامید است و به دنبال اجتناب از سرنوشت مشابه. کابوس مکرون این است که «مارین لوپن» ملی‌‌گرا و ضدمهاجر جانشین او خواهد شد، همان‌طور که دونالد ترامپ جانشین رئیس جمهور باراک اوباما شد. حزب لوپن، اجتماع ملی اکنون ۸۹کرسی در مجلس ملی دارد که در مجموع دارای ۵۷۷کرسی است.

«فیلیپ لابرو» نویسنده و مفسر گفت: «اگر لوپن به دنبال مکرون برود، این یعنی شکست». اینکه چه چیزی موفقیت را تعریف می کند موضوع دیگری است. «کلوئه مورین»، دانشمند علوم سیاسی گفت: «هیچ خط مشخصی وجود ندارد. این دوره دوم هنوز قابل رمزگشایی نیست. مکرون راهی را پیدا نکرده است که بخواهد از او یاد شود.» به نظر می‌رسد که مکرون هر روز در تماس تلفنی با ولادیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، است و قول حمایت فرانسه علیه روسیه را می‌دهد و در عین حال نسبت به تشدید تنش هشدار می‌دهد. او ماه گذشته مستقیما از نیویورک، جایی که به سازمان ملل درباره انتخاب بین «جنگ و صلح» هشدار داده بود، به «سن‌‌نزر» در سواحل اقیانوس اطلس فرانسه پرواز کرد؛ جایی که از توربین‌‌های بادی دریایی ستایش کرد. مکرون در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: «اگر بخواهیم خودمختاری را با مبارزه با تغییرات آب و هوایی ترکیب کنیم، باید برق بیشتری در خاک اروپا تولید کنیم. بنابراین ما به انرژی هسته‌‌ای بیشتر، انرژی‌‌های تجدیدپذیر بیشتر و بهره‌‌وری بیشتر انرژی نیاز داریم.»

اگرچه آلمان درباره سرنوشت چند رآکتور اخیر خود تردید دارد، اما تصمیم گرفته است که انرژی هسته ای را به تدریج کنار بگذارد. رهبری اتحادیه اروپا متشکل از ۲۷ کشور، هرگز آسان نیست. از زمان کناره‌گیری مرکل به‌عنوان صدراعظم آلمان، به نظر می‌رسد که مکرون بهترین موقعیت را برای انجام این کار [رهبری اروپا] داشته باشد. مکرون اصرار دارد که اروپای متحد باید یک قدرت در جهان باشد، مسیر میانه خود را بین ایالات متحده و چین ترسیم کند و در عین حال همچنان متحد ناتو بماند. اما اعتقاد مکرون مبنی بر اینکه اگر قرار است ثبات حاصل شود، در نهایت باید جایی برای روسیه در معماری استراتژیک جدید اروپا پیدا کرد، در لهستان یا کشورهای بالتیک اعتباری ندارد. در واشنگتن نیز با شک و تردید به آن نگریسته می‌شود. گفت‌وگوهای مکرر او با پوتین نیز باعث شده است ابروها در هم کشیده شود.

مکرون رویکرد ایالات متحده را در قبال چین بیش از حد متخاصم می‌بیند، سیاستی که به اعتقاد او پکن را به سمت مسکو سوق می‌دهد. مکرون که هنگام فروریختن دیوار برلین ۱۱ساله بود، معتقد است که نارضایتی شدید روسیه به حفظ ناتو پس از پایان جنگ سرد بازمی‌گردد. او در میان ملل و در میان مردم دوست دارد بگوید که خشم سرکوب‌شده، ظاهر می‌شود. یک چیز مسلم است: مکرون یک اخلال‌گر باقی خواهد ماند. از نظر او، «پایان فراوانی» اکنون دنیایی را آزرده ساخته که به‌دلیل خلأ قدرتی که با عقب‌نشینی آمریکا در برخی نقاط جهان همراه شده، بی‌‌ثبات شده است. از نظر او، بازنگری نکردن در همه چیز، از نظم استراتژیک گرفته تا «کربن صفر» اروپا، نوعی بی‌‌توجهی و فتور و سستی است. اینکه آیا فرانسوی‌ها از او پیروی کنند یا خیر، یک پرسش باز است.

بازنگری برنامه‌ریزی‌شده او برای بازنشستگی که سن بازنشستگی را از ۶۲ به ۶۴ یا ۶۵ می‌رساند، مطمئنا با مخالفت‌های خشمگینانه روبه‌رو خواهد شد. یک نظرسنجی مهم از سوی گروه تحقیقات بازار ایپسوس و شرکای آن که در این ماه در روزنامه لوموند منتشر شد، نشان داد که ۳۶درصد از جمعیت «عصبانی» و ۵۸درصد «ناراضی» هستند. پس باز هم، نارضایتی یک روحیه ملی تقریبا همیشگی فرانسه است. در همین بازه زمانی، حمایت از اتحادیه اروپا افزایش یافت و تنها ۲۸درصد از مردم معتقد بودند که عضویت فرانسه در این اتحادیه چیز بدی است. این در حالی است که این رقم در سال۲۰۱۴ رقمی برابر ۴۰درصد بود. جنگ در اوکراین اروپا را برانگیخته است. اعتقاد اصلی به ادغام اروپا در تفکر مکرون امری ثابت بوده است.