ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
تهاجم به لبنان در سال ۱۹۸۲، برای کشاندن سایه توافقنامههای کمپ دیوید بر سر نیروهای معترض به آن و بهطور مشخص، «سوریه»، انقلاب «فلسطین» و جنبش ملی «لبنان» بود. اما سیاست بازیچه کردن و ویرانی «لبنان» از کمپ دیوید آغاز نشد و از هنگام توافقهای آتشبس در سال ۱۹۴۹ استمرار داشت. این سیاست در میانه دهه ۶۰ و با مصوبه دولت «لبنان» برای اجرای مصوبات اجلاس سران عرب (۱۹۶۴) درباره تغییر مسیر شاخه «حاصبانی» رود اردن، به ویژه در منطقه «عرقوب» در جنوب شرقی «لبنان»، روندی متفاوت پیدا کرد. دولت «رابین»، پیش از شروع به کار دولت «لیکود» (پایان سال ۱۹۷۷)، در سال ۱۹۷۵، با تعامل با «مارونیسم سیاسی»، که از نگاه اسرائیل، همتای «صهیونیسم» بود، تصمیم به افزایش سطح سیاست تخریبی خود در داخل «لبنان» گرفت. این نگاه اسرائیل، درست بود، چون پیوندهای مشترکی میان هر نوع طایفهگرایی سیاسی با نیروهای همانند خود وجود دارد. از نگاه اسرائیل، «مارونیسم سیاسی»، در اردوگاه دشمنان ناسیونالیسم عربی قرار داشت.
این جهتگیری در سیاست اسرائیل، رو به فزونی داشت، اما با آمدن «لیکود» به عرصه حاکمیت در سال ۱۹۷۷، از نیروی بزرگتری برخوردار شد. زیرا «بگین»، بیآنکه از او خواسته شود، خود را پشتیبان «مارونیسم سیاسی» اعلام کرد. عملیات «لیتانی» در مارس ۱۹۷۸، به خاطر حضور نیروهای انقلاب فلسطین در لبنان، انجام شد. این عملیات با عملیاتهای تهاجمی پیشتر از خود در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳، از نظر گستره دایره عملیات و تلاش برای باقی ماندن در اراضی جنوب لبنان، متفاوت بود. اما به علت تصمیم فلسطینیها برای نبرد، با مشارکت نیروهای ملی «لبنان»، به شکست سیاسی و نظامی انجامید و اسرائیل نیز بر اساس قطعنامه شورای امنیت، ناچار به عقبنشینی از «لبنان» شد. قطعنامهای که بهطور مشخص ایالات متحده، بهصورتی شتاب زده و با فشار زیاد، برای تصویب و اجرای آن تحت عنوان مجازاتها کوشید. این موضع آمریکا، واکنش به عبور اسرائیل از دایره انتقام نسبت به عملیات «دلال مغربی» [فدایی فلسطینی در سال ۱۹۷۸] و رسیدن به احتمال کشاندن «سوریه» به جنگ، با هدف وارد کردن آن به مذاکرات، و در نتیجه کرنش در برابر کمپ دیوید، بود.
با وجود عقبنشینی اسرائیل، درگیریها میان نیروهای انقلاب فلسطین و نیروهای اسرائیلی، به اشکال مختلف ادامه یافت که اوج آن در درگیریهای ژوئیه ۱۹۸۱ روی داد و با میانجیگری آمریکا به آتشبسی انجامید که حدود یک سال برقرار بود. اسرائیل، آتشبس را به خاطر وضعیت شهرکنشینان خود در شمال فلسطین اشغالی پذیرفت، چون انقلاب فلسطین توانسته بود روشی را در گلولهباران شهرکهای شمال به کار گیرد که بعدتر حزبالله آن را بهکار گرفت. اسرائیل که با گلولهباران متمرکز شهرکهای یهودی، در برابر تهدید طرد کامل شهرکنشینان از منطقه «الجلیل» قرار گرفته بود، با اکراه، آتشبس را پذیرفت. امری که رهبری فلسطین را به این توهم اشتباه انداخت که پذیرش آتشبس، به مثابه شناسایی سازمان آزادیبخش از سوی اسرائیل است. اما طولی نکشید که اسرائیل، بار دیگر به جنگ در جبهه شمالی (لبنان) بازگشت و آتشبس را به بهانه تلاش برای ترور سفیر خود در «لندن»، نقض کرد. بدین سان، تهاجم فراگیر اسرائیل علیه «لبنان» آغاز شد و تا محاصره «بیروت»، پایتخت این کشور پیش رفت. درباره زنجیره رویدادهایی که به این تهاجم رسید، کسانی در اسرائیل بودند که ضرورت انجام ابتکار عمل نظامی علیه «لبنان» را بهصورت زودهنگام، و پیش از تمام شدن عقبنشینی از «سینا» در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰، مطرح میکردند. با این هدف که موضع رهبری «مصر» در برابر این عملیات، به آزمون گذاشته شود. اما دولت «ریگان»، این موضوع را نپذیرفت و به تعویق انداختن تهاجم تا پس از تکمیل عقبنشینی از «سینا» را به اسرائیل تحمیل کرد. البته درباره تهاجم ۱۹۸۲ به «لبنان»، همه اجزای دولت «ریگان» با این جنگ موافق نبودند. آمریکا به رهبران عرب اطلاع داده و آنها را به این باور رسانده بود که درنوردیدن خاک «لبنان» توسط نیروهای اسرائیلی، تنها به عمق ۴۰ کیلومتر خواهد بود. پس از عقبنشینی از «سینا» و در دوره دولت دوم «بگین»، شمارش معکوس برای تهاجم به «لبنان» آغاز شد. در این زمان، «شارون» و همپیمانش «رافائل ایتان»، بر حکومت اسرائیل سیطره داشتند. «اسحاق شامیر» وزیر خارجه نیز با آنها همپیمان بود. «بگین» نخست وزیر اسرائیل، جریان واقعی امور را درک نمیکرد و نشانه این موضوع این بود که پس از مشاهده نتایج جنگ، دچار افسردگی شد. در هر حال، هماهنگی پیشینی درباره این عملیات میان دولت اسرائیل و دولت «ریگان» وجود داشت و همه تحرکات پیش از جنگ نشان میداد که ایالات متحده شریک عملیات تهاجم علیه «لبنان» است. برخی از این تحرکات، عبارت بود از دیدار «شارون» از «واشنگتن»، با همراه بردن نقشههای جنگی یا دیدار پیشتر و اکتشافی «الکساندر هیگ» از منطقه و رفتن «رافائل ایتان» به ایالات متحده با فهرست سلاحهای مورد نیاز از «واشنگتن» برای جنگ «لبنان». جنگ علیه «لبنان» این هدفها را دنبال میکرد: اول، حذف سازمان آزادیبخش فلسطین از معادله سیاسی تا امکان به تسلیم واداشتن ساکنان فلسطینی مناطق اشغالی سال ۱۹۶۷ فراهم و در نتیجه بستر لازم برای اجرای بخش فلسطینی قراردادهای کمپ دیوید آماده شود که بر خودگردانی مدنی فلسطینیان اراضی اشغالی ۱۹۶۷ تصریح داشت.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com