ناگفته‌های گفتنی

 همان‌گونه که یادآوری کردم، هر دوی آنها نیز ژنرالی را به‌عنوان وزیر خارجه تعیین کردند. در وضعیت «ریگان» و «بوش» پدر، پس از بن بست در روند سازش، دولت آمریکا دچار تغییر شد. منظورم البته این نیست که بحران در مذاکرات سازش، به تغییر دولت آمریکا منجر شد. اما تفاوت «بوش» پسر و «ریگان» در این بود که «بوش» در رسیدن به کاخ سفید، مدیون آرای یهودیان نبود، بر عکس «ریگان» که از آرای یهودیان، در انتخابات برخوردار شد؛ چون با وجود اینکه اکثریت یهودیان آمریکا به‌طور معمول، به حزب دموکرات تمایل دارند، اما در دوره «ریگان» به او روی آوردند و به نامزد دموکرات‌ها رای ندادند.

درباره رابطه «بوش» پسر با یهودیان آمریکا، دو احتمال وجود داشت: اول اینکه در تلاش برای خشنود‌سازی آنها، مواضع دولت «ریگان» را تکرار و لنگر کشتیِ ارتش صهیونیستی را رها کند و دست نظامی‌گری اسرائیل را باز بگذارد تا اقدام به ماجراجویی‌های تهاجمی کند. دوم اینکه برعکس، اسرائیل را از ماجراجویی بازدارد؛ اما با توجه به قدرت لابی یهودی در صحنه آمریکا و ضعف «بوش» در انتخابات، از ابتدا مشخص بود که او به سیاست مجازات اسرائیل روی نخواهد آورد. با این حال، تنها کافی بود «بوش» خواهان ادامه مذاکرات سازش شود تا ناراحتی زیاد جریان راست صهیونیستی را در پی داشته باشد که خواهان پیشرفت در روندهای سوری - لبنانی و فلسطینی نبودند.دولت «بوش» پس از شروع به کار، عزم خود را برای کاهش مداخله در مذاکرات سازش اعلام کرد. سیاستی که با تمایل دولت «شارون» همخوان بود. با این تحول مشخص شد که حکومت خودگردان فلسطینیِ سرگردان در سازش، با دامن زدن به اختلاف با دولت «باراک»، فرصت بزرگی را به دست خود از کف داده است. طبیعی است که من از این کار خودگردانی، متاسف نیستم؛ اما این ارزیابی را از زاویه دید سیاست حکومت خودگردان فلسطینی می‌گویم و معتقدم خودگردانی فلسطینی، فرصتی را ضایع کرد که دیگر در آینده، تکرار نشد؛ چون «شارون» [و جریان راست صهیونیستی] پایبند به ایده قدیمی خود بود و هست که راه‌حل مساله فلسطین باید در اردن و نه در فلسطین (بنا به ادعای آنها: سرزمین اسرائیل) در نظر گرفته و اجرا شود. «شارون» با توافق «وادی عربه» مخالف بود و با روی کار آمدن او [و دولت‌های راست‌گرای بعدی اسرائیل]، مذاکرات روند اسرائیلی - فلسطینی، در عمل به بن‌بست رسید.با این حال می‌گویم «چه بسا زیانی که سودآور باشد.» ادامه دادن روند سازش میان خودگردانی فلسطینی و اسرائیل، به عمق یافتن بیشتر بحران فلسطینی می‌انجامد؛ درحالی‌که به نظر می رسد، توقف مذاکرات در این روند - بر بستر طرح‌های جاری اسرائیلی و آمریکایی - می‌تواند مانع انتقال بحران به صحنه فلسطین شود. بحرانی که شاید به کشت‌وکشتار داخلی میان فلسطینی‌ها بینجامد. در مقابل، ادامه کوشش برای پی گیری راه‌حل نهایی و در نتیجه، پایبندی به مواضع قبلی، منجر به یکپارچگی صحنه سیاسی اسرائیل، در قالب یک دولت وحدت ملی به رهبری راست صهیونیستی خواهد شد.یک تفاوت موجود بین دولت «ریگان» و «بوش» پسر این بود که اولی با مجموعه صنایع جنگی و دومی با کارتل‌های نفتی آمریکا پیوند داشت. اما خوش‌بینی زودهنگام نظام‌های عربی نسبت به آمدن «بوش» پسر به کاخ سفید، اشتباه و در عمل نیز جهت‌گیری آمریکا پس از روی کار آمدن تیم «بوش» پسر، برای دولت «شارون» بسیار رضایت‌بخش بود. دولت‌های اسرائیل، به‌طور کلی و همواره مذاکرات مستقیم با طرف‌های عربی را ترجیح می‌داده‌اند. البته جریان راست اسرائیل، در درخواست خود برای کاهش مداخله آمریکا در مذاکرات، زیاده‌روی می‌کرد.روشن است که دولت «شامیر»، به اجبار به کنفرانس مادرید رفت و تا هنگام سرنگونی خود، پیشبرد مذاکرات را با مانع روبه‌رو کرد. با انتخاب «بوش» پسر، واشنگتن، خود را از مداخله مستقیم و قدرتمند در روند مذاکرات، عقب کشید و این سیاست، با خشنودی دولت «شارون» [و جانشینان راست‌گرای او] همراه شد؛ زیرا اسرائیل معتقد بود این سیاست آمریکا او را در رویارویی با خودگردانی فلسطینی تنها می‌گذارد، تا با فشار آمریکا برای پیشبرد مذاکرات مواجه نباشد [….].

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

p04 (3) copy