ناگفته‌های گفتنی

درباره این نکته در پرسش شما که من در آن زمان، بر این باور بودم که رویارویی با اسرائیل پایان نیافته است، می‌گویم بله همین‌گونه است. وضعیت نیروها در منطقه و مواضع طرف‌های مختلف، به‌ویژه موضع اسرائیل، مجالی برای هر نوعی از سازش قابل قبول باز نمی‌گذاشت. در نتیجه برداشت قطعی من این بود که رویارویی با اسرائیل، همچنان ادامه خواهد یافت.

 اندیشه فلسطینی سازش که برنامه مرحله‌ای نامیده می‌شود تا چه اندازه در آماده‌سازی فضای سیاسی برای طرح ایده عقب‌نشینی از لبنان و توافق با فیلیپ حبیب نقش داشت؟ آیا این موضوع، تنها موضوعی بینشی و با سطح آگاهی فلسطینی‌ها در پیوند بود؟

 طرح سازش، از هنگام جنگ اکتبر موضوع بحث رهبری فلسطین بود و در نتیجه، برنامه‌های پی در پی در مجالس ملی فلسطین تصویب شد تا برنامه سازش محورِ سازمان آزادی‌بخش، نقطه اتکای عرفات برای پیشبرد برنامه‌ای شود که او می‌خواست. خوب است بدانید برنامه جنبش فتح تا کنگره چهارم آن، پیش از تهاجم ۱۹۸۲، دربرگیرنده پذیرش سازش نبود. تنها شمار کمی از افراد جنبش فتح، به‌صورت آگاهانه و با جدیت در پی اجرای ایده مرحله‌ای بودند. اکثریت نیروها، سازش را در محاسبات خود وارد نمی‌دانست؛ اما مجموعه رهبری جنبش، حتی برخی از آنها که مخالف عرفات بودند و بعدتر به رهبری انتفاضه داخلی فتح پیوستند، با برنامه مرحله‌ای همراه بودند. آنها طرح مرحله‌ای را به‌عنوان موضع سیاسی خود پذیرفته و آن را قابل اجرا می‌دانستند؛ اما در نگاهشان به ماهیت رویارویی، نقش راهبردی و خدماتی طرح صهیونیستی و ضرورت ناپدید‌سازی مردم فلسطین و سازمان آزادی‌بخش را برای تضمین تثبیت این نقش درک نمی‌کردند. حفظ امنیت پادگان نظامی صهیونیستی در فلسطین، ضرورت اساسی برای پیشبرد نقش خدماتی آن، در محیط پیرامونی و خارج از مرزهای خود است. طرفداران راه‌حل مرحله ای چنین می پنداشتند که وقتی رسیدن به راه‌حل یا معاهده با مصر شدنی است؛ چرا این کار با فلسطینی‌ها شدنی نباشد! عرفات، از سادات بیش از هر طرف عربی دیگر تاثیر پذیرفته بود. هنوز مشکل بزرگی را که بر سر انتشار یکی از نوشته های من، در میان محافل فلسطینی در بیروت پدید آمد، به یاد دارم. نوشته من در قالب گزارشی از سوی مرکز برنامه‌ریزی فلسطینی درباره مذاکرات میان مصر و اسرائیل منتشر شده و جمله ای به این مضمون در آن آمده بود که مشکلی با مذاکرات مصری‌ها تا وقتی ما بیرون از دایره این مذاکرات هستیم، وجود ندارد. البته منظور من از این جمله، با ظاهر کلمات آن، همخوان نبود. این گزارش وقتی منتشر شد، سر و صدای زیادی علیه سیاست رهبری سازمان آزادی‌بخش برپا کرد. در هر حال موضوع اساسی در نگاه عرفات، پذیرش منطق سادات و این ادعا بود که برای ایجاد راه‌حلی برای مساله فلسطین تلاش می‌کند. بر این بیفزایم که رهبری (عرفات و حلقه پیرامونی او) از این موضوع دچار ترس شد که شارون اعلام کرد، همه آنها را خواهد گرفت و دربند کرده، با هلی‌کوپتر به تل آویو منتقل خواهد کرد. همه این نکات را گفتم تا ثابت کنم، ایستادگی در بیروت، کار خود نیروهای مستقر در این شهر بود و نتیجه تصمیم رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین نبود. نیروهای عربی و فلسطینی مانند ارتش آزادی‌بخش فلسطین و لشکر۸۵ ارتش سوریه در بیروت حضور داشتند که تحت امر عرفات نبودند.

مهم‌تر از وجود اراده مقاومت در این نیروها، پای بیروت با ساختمان‌ها و خیابان‌ها و قدرت ابتکار آن در میان بود... یروهایی که در بیروت مانده بودند، احساس تنگنای شدید نداشتند و بحران غیرقابل مهار، در این شهر وجود نداشت. بر اینها بیفزایید که دشمن نیز در شرایط بحرانی بود و تنها ما در بحران نبودیم.ا ین نکته‌ای بود که من در آن هنگام کوشش داشتم، در گشت‌های سرکشی شبانه‌ام از برخی پایگاه‌های موجود در خطوط تماس با دشمن، بر آن تاکید کنم. در این سرکشی‌ها می‌گفتم ادامه محاصره بیروت، بحران داخلی و خارجی اسرائیل را در سطح بین المللی تشدید می‌کند. «جنبش صلح اینک» در اسرائیل شروع به درخواست عقب‌نشینی فوری از بیروت کرده و تظاهرات بزرگی در تل‌آویو برگزار کرده بود. در آن زمان، رهبری در تل‌آویو به‌طور رسمی با «مناخیم بگین» نخست وزیر وقت بود؛ اما رهبری بالفعل در اختیار «شارون» و هم‌پیمان او «رافائل ایتان» قرار داشت و این دو صحنه‌گردان اسرائیل بودند.

پس هر طرف، شرایط بحرانی خاص خود را داشت و ایستادگی در این شرایط ما را پیروز می‌کرد. البته پیروزی به معنای به شکست کشاندن اهداف دشمن و تحمیل بازگشت و عقب‌نشینی بر ارتش اسرائیل و در نتیجه، تحمیل عقبگردی به دشمن در تحقق اهداف تهاجم خود. آن زمان، بر این باور بودم و هنوز هم هستم که تصمیم عقب‌نشینی نیروهای فلسطینی از لبنان، مانع گرفتن بیروت توسط دشمن نخواهد شد و وقتی ما خارج شدیم بلایی بر سر شهروندان خواهند آورد که عبرت‌آموز باشد. این حرف را همان زمان و هنگام خروج چندپاره نیروها از بیروت به دوستمان «ابو ماهر الیمانی» گفتم. او می خواست در بیروت بماند و من با او بحث کردم که نماند. او از صحبت من تعجب کرد؛ اما قانعش کردم که حال که جنگجویان از شهر خارج می‌شوند او هم در بیروت نماند. او خود بر این باور بود که توافق، مانع ارتش اسرائیل برای ورود به بیروت خواهد شد؛ اما دو روز بعد بیروت را ترک کرد.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

444