واشنگتن در حال خسته شدن از نقش ابرقدرتی است
آمریکای متزلزل بایدن
در این سرمقاله چنین آمده است: هشتاد سال پیش ژاپن «پرلهاربور» را بمباران کرد. این اقدام خطایی بزرگ بود که موجب شد قدرتمندترین کشور جهان وارد جنگ شود و امپراتوری ژاپن را به فراموشی سپارد. یک دریاسالار بابصیرت ژاپنی در آن زمان گفته بود: «ترسم از آن است که همه کارهایی که انجام دادهایم باعث بیدار شدن یک غول خفته شود و او را بر آن دارد که تصمیمی وحشتناک بگیرد.»
امروز ژاپن غرق در صلح و ثروت و ابداعات است. این ژاپنیها بودند که کشورشان را بازسازی کردند؛ اما این وظیفه مهم توسط ابرقدرتی که آنها را شکست داده بود، تسهیل شد. آمریکا نه فقط به ایجاد یک دموکراسی لیبرال کاپیتالیستی در ژاپن کمک کرد، بلکه باعث ایجاد یک نظم جهانی شد که در آن ژاپن توانست آزادانه تجارت و رشد کند. البته این نظم جهانی بیعیب و نقص نبود و در همه جا کاربرد ندارد. اما هر چه بود از آنچه تا پیش از آن وجود داشت، بهتر شد. با وجود قدرتهای بزرگ پیشین، آمریکا از سلطه نظامی خود برای دستیابی به برتری تجاری به بهای از دست دادن متحدان کوچکتر خود، استفاده نکرد.بالعکس، به خود تنها اجازه داد که در اغلب موارد به قوانین مشترک مقید بماند و آن قوانین سیستمی را پایهریزی کرد که به بخش اعظم جهان اجازه داد از جنگ اجتناب کنند و به رشد و ثروت برسد. آمریکا در حال خسته شدن از نقش خود بهعنوان تضمینکننده نظم لیبرال است. گرچه این غول هنوز دقیقا دوباره به خواب فرو نرفته، اما تصمیم و راهحلش در حال لغزش است و دشمنانش در حال آزمودن او هستند. ولادیمیر پوتین در حال انباشت نیروهایش در مرز مشترک با اوکراین است و این احتمال وجود دارد که به زودی یورش برد. چین با جتهای جنگنده مرز هوایی تایوان را تهدید میکند و با استفاده از مدلهای آمریکایی ناوهواپیمابر مانورهای هدفمند اجرا میکند و جنگافزارهای مافوق صوت خود را آزمایش میکند. ایران در مذاکرات هستهای رویکردی حداکثری را در پیش گرفته تا جایی که بسیاری از ناظران پیشبینی کردهاند این مذاکرات با شکست مواجه خواهد شد. بنابراین دو قدرت خودکامه قصد به دست گرفتن سرزمینی را دارند که هماکنون در کنترل دموکراتیک است و قدرت سوم قصد دارد از انپیتی تخطی کند. آمریکا برای پیشگیری از چنین اقدامات بیپروایی تا چه حد پیش خواهد رفت؟
جو بایدن گاهی میتواند قدرتمند به نظر برسد. در روز هفتم دسامبر به پوتین هشدار داد که اگر روسیه حمله دیگری را علیه اوکراین از سرگیرد، شاهد عواقب سنگینی خواهد شد. او تحریمها علیه ایران را همچنان حفظ کرده است و در ماه اکتبر اعلام کرد که آمریکا «متعهد » است از تایوان دفاع کند؛ هرچند دستیارانش تاکید کردند که سیاست آمریکا در این باره تغییری نکرده است.
چین نفهمید که آیا بایدن تنها در لفظ دچار اشتباه شده یا به عمد به مواضع سختگیرانهتری در این باره اشاره کرده است.
در روز هفتم دسامبر مجلس نمایندگان آمریکا لایحهای را که افزایش شدید بودجه دفاعی را دربرداشت، تصویب کرد. در این هفته همچنین بایدن اجلاسی با عنوان «اجلاس دموکراسی» را برگزار کرد که در آن کشورها تشویق میشدند تا به قوانینی که موجب همکاری با یکدیگر میشود، احترام بگذارند.با وجود همه اینها اما آمریکا به استفاده از قدرت سخت خود در برابر بخش اعظم جهان تمایلی ندارد. ائتلافی متشکل از تندروها و میانهروها در واشنگتن خواستار ایجاد«قید و بند» شدهاند. میانهروها میگویند آمریکا با تلاش برای ایفای نقش پلیس جهان، لاجرم به ورطه درگیریهای بیمورد در خارج گرفتار میشود که نمیتواند در آنها به پیروزی برسد. تندروها هم میگویند که آمریکا نباید از تنها وظیفه خود که مهم است غافل شود: ایستادن در برابر چین. هر یک از این دو دیدگاه موجب یک آمریکای متزلزل و عقبنشسته خواهد بود که جهان را به جایی وحشتناکتر و نامطمئنتر تبدیل خواهد کرد. افتضاح بایدن در عقبنشینی از افغانستان موجب شد برخی تردید کنند که آیا آمریکا تمایلی به دفاع از دوستان خود یا راندن دشمنانش دارد یا خیر و بسیاری هم درباره شایستگی آن در برنامهریزی نگران شدند. سخنان سستی که رئیسجمهوری آمریکا درباره چتر هستهای آمریکا ایراد کرد، ایمان متحدانش را به اینکه هنوز آمریکا از آنان حمایت میکند، خدشهدار کرد. گرچه بایدن مانند ترامپ متحدان آمریکا را تحقیر نکرد، اما اغلب با آنان مشورت نکرد و رشته اعتمادی را که مدتها بر قدرت آمریکا میافزود، مخدوش کرد. البته وضعیت کشوری که رئیسجمهورها را انتخاب میکند هم به اندازه شخصیت خود آنها مهم است. آمریکا دیگر آن هژمون قابل اطمینان دهه ۱۹۹۰ نیست. قدرت نسبی آن رنگ باخته هرچند که هنوز بیرقیب است. پس از عراق و افغانستان، رایدهندگان آمریکایی از ماجراجوییهای خارجی خستهاند. سیاستهای میهنپرستانه اغلب جنبههای سیاست را زمینگیر کرده است. بیش از ۹۰ مقام در رابطه با سفارتها خالی ماندهاند و کنگره آنها را با بنبست مواجه کرده است. آمریکا از پیوستن به یک پیمان تجاری که موجب تکمیل ارتباطات نظامیاش با روابط اقتصادی در آسیا بود، امتناع کرده است. این یک اشتباه خواهد بود که فرض کنیم آمریکای قدیم که در همه امور مشارکت داشت بار دیگر بازخواهد گشت. اما ترامپ ممکن است در انتخابات ۲۰۲۴ دوباره انتخاب شود. اگر قرار باشد که نظم لیبرال حفظ شود، دیگر قدرتها هم باید سهم خود را ایفا کنند، هم برای جهانی آماده شوند که در آن کمک کمتری به آنها میرسد و هم تلاش کنند که مشارکت آمریکا را داشته باشند. از هماکنون نشانههایی هم برای این موضوع وجود دارد. ژاپن و استرالیا علائمی بروز دادهاند مبنی بر اینکه از تایوان دفاع خواهند کرد. بریتانیا در به اشتراکگذاری تکنولوژی نفوذ زیردریایی هستهای با استرالیا، به آمریکا پیوسته است. دولت جدید آلمان نیز مواضع سختتری در قبال روسیه اتخاذ کرده است. اگر نظم لیبرال در هم فرو ریزد، متحدان آمریکا آلام زیادی را متحمل خواهند شد. با از بین رفتن آن، خود آمریکاییها هم متعجب خواهند شد که تا پیش از این چقدر از مزایای آن منتفع شده بودند؛ اما هنوز همه چیز از دست نرفته است. یک تلاش برنامهریزیشده و متحد از سوی دموکراسیهای حاکم بر جهان، دست کم برخی از سیستم قانون محور جهان را حفظ خواهد کرد و دنیا را از سقوط به ورطه پریشانکننده نرمهای ادوار گذشته بازخواهد داشت؛ دورانی که در آن قدرتمندان بدون کنترل به ضعیفها آسیب میزدند. کارهای دیگر مهمتر یا دشوارتر از این نیستند.