شاید یک حمله نظامی تمامعیار علیه اوکراین قریبالوقوع باشد
ژست یا عزم روسی ؟
«اما اشبورد» بر این باور است که دلایل مکفی برای عدم نگرانی وجود دارد. او میگوید: روسیه در ماه آوریل هم چنین کرد؛ نیروهایش را تجمیع کرد و از آنها بهعنوان اهرم فشار علیه اوکراین استفاده کرد. مذاکرات «ثبات استراتژیک» با روسیه در ظاهر خوب پیش رفته است و مساله اهداف نظامی هم مسالهای متداول و معمول است (منظور این است که روشن نیست که روسیه به راستی میخواهد به چه هدف نظامیای دست یابد). اما در عین حال، دلایلی هم برای نگرانی وجود دارد: تنشها با اروپا بهدلیل رفتارهای تحریکآمیز بلاروس (متحد روسیه) در حال افزایش است؛ روسها درباره افزایش گشتزنیهای دریایی ناتو و آمریکا در دریای سیاه ناراحتند؛ آنها درباره حضور نیروهای آمریکایی و بریتانیایی در اوکراین بهدلیل ماموریت های آموزشی عصبانیاند؛ هیچ دلیل روشنی برای افزایش این تجمیع نظامی مانند مانور نظامی یا جابهجایی فصلی نیروها وجود ندارد. با این حال، پی بردن به دلایل این کار غیرممکن است. به نظر میرسد خود روسها هم درباره اقدام نظامیشان تردید دارند.
«ماتیو کروئینگ» هم بر این باور است که این موضعی منصفانه و متوازن است. او معتقد است که کفه ترازوی نگرانی سنگینتر است. ظرفیت انجام حمله هنوز وجود دارد. تردیدی در این رابطه وجود ندارد. درباره نیات روسیه چطور؟ اول، پوتین تمایل دارد تا اوکراین را به سوی «روسیه بزرگ تر» بکشاند و در آن ادغام کند؛ البته اگر بتواند این کار را با هزینهای قابل توجه انجام دهد. در کل، روسها «کییف» را زادگاه امپراتوری خود در قرون وسطی مینگرند و تمایل ندارند این کشور از زیر یوغ روسیه جدا شود. دوم، جنگ روسیه در دونباس طی ۷سال گذشته برای روسها پرهزینه بوده است. روسیه بر این باور است که فتح و اشغال این کشور تا رودخانه دنیپر یا فراتر از آن آسانتر است. سوم، روشن نیست که آیا غرب میتواند یا خواهد توانست روسیه را از انجام این کار بازدارد یا خیر. در روزهای اخیر سخنان زیبایی درباره حفظ حاکمیت اوکراین از سوی مقام های آمریکایی و اروپایی شنیدهایم؛ اما هیچ پاسخ روشنی به تهدید تجاوز بالقوه روسیه وجود ندارد. در چشم پوتین، چنین حملهای وسوسهانگیز است.
«اشبورد» معتقد است که این چیزی نیست که بخواهیم به آن بپردازیم. ابتدا نباید فراموش کرد که اوکراین پس از روسیه دومین کشور پهناور در اروپاست. این کشور بزرگتر از آلمان، فرانسه یا لهستان است.
تصرف و ادغام اوکراین در «روسیه بزرگتر» نه شدنی است و نه امکانپذیر. هدف کمتر جاهطلبانهتر ادغام شرق این سرزمین وسیع یعنی تا رودخانه دنیپر - تقریبا نیمی از این کشور- شاید امکانپذیر باشد؛ به ویژه اگر روسها قدرت نظامی فوقالعادهای را برای انجام این امر به میدان بیاورند. اما در این صورت، روسیه با مقاومت داخلی جمعیت اوکراینی مواجه خواهد شد. این دیدگاه درست است که اوکراین به لحاظ تاریخی و سیاسی برای روسیه بسیار مهم است. این دو کشور در قرن ۲۰ از هم جدا شدند؛ اما روسها همواره به دنبال پیوندهای سیاسی و اقتصادی نزدیک با اوکراین بودهاند؛ البته نه در راستای تسخیر و اشغال این کشور. اما ممکن است روسیه برای اهداف دیگر به نیروی نظامی دست یازد: مثلا برای الزام و اجبار به یک توافق صلح غیرجذاب درباره اوکراین؛ نشان دادن نارضایتی خود از شکست پروتکلهای مینسک؛ اعمال کنترل مستقیم بر مناطق کوچکتر این کشور. با این حال، این یک خطر بزرگ برای کرملین است و من مطمئن نیستم که مزایای آن بیشتر از هزینهها باشد.
در بخش دیگری از این گفتوگو، کروئینگ میگوید، تردید دارم که پوتین به دنبال توافق صلح باشد. او بر این باور است که پوتین توافقات مینسک را سالهاست نادیده میگیرد و به جنگ و ناسازگاری خود ادامه میدهد. من تصور میکنم که ایده یا هدف «اشغال بخشهای کوچکتری از این کشور» درستتر باشد. اما این هم دلیلی برای نگرانی است. الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ یک تحول مهم ژئوپلیتیک بود که نقض حاکمیت اوکراین و انسجام سرزمینی این کشور بود. ضمیمهسازی پوتین حتی نقض قوانین بینالمللی هم بود. رهبران اروپایی نباید به او اجازه دهند که بار دیگر به تسخیر سرزمینی روی آورد. اوکراینیها هم پروتکل های مینسک را نایده گرفتهاند و واشنگتن کار چندانی برای پاسخگو ساختن انجام نداده است. روسها بر این باورند که تنها اقدام نظامی است که میتواند بنبست مذکور را بشکند. این وضعیت خطرات ذاتی نهفته در نزاعها را نشان میدهد؛ خطراتی که بعدها به متاستاز تبدیل میشود و دیگر نمیتوان راهی برای توافق مسالمتآمیز برای آن یافت.
در اینجا پرسشی پیش میآید که کروئینگ میپرسد و آن اینکه: منظور از اینکه اوکراینیها پروتکلها را نادیده گرفتهاند یعنی چه؟ وقتی قوای روسیه در سرزمین آنهاست، مردم اوکراین را میکشد و آنها از خود دفاع می کنند، این یعنی نادیده گرفتن؟ «اشبورد» در پاسخ میگوید: در پروتکلهای مینسک، سال گذشته گروه بینالمللی بحران یک گزارش داد که میگفت: «در میان بزرگترین موانع برای صلح در شرق اوکراین، طرفهای مخاصمی هستند که اساسا دیدگاههای متفاوتی درباره توافقات ۲۰۱۵- ۲۰۱۴ مینسک دارند.» مهمترین پرسش در طرف اوکراینی این است که توافق زیادی در «کی یف» درباره این مساله وجود ندارد که آیا اوکراین باید مطیع پیشنهادهای مینسک باشد یا نه؛ امری که ادغام مناطق شورشی در یک اوکراین فدرالیزهتر را الزامی میسازد. رئیسجمهور اوکراین نمیتواند بر مخالفتهای داخلی برای این کار فائق آید. زمانی که هیچ پیشرفتی در مساله ادغام به وجود نیامده است، روسها مدعیاند که این اوکراین است که اجرای این فرآیند را با بن بست مواجه کرده است. بنابراین این تصور وجود دارد که در تصور کرملیننشینان اتفاقاتی در راه است که باید منتظر آنها ماند.