«شورای امنیت ملی من نه مثل دوره اوباما است و نه ترامپ»
اولین گفتوگوی «بنجامین باتن» دولت بایدن
«ناتاشا برتراند» در گزارش ۲۷ نوامبر برای پولیتیکو نوشت، تمام این کارها آشکارا نتیجه داده است. سالیوانِ ۴۳ ساله در زمان آغاز به کار بایدن در ژانویه، جوانترین مشاور امنیت ملی در ۶۰ سال گذشته خواهد بود. برخی میگویند سالیوان اگرچه جسما ۴۳ ساله است اما فردی عجیب است و «پیر»تر از سن خود به نظر میرسد؛ البته منظور از «پیر»تر این است که به لحاظ تجربه «پیر»تر از دیگران به نظر میرسد و شاید از این نظر چیزی از دیگران کم نداشته باشد. رینز میگوید، سالیوان پس از تصدی پستهای بالا در وزارت خارجه و در دوران اوباما در کاخ سفید و ایفای نقش در مذاکرات هستهای با ایران روشن است که همچون «بنجامین باتن» میماند. «بنجامین باتن»، فیلمی آمریکایی محصول سال ۲۰۰۸ به کارگردانی دیوید فینچر است. شخصیت اصلی این فیلم الهامگرفته از یک داستان کوتاه اثر «اف. اسکات فیتزجرالد» است. بنجامین در پایان جنگ جهانی اول و در ۸۰ سالگی بهصورت یک پیرمرد به دنیا آمد و درحالیکه دیگران پیرتر میشوند، او هرسال جوانتر میشود. رینز میگوید: «سالیوان لااقل یک دهه - اگر نگوییم دو دهه - مسنتر از سنوسال بیولوژیکی خود است.»
سهشنبه هفته گذشته، ساعاتی پس از معرفی رسمی سالیوان از سوی بایدن و دیگر مقامهای امنیت ملی، تماس تلفنی با او گرفتیم و سالیوان برای اولینبار در مورد شرایط خاصی که او و تیمش از روز اول با آن مواجهند مصاحبهای مفصل انجام داد. از جمله مسائلی که او با آن مواجه است طیفی از موضوعات است: از پاندمی کرونا گرفته تا تغییرات آبوهوایی که خطرات جدیدی به دنبال دارد. باید دید دولت بایدن در مورد موضوعاتی مانند تغییرات آبوهوایی و بازگشت به توافق هستهای با ایران چقدر موفقیت حاصل خواهد کرد آن هم در زمانی که سنا احتمالا تحت کنترل جمهوریخواهان است و «میچ مک کانل»، رهبر اکثریت، اجازه نداده هیچ برنامهای در مورد تغییرات اقلیمی با موفقیت از زیر دست اعضای سنا خارج شود و از عقبنشینی ترامپ از توافق هستهای ایران هم حمایت کرد و آن را «یک توافق کاملا ناقص و معیوب» نامید. بااینحال، سالیوان در این مصاحبه گفت که معتقد است: «مردم آمریکا بیش از هر زمان دیگری، اکنون بهتر درک خواهند کرد که تهدیدی که از جای دیگری برمیخیزد میتواند موجب اختلال گسترده و ازبینرفتن فاجعهبار جانها شود و اینکه در امور جهان - با دیپلماتها و متخصصان بهداشتیمان همهجا باشیم و بخشی از نهادها و نظامهایی باشیم که میتواند اوضاع را به ریل خود بازگرداند و پیش از اینکه تهدید به ساحل ما برسد، بتوانیم مانع آن شویم - مشارکت و همکاری داشته باشیم؛ اموری که عمیقا برای ما و تمام خانوادهها در کشورمان مهم است.»
سالیوان در یک خانواده طبقه متوسط در مینیاپولیس در کنار چهار خواهر و برادر دیگر بزرگ شد. پدرش در قسمت تجاری «مینیاپولیس استار- تریبون» و سپس در دانشکده روزنامهنگاری دانشگاه مینهسوتا کار میکرد و مادرش بهعنوان معلم مدرسه دولتی کار میکرد. «سارا راتکه»، که اولینبار سالیوان را در «دو سراسری» در دبیرستان «Southwest» دید، میگوید، پدر و مادر وی سختگیر و البته مصمم بودند که فرزندانشان اولویت را به تحصیل بدهند. هر پنج فرزند سالیوان یا در دانشگاه «ییل» درس خواندند (چنان که خود جیک دوره لیسانس را در دانشکده حقوق آنجا گذراند) یا در دانشگاه «کورنل». راتکه، که اکنون در کلیولند وکیل است و هنوز سالیوان را در زمره بهترین دوستان خود میداند، در مصاحبهای گفت: «با نگاه به گذشته و به هر چه که جیک در آن سالها انجام داد، روشن میشود که او همیشه برنامهای برای آنها داشت.» او به تصمیم سالیوان در دوران نوجوانی برای یادگیری دو زبان خارجی (فرانسوی و اسپانیایی) و همچنین به علاقه غیرمعمول او به «جامعه لیندون جانسون» اشاره میکند که در آن زمان بزرگترین برنامه اصلاحات اجتماعی در تاریخ مدرن بود. راتکه میگوید، چند سال بعد زمانی که سالیوان بار دیگر راتکه را در «جورج تاون» دید، ایده خندهدار آنها «بازی سناتور» در پلههای دیوان عالی بود. راتکه میگفت: «یک نفر تظاهر میکند که سناتور است و پلهها را بالا میرود و به مردم دست تکان میدهد، درحالیکه دیگری با گزارشگران بازی میکند و سومی دستیار سناتور است و فقط میگوید "سناتور نظری ندارد.» به گفته راتکه: «همش همین بود. بازی همین بود. ما این بازی را در اواخر شب بازی میکردیم و کسی نبود ما را ببیند که چقدر مسخره هستیم.» به عقب بازگردیم. به یکی از شبهای اول حضور وی در «ییل»؛ یک بحث شبانه پرشور در مورد ملیگرایی آلمانی در برابر ملیگرایی آمریکایی در گرفت - که تا ۷ صبح روز بعد ادامه داشت - که باعث شد هماتاقیهای سالیوان طعم دوست داشتن و زندگی دانشکدهای با او را تجربه کنند. «شرلوک گریسبی»، هماتاقی دانشکده سالیوان، با اشاره به کتاب هانا آرنت که در آن «ابتذال شر» را معرفی کرده بود بهخاطر میآورد که «من جیک را در مورد اینکه چه کسی میتواند اولازهمه کتاب «آیشمن در اورشلیم» را تمام کند به چالش کشیدم.» گریسبی میگوید: «فکر میکردم خودم خیلی خوب پیش میروم اما جیک خیلی گرفتار است و نمیتواند به من برسد. اما در کمال تعجب، او از من جلو زد و زودتر از من کتاب را به پایان رساند. پس از آن دیگر وی را به چالش نکشیدم.»
سالیوان در سال ۱۹۹۸ در رشته علوم سیاسی از دانشگاه ییل فارغالتحصیل شد و برای تحصیل در آکسفورد بورس تحصیلی «رودز» را دریافت کرد و در آنجا در سال ۲۰۰۰ در رشته روابط بینالملل فوقلیسانس گرفت. سپس در سال ۲۰۰۳ هم در دانشکده حقوق دانشگاه ییل دکترای حقوق دریافت کرد. آیا چیزی وجود دارد که جیک در آن «بد» باشد؟ راتکه میگوید: «او احتمالا بدترین راننده جهان است. او در سمت کندروی جاده حرکت میکند و آرام میراند و اصلا میانهای با خط سبقت ندارد.» سالیوان پس از بازگشت به مینهسوتا در شرکت حقوقی « Faegre & Benson» شروع به کار کرد و سپس مشاور ارشد سناتور «آمی کلوبوچر» شد. این کلوبوچر بود که سالیوان را به کلینتون معرفی کرد و طی دور اول حضور وی در ریاستجمهوری در سال ۲۰۰۸ برای هیلاری کار میکرد. شکست کلینتون در برابر اوباما شاید یک عقبگرد شغلی نادر باشد اما طبق معمول سالیوان روی پای خود ایستاد: او پس از اینکه بهعنوان معاون رئیس کارکنان کلینتون در وزارت خارجه خدمت کرد، به جوانترین مدیر برنامهریزی سیاسی در تاریخ وزارت خارجه تبدیل شد و پس از اینکه هیلاری بهعنوان وزیر خارجه کنار رفت، سالیوان در آنجا ماند و بهعنوان مشاور امنیت ملی معاون رئیسجمهور یعنی جو بایدن خدمت کرد. سالیوان موفق شده از بسیاری از انتقادات تند و تیزی که محافظهکاران از مقامهای دولت اوباما مانند «بن رودز» به عمل میآوردند بگریزد شاید به این دلیل که او اشتهای همکاران سابق خود را برای نبردهای حزبی ندارد. یکی از همکاران سابق کاخ سفید به ارتباط سالیوان با گروهها و اندیشکدههایی مانند «بنیاد دفاع از دموکراسی» اشاره میکند که به شدت مخالف توافق هستهای با ایران بودند. «مارک دوبوویتز»، مدیر اجرایی FDD، منتقد سرسخت این توافق، سالیوان را «تیزبینترین شخص در مورد مساله ایران که من میشناسم» توصیف کرده است. در سال ۲۰۱۶، سالیوان پست راحت خود در امنیت ملی و امور جهانی را رها کرد تا بهعنوان مشاور سیاسی ارشد کلینتون در رقابتهای انتخاباتی او حضور یابد. این تجربه باعث شد وی در معرض سیاستهایی قرار بگیرد: از بهداشت و درمان تا کنترل سلاح و تا مساله مهاجرت. وی پس از آن به فلسفهای پیوست که اتفاقا با پیام سیاسی بایدن هم همخوانی داشت: اینکه قدرت سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا روی طبقه متوسط و پررونق آمریکایی قرار دارد که شکوفایی آن با نادیدهانگاریها و غفلتهای ترامپ در معرض خطر قرار گرفته است. سالیوان با تامل در مورد دوران اوباما میگوید کارهای زیادتری میشد انجام داد تا طبقه متوسط آمریکا را بار دیگر به جایگاه خود بازگردانیم. هنگامیکه از او پرسیده شد ظهور ترامپ و ترامپیسم چگونه بر جهانبینی او تاثیر گذاشته است یک مکث طولانی کرد و از موج پوپولیسم در داخل و خارج و سیاستهای خروج او از مذاکرات هستهای بینالمللی، توافقات صلح و پیمانهای تجاری انتقاد کرد. سالیوان میگفت: «وقتی شما سالها در دولت مشغول کار روی مساله ایران، کار روی توازنسازی دوباره در منطقه آسیا - پاسیفیک، کار روی مسائل مربوط به روندهای صلح اعراب و اسرائیل و الخ هستید، اینگونه نیست که در مورد آنچه در داخل میگذرد بیتفاوت باشید.
منظور این است که به داخل هم توجه دارید اما در مقطعی تمرکزتان روی مسائل دیگر است. من فکر میکنم رقابتهای سال ۲۰۱۶، بر تفکر من تاثیرگذار بود اما همهاش ترامپ نبود. بلکه در مورد بحث شدید دموکراتها در مورد انتخابات مقدماتی هم بود. وقتی از امنیت ملی بیرون آمدم و بر مسائل داخلی متمرکز شدم دریافتم که بخش زیادی از جامعه ما احساس میکنند که دولتشان کاری برای آنها انجام نمیدهد.»
سالیوان تاکید میکند اعتقادی به این ندارد که اضطرابهای اقتصادی تنها عامل یا محرک پیروزی ترامپ در سال ۲۰۱۶ بود که به گفته سالیوان با مسائل هویتی و انزواگرایی تقویت شده است. او میگوید این مبارزات دریچه جدیدی به روی من گشود و من به اهمیت نابرابری، جابهجایی و قطع ارتباط میان طبقه کارگر و دولتشان پی بردم و فهمیدم که اینها باید بار دیگر به کاخ سفید بازگردند. شورای امنیت ملی سالیوان چگونه خواهد بود؟ او میگوید این شورا نه خیلی بزرگ خواهد بود نه خیلی کوچک. نه مانند دولت اوباما در اختیارات دیگر نهادها مداخله میکند و نه مانند دولت ترامپ بر حمله هواپیماهای بدون سرنشین اصرار میورزد. شورای امنیت ملی او حد وسط و معتدل خواهد بود. سالیوان میگوید: «من وظیفه خود را اساسا حمایت و ارتقای کار تیم امنیت ملی در خدمت رسالت و استراتژی رئیسجمهور منتخب میدانم. هدف من این است که فرآیندی داشته باشم که بتواند جهتدهی کافی داشته باشد، اما همزمان بخشها و سازمانها را قادر سازد که برای انجام کار در نوک پیکان باشند و پیشگام.»