بخش دویست و سی و ششم
ریشههای نظم سیاسی از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
سیاست در جهانی مالتوسی
زندگی در جهان مالتوسی حاصلجمع صفر پیامدهای عظیمی برای توسعه سیاسی دارد و بسیار متفاوت از توسعه امروز به نظر میرسد. در یک دنیای مالتوسی، افراد دارای منابع گزینههای معدودی برای سرمایهگذاری این منابع در اموری مانند کارخانهها، تحقیقات علمی یا تحصیلات که رشد اقتصادی بلندمدتی تولید میکند دارند. اگر آنها بخواهند ثروت خود را افزایش دهند، غالبا معقولتر این است که مسیری سیاسی را دنبال کنند و درگیر چپاول شوند یعنی به زور منابع را از دیگران بقاپند. چپاول میتواند دو شکل به خود بگیرد: آنها که دارای قدرت اجبار و زور هستند میتوانند منابع را از دیگر اعضای جامعه خود از طریق مالیاتستانی یا سرقت آشکار بربایند یا میتوانند جامعه خود را سازماندهی کرده تا به همسایگانشان حمله کرده و منابع آنها را بربایند. از این رو، سازماندهی برای چپاول از طریق ظرفیت روزافزون نظامی یا اداری اغلب استفاده کارآمدتر از منابع است تا سرمایهگذاری در ظرفیت تولیدی. خود مالتوس جنگ را به مثابه مولفهای که موجب محدود شدن جمعیت میشود مورد شناسایی قرار داد اما مدل کلاسیک مالتوسی احتمالا اهمیت جنگ به مثابه ابزاری برای محدود ساختن جمعیت بیش از حد را دست کم میگیرد. این مدل قویا با قحطی و بیماری به مثابه ساز و کارهای کنترل جمعیت ارتباط دارد زیرا این دومی معمولا با درگیری همراه است. اما بر خلاف قحطی و بیماری، چپاول یکی از روشهای مقابله با فشارهای مالتوسی است که زیر کنترل عامدانه آدمی است. چنان که «استیون لوبلانش» باستانشناس خاطرنشان میسازد، رواج جنگ و خشونت در جوامع پیش از تاریخ را میتوان با مشکل همیشگی جمعیتهایی توضیح داد که از اقتصادی پیشی میجویند که دارای ظرفیت زیستمحیطی محلی است. به تعبیر دیگر، بیشتر انسانها جنگ را به گرسنگی ترجیح میدهند. هر پیشرفت فناورانه مانند محصول جدید یا ابزار کشت و زرع بهطور موقت تولید را به ازای هر فرد افزایش میدهد اما این افزایش تولید گاهی یا با رشد جمعیت یا تخریب محیطزیست محلی خنثی میشود. در این صورت تولید به ازای هر فرد کاهش مییابد. افزایش فقر با یکی از چهار ساز و کار اصلی خنثی میشود: ممکن است مردم گرسنگی کشیده یا به لحاظ فیزیکی کوچکتر شوند، ممکن است از بیماری بمیرند، میتوانند درگیر در چپاول داخلی شوند یا میتوانند با دیگر جوامع وارد جنگ شوند (چپاول خارجی). تولید به ازای هر فرد هم افزایش مییابد: یا به این دلیل که زمین و غذا در دسترستر میشود یا به این دلیل که چپاولگران به قیمت دیگر افراد ثروتمندتر میشوند.
مهم است که در مورد حد و اندازه تفکر حاصلجمع صفر که در جهان گسترده مالتوسی غالب است که پیشرفتهای دائمی فناورانه در آن رخ نمیدهد گزافهگویی نکنیم. فرصتهای بسیاری را میتوان از همکاری و نه چپاولگری به دست آورد. کشاورزان و شهرنشینان میتوانند با تجارت با یکدیگر رفاه مشترک خود را بالا ببرند؛ دولتهایی که خدمات عمومی وسیع مانند نظم عمومی و دفاع متقابل را ترویج میکنند هم به خود و هم به رعایایشان نفع خواهند رساند. در واقع، نفس چپاولگری میزان قابل توجهی از همکاری را میطلبد؛ این حقیقت یکی از مهمترین انگیزهها برای سازماندهی سیاسی است. رشد اقتصادی عمقی به تنهایی در گوشه سمت چپ دیده میشود. هیچ فلشی به سوی آن نشانه نمیرود. رشد عمقی در نتیجه پیشرفتهای فناورانه دورهای رخ داد اما این پیشرفتها بهطور غیرقابل پیشبینیای رخ دادند و غالبا در فواصل بزرگ زمانی از یکدیگر قرار میگیرند. نوآوریهای فناورانه در آن زمان همان چیزی بود که اقتصاددانها به آن نوآوریهای برونگرا در سیستم نام دادهاند: یعنی مستقل از هر یک از جنبههای دیگر توسعه رخ داد. (فرضیه ایستر بوسراپ در مورد اینکه افزایش تراکم جمعیتی بهطور دورهای محرک نوآوری و تغییر تکنولوژیک است، دومی را درونزا میسازد، اما به رشد جمعیت به شیوه قابل پیشبینی یا خطی مربوط نبود). رشد اقتصادیای که رخ داد تا حد زیادی «سطحی» بود نه «عمقی» به این معنا که کل جمعیت و منابع به مرور زمان و نه بر مبنای سرانه افزایش یافت.
نهاد مهم سیاسی در دنیای مالتوسی «دولت» بود زیرا دولت مسیر اصلی دستیابی به رشد اقتصادی سطحی بود. ظرفیت اجبار، یعنی ارتش و پلیس، میتواند از طریق چپاول، یعنی جنگ و فتح، به منابع تبدیل شوند. اجبار میتواند علیه جمعیت داخلی بهکار گرفته شود تا دستاندازی شخص حاکم بر قدرت را همچنان حفظ کند. در مقابل، منابع جمعآوری شده از طریق فتح یا مالیاتستانی میتواند به ظرفیت اجبار تبدیل شود. بنابراین، خطوط علیت در هر دو مسیر طی طریق میکند. دولت میتواند بهصورت یکجا با ارائه خدمات عمومی اساسی مانند امنیت و حقوق مالکیت- تحول اولسون از غارتگران سیار به غارتگران ساکن- بهره وری اقتصادی را بهبود بخشد اما هیچ راهی برای بهبود مداوم در بهرهوری ندارد. قدرت دولتها به نوبه خود بسیار متاثر از مشروعیت است که همان کمربند انتقال است که به واسطه آن حاکمیت قانون و بسیج اجتماعی بر سیاست تاثیر میگذارد. در بیشتر جوامع مالتوسی، مشروعیت شکلی مذهبی به خود گرفت. چین، امپراتوری بیزانس و دیگر دولتهای «قیصر و پاپی» بهطور مستقیم به واسطه مراجع مذهبیای که آنها در کنترل خود داشتند، مشروعیت مییافتند. در جوامعی که حاکمیت قانون مبتنیبر مذهب وجود داشت، مذهب نظم مستقلی را که بهصورت قانونی تشکیل شده مشروع میساخت که میتوانست جواز قانونی را به دولت بخشیده یا آن را پس گیرد.