بخش دویست و بیست و هفتم
ریشههای نظم سیاسی از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
ضعف استدلالهایک این است که انسانها به شکل موفقیتآمیزی همواره نهادها را در تمام سطوح جامعه طراحی میکنند. او مهندسی اجتماعی از بالا به پایین و متمرکز در بخشی از دولتها را دوست ندارد اما مایل به پذیرش نوآوری نهادین پایین به بالا و غیرمتمرکز است که دیگر موضوع طراحی انسانی نیست. در حالی که طراحی بزرگمقیاس ممکن است کمتر از پروژههای کوچک مقیاستر کار کند، اما همچنان به شکل دورهای کار میکند.
سومین راه یا روشی که بر اساس آن توسعه سیاسی متفاوت از تکامل بیولوژیک است این است که خصلتهای برگزیده- در یک مورد «نهادها» و در مورد دیگر «ژنها»- به شکل فرهنگی منتقل میشوند نه ژنتیکی. این با عنایت به سازگاری نظامها هم سود دارد و هم زیان. صفات فرهنگی- خواه هنجارها باشد یا آداب و رسوم، قوانین، باورها یا ارزشها- لااقل در تئوری میتوانند به سرعت در چارچوب فضای یک نسل واحد تغییر کنند مثل گسترش اسلام در قرن هفتم یا گسترش سواد در میان دهقانان دانمارکی در قرن شانزدهم. از سوی دیگر، انسانها تمایل به سرمایهگذاری در نهادها و مدلهای ذهنیای دارند که از دل ارزشهای ذاتی برمیخیزد که به حفظ نهادها طی زمان منجر میشود. در عوض، یک ارگانیسم بیولوژیک ژنهای خود را تقدیس نکرده یا به جسمیت [و مادیت] در نمیآورد؛ اگر آنها به موجود زنده اجازه بقا و تولید مثل ندهند، اصل گزینش به شکل بیرحمانهای آنها را از میان میبرد. بنابراین، تکامل نهادین میتواند هم سریعتر و هم کندتر از تکامل بیولوژیک باشد. در قیاس با تکامل بیولوژیک، نهادها میتوانند از طریق تقلید پخش شوند.
برخی جوامع با نهادهای ضعیفتر به دست نهادهای قویتر هم فتح و هم از میان برده میشوند اما در موارد دیگر، آنها میتوانند نهادهای رقیبشان را در فرآیندی که «نوسازی دفاعی» نامیده میشود، اتخاذ کرده و بپذیرند. در ژاپن دوره «توکوگاوا شوگونات» از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم، اربابان فئودالی که کشور را اداره میکردند از وجود سلاحهای آتشین به خاطر تماسهای اولیه شان با پرتغالیها و سیاحان دیگر با خبر بودند. با این حال، آنها وارد مشارکت بلندمدت در زمینه ترتیبات کنترل تسلیحات با یکدیگر شدند که به واسطه آن، آنها پذیرفتند که در میان خود از سلاحهای آتشین استفاده نکنند زیرا نمیخواستند شکل سنتی جنگ بر اساس شمشیر و کمان را کنار بگذارند. اما وقتی «کومودور ماتیو پری» با «کشتیهای سیاه» خود در سال ۱۸۵۳ در خلیج توکیو پدیدار شد، فرادستان حاکم دریافتند که باید این ترتیبات راحت و بیدغدغه را پایان داده و البته اگر نخواهند مانند چین مستعمره غرب شوند، باید به همان نوع فناوری نظامیای که آمریکاییها از آن برخوردار بودند دست یابند. پس از احیای عصر میجی در سال ۱۸۶۸، ژاپن نه تنها سلاحهای آتشین را بهکار گرفت بلکه شکل جدیدی از حکومت، یک بوروکراسی متمرکز، یک نظام آموزشی جدید و مجموعهای از دیگر نهادهای به عاریت گرفته شده از اروپا و آمریکا را پایهگذاری کرد.
تکامل بیولوژیک هم خاص و هم کلی است. تکامل خاص هنگامی رخ میدهد که گونهها با محیطهای بسیار خاص سازگار شوند و مثلا در مورد «سهره»های معروف داروین تفاوتهایی داشته باشند. اما تکامل عام زمانی رخ میدهد که برخی طبقه بندیهای موفقیتآمیز ارگانیسمها در تمام محیطهای محلی تکثیر شوند. بنابراین، گذارهای کلی بزرگی از ارگانیسمهای تک سلولی به چندسلولی، از تولیدمثلهای غیرجنسی به تولیدمثلهای جنسی از دایناسورها تا پستانداران و امثال آن وجود داشته است. چنین است در توسعه سیاسی. همان طور که انسانهای مدرن به لحاظ رفتاری حدود ۵۰هزار سال پیش آفریقا را ترک و در تمام جهان پراکنده شدند، آنها با محیطهای محلی متفاوتی که میدیدند اُخت و سازگار شدند و زبانها، فرهنگها و نهادهای متفاوتی را توسعه دادند. در عین حال، جوامع خاصی اَشکالی از سازماندهی اجتماعی را کشف کردند که مزیتهای بزرگی به دست میداد و بنابراین، گذارهای کلیای از جوامع گلهای و قبیله محور به جوامع دولتمند وجود داشت. در میان جوامع دولتمند، آن جوامعی که توانستند خود را به شکل موثرتری سازمان دهند جوامع دارای سازمان یافتگی کمتر را شکست داده یا در خود جذب کردند و از این رو شکل خاص خود از سازماندهی اجتماعی را تکثیر کردند. از این رو، هم تمایز و هم همگرایی در میان نهادهای سیاسی وجود داشت.
رقابت برای فرآیند توسعه سیاسی بسیار مهم است، درست همان طور که در تکامل بیولوژیک چنین است. اگر رقابت وجود نداشت، هیچ فشار گزینشی بر نهادها وجود نمیداشت و بنابراین، هیچ انگیزهای برای نوآوری نهادین، عاریتگیری یا اصلاح وجود نمیداشت. یکی از مهمترین فشارهای رقابتی که منجر به نوآوری نهادین شد خشونت و جنگ بوده است. گذار از جوامع گلهای یا قبیله محور با بهره وری اقتصادی بیشتر میسر شد اما محرک مستقیم آن توانایی برتر جوامع قبیلهای برای بسیج نیروی انسانی بود. در فصل پنج، تئوریهای مختلف شکلگیری دولت بکر از جمله خودنفعی اقتصادی، آبیاری، تراکم جمعیتی، جغرافیای فیزیکی، اقتدار مذهبی و خشونت را بررسی کردم. اگرچه تمام این مولفهها نقش ایفا میکنند اما انگیزه و محرک گذار سخت از یک جامعه قبیلهای آزاد به یک جامعه استبدادی دولتمدار ظاهرا نیاز به مراتب منطقیتر برای حفاظت جسمی بود تا انگیزه اقتصادی صرف. وقتی سوابق تاریخی شکلگیری دولت در چین، هند، خاورمیانه و اروپا را بررسی کردیم، خشونت بار دیگر نقشی محوری نه فقط در انگیزه بخشیدن به شکلگیری دولت که به خلق نهادهای خاص مرتبط با دولتهای مدرن ایفا کرد. به دلایلی که در ادامه آورده شده است، انواع مشخصی از مشکلات مشارکتی و همکاریجویانه نمیتوانند به جز از طریق توسل به خشونت حل شود.