ریشه‌های نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه

سه مرکز جدید قدرت ظاهر شد که هر یک مبتنی‌بر کارآمدی نهاد بردگی نظامی بودند. اولی امپراتوری غزنوی بود که در غزنه (افغانستان) متمرکز بود- در فصل قبل مورد بررسی قرار گرفت- که بخش‌هایی از ایرانِ شرقی و آسیای مرکزی را متحد ساخت. غزنوی‌ها به شمال هند رسوخ کرده و زمینه را برای سیادت مسلمین بر شبه قاره هموار کردند. دومی هم سلطان‌نشین مملوک در مصر بود که نقش مهمی در متوقف ساختن صلیبیون مسیحی و مغول‌ها داشت و در این مسیر، ناجی اسلام به‌عنوان دینی جهانی شد. در آخر، خود عثمانی‌ها بودند که نهاد بردگی نظامی را کامل کرده و از آن به‌عنوان مبنایی برای ظهورشان به مثابه یک قدرت جهانی استفاده کردند. در هر سه مورد، بردگی نظامی مشکل تاسیس یک ابزار نظامی پایدار در آنچه جوامع اساسا قبیله‌ای نامیده می‌شدند را حل کرد. اما در دوره غزنوی‌ها و مملوک‌های مصر، این نهاد رو به افول رفت زیرا خویشاوندی و حکومت پدرموروثی از نو وارد نهاد مملوک‌ها شد. افزون بر این، مملوک‌ها به‌عنوان قدرتمندترین نهاد اجتماعی در جامعه مصر، زیر کنترل غیرنظامیان در نیامدند و موفق به کنترل دولت شدند، به شیوه‌ای که گویی نشانه‌های اولیه دیکتاتوری‌های نظامی قرن بیستمیِ کشورهای در حال توسعه بودند. فقط عثمانی‌ها آشکارا حکومت پدر موروثی را از دستگاه دولت‌شان منسوخ کردند؛ حکومتی که خود آنها به مدت حدود سه قرن حفظش کرده بودند. آنها همچنین ارتش را زیر کنترل غیرنظامیان در آوردند. اما آنها هم در زمانی که حکومت پدرموروثی و اصل وراثت از اواخر قرن هفدهم به این سو دوباره بازگشت و خود را تحمیل کرد رو به زوال رفتند.

 فصل ۱۴

مملوک‌ها ناجی اسلام

نهاد برده‌داری نظامی قدرت مسلمانان را در مصر و سوریه [شام] به مدت ۳۰۰ سال مستحکم و پابرجا نگاه داشت یعنی از پایان سلسله ایوبیان در ۱۲۵۰ تا ۱۵۱۷ آنگاه که سلطنت مملوک‌ها [یا ممالیک] به دست عثمانی‌ها برافتاد. امروز ما وجود اسلام و جامعه بزرگ جهانی مسلمین را- که اکنون حدود یک و نیم میلیارد نفر مسلمان را تشکیل می‌دهد- مسلم می‌انگاریم. اما توسعه و گسترش اسلام فقط متکی بر جذابیت باورهای مهم مذهبی‌اش نبود، بلکه بیشتر متکی بر قدرت سیاسی بود. میزان عقاید مسلمانان در وهله اول از سوی ارتش‌های مسلمانی تعیین می‌شد که علیه کافران در دارالحرب دست به جهاد- یا جنگ مقدس- می‌زدند و آنها را وارد دارالاسلام می‌کردند. درست همان طور که مسلمانان، مسیحیت و زرتشتی‌گری را به مثابه مذاهب مهم در خاورمیانه کمرنگ کردند، به همان ترتیب اگر صلیبیون مسیحی موفق به سلطه بر منطقه می‌شدند یا اگر مغول‌ها بی‌مانع به سوی شمال آفریقا می‌رفتند، اسلام هم ممکن بود به جایگاه یک مذهب کوچک تقلیل یابد. مرز اجتماعات مسلمان در بخش‌های شمالی نیجریه، ساحل عاج، توگو و غنا با میزان دسترسی ارتش‌های مسلمان تعیین می‌شد. کشورهای پاکستان و بنگلادش- و اقلیت قابل‌توجهی در هند- وجود نداشتند جز در قالب توانایی رزمی ارتش‌های مسلمان. در عوض، این دلاوری و جنگاوری نظامی جز بر مبنای تعهد متعصبانه به دین ظهور نکرد. این جنگاوری مبتنی‌بر دولت‌هایی بود که قادر به سازماندهی نهادهای کارآمد برای متمرکز ساختن و استفاده از قدرت- و مهم‌تر از همه، نهاد بردگی نظامی- بودند.  برخی مورخان و فیلسوفان عرب از جمله ابن خلدون که در قرن پانزدهم در شمال آفریقا می‌زیست با این عقیده که گسترش اسلام خود بسته به استفاده از بردگی نظامی بود اشتراک نظر داشتند. ابن خلدون با سلطنت مملوک‌ها در مصر هم‌عصر بود. او در «مقدمه» چنین می‌گوید: «وقتی دولت [عباسیان] در فساد و تجمل غرق شد و جامه فلاکت و ناتوانی بر تن کرد و به دست تاتارهای کافر، که کرسی خلافت را منسوخ و شکوه و عظمت سرزمین‌ها را نابود کردند و بی‌دینی را به جای دینداری و باورمندی نشاندند، سرنگون شد زیرا باورمندان غرق در افراط شدند، دغدغه‌شان لذت بود و در تجمل غوطه می‌خوردند، ناتوان شده بودند و برای جمع شدن در راستای دفاع بی‌میل، و پوسته شجاعت و نماد مردانگی را به دور ریخته بودند. سپس، این نعمت خدا بود که این عقیده را با احیای نفس‌های رو به موت آن نجات داد و وحدت مسلمانان در قلمرو مصر را احیا کرد، از نظم محافظت و از دیوارهای اسلام پاسبانی کرد. او این کار را با ارسال حاکمانی از قوم ترک و از میان قبایل بزرگ و پرتعدادش برای مسلمین انجام داد تا از آنها و در نهایت از کمک‌کنندگان وفادار دفاع کنند که از دارالحرب تحت قاعده بندگی به دارالاسلام آورده شدند که در خود یک لطف الهی را پنهان کرده است. آنها با ابزار بردگی، به شکوه و جلال پی می‌برند و در معرض مشیت الهی قرار می‌گیرند؛ آنها که با بردگی درمان شدند با عزم راسخ مومنان راستین و در عین حال، با فضایل عشیره‌ای که با طبیعت فرومایه آلوده نشده، با آلودگی لذت آمیخته نشده، با یک زندگی متمدن پاکیزه شده و با عطر فراوانی تجمل خراب نشده وارد دین می‌شوند.» 

22222